99/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عزم ضمنی
اشاره:
بحث اینطور شد که قصد ده روز که شخصی در جایی عزم دارد و یا یقین دارد که طبق یک روایت ما از آن روایت این استفاده را کردیم که حتی اگر به حد یقین هم باشد کفایت میکند و این روایت نهم، حدیث نهم از باب پانزدهم بود.
مطلب اول:
از روایت منقول ، اینطور بدست آمد که کلمه یقین در آن بود که حضرت فرمودند إذا دخلت أرضا فأیقنت ان لک بها مقام عشرة أیام فأتم الصلاة چون تعبیر حضرت و کلمهای که بکار برده بود ایقنت بود و با این مطلب برای ما روشن بود که سبب برای قصد ده روز محقق بشود همان یقین است ولو اینکه عزم کامل به تنهایی نداشته باشد. مثالهای فراوانی در اینجا است که ممکن است به طور کلی، عزم از انسان حاصل نشود. اینجا کار دارد و گرفتاری است که نگهش میدارند یا ماشینش خراب است، یقین دارد، ولی آن عزم بر ده روز ماندن را ندارد. به محض اینکه وسیلهاش درست بشود راه میافتد ولی میداند بیشتر از ده روز معطلی دارد. یقین ماندن به دارد، این یقین را ذکر کردیم که جای عزم را در حقیقت عزم را میگیرد. این کفایت میکند. قصد به صورت عزمی برای او حاصل نیست ولی یقین برای ماندن دارد این یقین آثار همان عزم را دارد.
اینجا این مسئله ظریفی پیش میآید که گاهی مواقع عزم ضمنی دارد، عزم مستقل ندارد. ولی چون جهاتی در کار است که این جهات را که بررسی میکند برای او عزم ضمنی حاصل میشود. این عزم ضمنی ممکن است در رابطه با ظنّ متاخم به علم دارد، ظن اطمینانی دارد و ظن قوی دارد، میگوید در اینجا عزم ضمنی برای ماندن ده روز برای او حاصل میشود. با این بررسیهایی که میکند میبیند اینجا بماند. این قصد ده روز جدی ندارد ولی عزم ضمنی برایش حاصل میشود.
نظر به اینکه ما از روایت 9 باب 15، یقین را پیدا کردیم، یقین در وجود ما حاصل شد، این عزم ضمنی هم بگوییم صحیح است. برای ده روز عزم ضمنی دارد، مستقیم عزم ندارد، ولی بعد بررسیهایی که میکند میبیند این عزم برایش حاصل شده و این کفایت میکند. ظاهرا این مطلب کفایت دارد. یعنی عزمهای اینطوری که ضمنی است و مستقل عزم نکرده است ولی در ضمن برای او حاصل شده است، این عزم ضمنی بگوییم کار همان یقین را انجام میدهد.
تا اینجا مطلب تقریبا از این روایت 9 از باب 15 که بدست آوردیم مطلب را کافی میدانیم و روایت هم که روایت صحیحه است از چند طریق هم نقل شده است و برای ما مسلّم است. علی الظاهر آنچه قبلا ذکر کردیم اینجا منطبق است و انطباق پیدا میکند بر اینکه عزم ضمنی هم اینجا حاصل میشود. روی مقرراتی که هست محاسبه میکند ظن متاخم به علم دارد که ده روز اینجا میماند عزم ضمنی برایش حاصل میشود و این کفایت میکند به قصد ماندن ده روز. استناد ما روایت 9 از باب 15 بود. مطلبی در اینجا بوجود میآید که این را هم بایستی در عین حال ذکر بکنیم. گرچه سابقاً تا یک حدّی این بحث روشنتر بود ولی جایگاه آن الان است که بیشتر باید در اینجاها که عزم ضمنی میآید یک جوری اینطوری است.
مثلا برای این شخص قصد ده روز ملاک ندارد. ولی وسطش ممکن است یک سفر اینجوری کمتر از هشت فرسخ میخواهد یک جایی هم برود در همین فاصله ده روزی که اینجا یقین دارد بماند و این وسیله و ماشین را درست بکند یا کاری دیگر بکند، ولی لابلا یکی دو تا مسافرت کمتر از هشت فرسخ برای او مقرر بشود. ولو یقین دارد که ده روز را در این شهر میماند برای اینکه این وسیلهاش را درست بکند و همراه کسانی که هست اهل عیال و دیگران را جابجا نمیتواند بکند چون وسیلهاش درست بشود اما بین آن باید برای تهیه وسیلهای برود و برگردد. پس پیوست نیست، یعنی ده روزی هست که در بین آن یک سفری هم حاصل میشود اما پیوسته نیست. به صورت متوالی، توالی نیست در این قصد ده روزه، در این یقین ده روزه، این ده روز را اینجا میماند اما وسطش باید یک سفری برود. توالی پی در پی باشد که عشره ایام همانطور که مرحوم سید تصریح کردند عشره ایام متوالیاً، این متوالی برای او حاصل نمیشود در اینجا، وسطش قدری باید به سفری برود. ولی ظنی که بنا شد این ظن کفایت بکند و قصد ضمنی دارد و عزم ضمنی محقق بشود، هست. اما این تلک عشره کاملاً، به لحاظ عرف حساب بکنیم عشره کامله را دارد ده روز در این شهر ماند برای اینکه کارهایش را بکند و مشکلاتش را برطرف بکند، هست. ولی اینکه پشت هم باشد عدد روزها پی در پی باشد، حاصل نشده است.
حالا این چه دلیلی داشته باشیم بر اینکه باید حتماً توالی پی در پی باشد که مرحوم سید فرمودند جنبه شایع صناعی و رایج آنست که ده روز میگویند ده روز پشت هم باشند. ظهور این اعداد و حدّی که در شرع بیان شده است ظهورش انطباق دارد پشت سر هم باشد و نمیشود این پشت سر هم را ازش برداشت. ظاهرا اینست کسانی که مثل سید ظهور را اینطوری برداشت کردند که ظهور حدّ زمانی به اینجا کشیده میشود که وقتی میگویند ده روز بمان، یعنی ده روز کامل بمان. ذیلش اگر چیزی فاصله قرار بدهد مشکل میشود.
حالا مثالها در این زمینه متعدد ذکر بکنیم تا ببینیم همه موارد همین جور است؟ عرف همین را میگوید که اتصال در آن باشد؟ یا اگر مختصری رفت به جایی و برگشت، این برای او یک حالت جدیدی پیدا میشود یا همان حالت اول را دارد؟
این عزم ضمنی که ذکر کردیم ولو اینکه همانطور که عزیزان توجه کردند قصد اجمالی نیست. قصد اجمالی یک حالت یک نوع قصدی است لفظی است که آقایان بکار بردند و جلوتر مفصل بحث کردیم. اجمال این بود که قضیه را خوب نمیتوانست تشخیص بدهد. ولی اینجا قضیه را خوب تشخیص میدهد و مشکلی ندارد اما یک عزم ضمنی لابلای این کاری که امروز میماند و ده روز اینجا بماند تا ماشینش را درست بکند یک عزم ضمنی دارد و گفتیم این عزم ضمنی کفایت میکند و مثل یقینی است که کسی در جایی دارد یا ظن متاخم به ظن اطمینانی که عرف این ظن را برایش اثر مترتب میشود گفتیم کفایت میکند. اینطوری که هست اگر متوالی نباشد. عزم دارد برای ماندن در اینجا و ده روز فرض اینست که زندگی و خانوادهاش را به همراه خودش آورده و مستقر کردند و ده روز بمانند تا وسیله شان درست بشود اما خودش بایستی یک مقداری وسط این روزها یک مسافرت کمتر از حدّ شرعی به ده فرسخ نمیرسد، به هشت فرسخ نمیرسد اما جاهای چهار فرسخی و سه فرسخی برود و برگردد. یا رفت و برگشت که به صورت هشت فرسخ بشود اینجور هم حاصل نمیشود. یک مختصری در جاهایی برود سر بزند یا به صورت دورانی دور بزند و یک چیزی را تهیه بکند بیاورد برای وسیلهاش که درست بشود. یک کارهای اینطوری برایش پیشامد میکند با اینکه عزم ضمنی برای ده روز برای او حاصل شده است اما چنین چیزی است. اکثر بزرگان خواستند بگویند که این به هم میخورد. این زمان مستمری مستقر باید باشد و اگر یک فاصلههایی بشود مشکل ایجاد میشود. اینجا را با مثالی توضیح میدادم.
عزیزان دقت بکنید مثالها متعددند که با اینها به نتیجه میرسید یا نه. یکی از مثالهایی که رایج است گفتند اگر کسی صد مرتبه لا اله الا الله بگو، حالا وسط این صد مرتبه گفتن، دو سه تا صلوات میفرستد. بالاخره کسی ذکر پیغمبر بود چند تا صلوات فرستاد. آیا این پی در پی که ظهور این اتصال را همه از این صد مرتبه لا اله الا الله، ظهورش اتصال است و باید متصل باشد و زماناً و ادائاً اتصال از تویش فهمیده میشود وسط این لا اله الا الله گفتن چند صلوات فرستاد، میگوییم وظیفه بهم خورد و از اول بگوید. یا یک نظر دیگری بدهیم. ظاهرا اینطور اتصالها بهم نمیخورد. اتصال عرفی که وقتی میگویند ده روز اینجا ماند، عرفاً میگویند متصل است.
یا اگر ذکر کردند اینجا ده مرتبه آیت الکرسی بخواند ولی وسطش چند مرتبه صلواتی فرستاد این بهم نمیخورد. این توالی بطور کلی بهم نمیخورد. عشره کامله را دارد. این تلک عشره کامله است. هیچ مشکلی ندارد. حالا وسطش یک همچین پیشامدی میکند. یا مثال دیگری که خیلی از مواقع پیشامد میکند مثل اینکه اگر گفتند ده روز کفاره باید روزه بگیرد. این ده روز را شروع کرده است هیچ توجه نداشته که این وسطش برخورد میکند به یک نذری که آن نذر بایستی برود عمل بکند و این یک روز وسطش برای آن کار نذری که ضرورت داشته و از قبل این تعین داشته این یک روزش برای فلان کار معینی، این یک روز چاره ندارد سفر بکند و برگردد. این سفر هم سفر شرعی است برای او و وظیفه شرعی برای او و باید برود. ولی عدد ده روزش بهم نمیخورد. این عدد ده روز بعداً میآید و بر میگردد. اگر به حدّی است که آن سفری که میرود روزه بهم نمیخورد قدر مسلم است که مشکلی نیست ولی اگر طوری است که میرود و روزه آن روزش بهم میخورد روزه را گرفته است ولی نذر را هم باید ادا بکند و اگر ادا نکند بر خلاف وظیفه شرعیش عمل کرده و تعین هم دارد. از اول در ذهنش نبوده که یک نذری دارد که عمل بکند.
این نذر واجب برای او یک سفر واجب میشود و با این سفر واجب رفت آیا این عشره کامله که برایش بود که صیام در این روز انجام بگیرد و این ده روز صیامِ کفارهای بود وظیفهاش بود انجام بدهد بهم خورد با این وظیفه که وسطش یک روز بود. به لحاظ عرفی میگویند یک واجب بود انجام داده، ده روز روزهاش را میگیرد و این وسطش مزاحمی نباشد به این معنا که کار واجب دیگری بعهدهاش آمده انجام داده. استمرار آن ده روز به حساب میآید. این تلک عشره کامله شده و ده روزش میآید و روزهاش را میگیرد. اگر مسافرت شرعی نبود خیلی روشن بود و اگر مسافرت شرعی بود بناست دو مرتبه برگردد به محل اقامهاش و آنجا عزم دارد و هیچ بهم نزده است و قصد ده روزش است. یکی دو ساعت خارج از محل استقرارش رفته و کار را انجام داده و برگشته. میخواهیم استظهار علما و بزرگان که در حالت طبیعی افراد این استظهار شاید بگوییم استظهار مطابق با واقع است و این عمومیت دارد در اکثر جاها رعایت بشود ولی اگر از دلیل خاصی تعین برای این نداریم و تعین ظاهرا نیست و دلیل خاصی نداریم این توالی که استظهار میکنند این توالی ضرر نمیزند. این رفتنش برای یک امر واجبی چند ساعت میرود و بر میگردد، این ضرری بر توالی او حاصل نمیشود.
بنده میخواهم عرض بکنم این مقداری که این شخص برای یک جهت خاصی میرود آن چه از اول عزم ضمنی برای او حاصل شده و آن عزم محقق شده است این عزم بایستی آثارش آثار صحیح شرعی داشته باشد و آثار شرعی دارد و هیچ تفاوتی بین این عزم راسخ از ابتدا تا انتها دارد با عزم ضمنی فرقی برایش حاصل نمیشود و هر دو صحیح است. تا اینجا یک مطلب خیلی تقریباً رایجی است که باید در بین مردم عامی وقتی مصداقش را قبول کردیم که آنها این را مصداق ساعت متوالی و روزهای متوالی حساب میکنند، این ضرری به اینجا نمیزند. خیلی هم طول نمیکشد و میرود یک کاری را انجام میدهد و بر میگردد، ولو اینکه فقهای بزرگی این را مضر دانستند، ولی خیال میکنیم عزم ضمنی از اول داشته، کفایت میکند و بهم نمیخورد. مصداق عرفیش همین است. با مصداق عرفی مقایسه بکنید کفایت دارد.
بحث امروز ما این شد که هر جا یک عزم ضمنی داشت که همراه با یقین یا ظن متاخم به علم بود یا اصلا علم بود، ولی عزم ضمنی بخاطر علمی که دارد برایش حاصل شده و در ضمن عمل او و در ضمن کار او و گرفتاری او این عزم حاصل میشود. چون این عزم حاصل میشود تمام آثار برایش مترتب است و استناد کردیم به روایت 9 از باب 15 که او یقین دارد به کار خودش، این عزم ضمنی همراهش است این یقین دارد.
مطلب دوم:
یک مطلبی اینجا پیش میآید که عزیزان همراهی بکنید و رویش مطالعه بکنید و بعد ببینیم چطور ممکن است این مسئله را حل بکنیم. در یک بحثی ذکر کردیم که مسئله استقرار، مسئله استقرار ذمه بود. همه آن مباحث را یادمان است که میگفتیم استقرار ذمه، اول یا آخر یا وسط وقت، یک جوری استقرار پیدا کرد ذمه او. این بحث مفصل بحث شد.
از مرحوم محقق که مرحوم صاحب حدائق نقل کرده بودند و مورد بحث آقایان قرار گرفته بود این را کافی دانستیم و بیان ایشان را بیان صحیحی دانستیم حالا اینجا همان مسئله دو مرتبه حاصل میشود.
تبیین: اگر این طور باشد که بین قضا و ادا که استقرار را در آخر وقت محقق شد اینجا هم اصل بحث عزم را، عزم صحیح را، استقرارش را بحث میکنیم. میگوییم عزم یک مسئله استقراری دارد و یک مرحله استمراری دارد. مرحله استمراریش همین بود که آقایان بزرگوار بیان فرمودند که ظهور دارد و ظهور متوالی را ازش فهمیدند و اینطور برنامه کفایت کرد. اینجا ذمهای که آنجا مورد بحث قرار دادیم همین جا ذکر میکنیم که این ذمه استقرار پیدا میکند.
این بحث زیبا و قشنگی است که میتوانیم به مصداق عرفیش برگردانیم. چطور استقرار پیدا میکند. با آن عزم ضمنی که پیدا کرد آن عزم ضمنی طوری است که به طور کامل، ذمه او را مشغول میکند. آن ذمه حاصل میشود. ذمه او استمراری بوده و این ذمه الان حاصل شده است. پس دیگری دلیل ندارد که ما بعد از اینکه اشغال ذمه او شد، ذمه استقرار پیدا کرد اگر بعد از آن یک عملی انجام داد که شاید اثر داشته باشد و شاید اثر نداشته باشد، میگوییم اثری ندارد. چرا که بعد از استقرار ذمه او، یک حالتی برای انسان پیدا شد که ذمهاش مستقر شد و دیگه این استمرار را ما دلیل محکمی نداریم جز یک استظهار عرفی. استظهار عرفی هم در جاهایی است که طرف معذور نباشد. وقتی معذور است دیگه این استمرار معنا ندارد. میگوییم استمرار در جایی است که وظیفه است و خودش هم میزند و چون هم میزند عزم بهم میخورد. وقتی بنایی بر این جهت ندارد و عرفاً همراه عزم خودش یک وظیفه پیشامد کرده و آن را انجام میدهد. آن استمرار وظیفه عزم بهم نمیخورد. چون آنچه به وظیفه به دوشش آمده و موجود شده، مستقر است و استقرار همان کفایت میکند.
همین مثالی که زدیم، صد مرتبه لا اله الا الله بگوید اما این وسطش نام حضرت رسول را میبرند و او چند صلوات میفرستد. مثل اینکه در نماز باشیم اگر اسم حضرت را شنیدیم صلوات فرستادیم، ظاهرا هر جای نماز باشد ولو در قرائت هم باشد این ضرر نمیزند. استمرار سوره و حمد و یا تسبیحات و اعمال دیگرش را بهم نمیزند و آن استمرار سر جایش است.
آن چیزی که به عهده او آمده و استقرار پیدا کرده به این امری که در کنارش حاصل شده، آن امر استمراری بهم نمیخورد و آن استمرار سر جایش محفوظ است. آن زمان استمراری سر جایش محفوظ است ولو اینکه یک وظیفه در اثنی انجام داده باشد. مگر اینکه توالی که آقایان ذکر میفرمایند طوری باشد که عرف بگوید این عرف به طور کلی بهم خورد، بطوری بهم بخورد که بگویند توالی عرفاً نیست. آن یک مسئله دیگری است. ولی مادامی که تا آنجا نرسیده، توالی صدق میکند و ذمه بر او مستقر است و این ذمه استقراری نتیجه میبخشد. تقریبا همه عزیزان توجه فرمودید اینجا مصداق را به مصداق عرفی بر میگردانیم و عزم ضمنی را کفایت میدانیم و این چیزی است که مبتلا به است و موارد متوجه است.
عزم را گفتیم عزم ضمنی کفایت میکند. هم در کیفیت توالی بعشره متوالی را حاصل کرده، هم در کیفیت عمل به آن وظیفه که داشته، عمل به وظیفه را انجام داده و توالی بهم نخورده. مثل همان مثالی که زدیم عشره کامله برای صیام را دارد و وسطش یک وظیفه شرعی بوده برایش تعین داشته و وظیفهاش این بوده، خواسته از اول که این کفاره بوجود آمد به گردنش، این کفاره را صحیحاً انجام بدهد، در ضمن اینجا عزم توالی هم داشته است و عزم ده روز این روزه را هم داشته ولی برخورد کرد به یک مشکل شرعی و یک واجب شرعی، احیاناً بوجود آمده یا از قبل بوده است، چندان فرقی بین این دو تا قائل نمیشویم، وقتی برخورد کرد به آن وظیفه، آن وظیفه را انجام میدهد و توالی بهم نمیخورد. آن ده روز را واقعا روزه میگیرد و کفایت میکند. میگوییم این جای همان کفارهای که بوده ولو وسطش به یک عذری برگشت کرده، این عذر ضرری نمیزند به توالی، و توالی صحیح است و عرفا میگویند این توالی را متوالیا انجام داده ولو اینکه وسطش یک وظیفه دیگری پیشامد کرده است.
این تقریباً اگر به حساب جهات عمومی را بیاییم همین بحث را پیاده بکنیم. مثل اینکه یک کسی را گفتند امر بهش کردند 5 روز در اینجا بمانید و این برنامههایی که بهت میدهیم اینها را عمل بکنی. معنای ظهورش اینست که این برنامهها را مستقیماً به صورت مستمر انجام بدهد و 5 روز برای این کار میماند. اگر احیاناً وسط این 5 روز که این کار را انجام میدهد و کار را ناقص و کم نمیگذارد. وظیفه امری که بهش دادند 5 روز را اینجا این کارها را انجام بدهی، انجام میدهد. ولی وسطش یک وظیفه شرعی دیگری پیشامد میکند یا وظیفه اجتماعی برایش پیشامد میکند آن را انجام میدهد. عرف میگوید 5 روز را ماند و انجام داد و نقصی در کار نگذاشت مثل ده روزی که روزه بگیرد، گرفت، ولی مشکلی این وسط پیش آمد.
این توالی که ظهور عرفیه که فقهای عظام میفرمایند بهم نمیخورد. عرف میگویند. ملاکش عرفی است. گاهی وقتها عرف میگوید 5 روز را ماند و این کارهایی که بعهدهاش گذاشتند انجام داد ولی یک وظیفه دیگری از جهت اجتماعی و شرعی پیشامد کرده آن را هم انجام داده. توالی بهم نمیخورد. یا به کسی اینجوری امر کردند که شما خدمت گذاری به این شخص 5 روز هشت روز ده روز، پدر یا مادرتان را انجام بدهید یا این شخص را اجرت میدهند ده روز این کار را انجام بدهید. او همه ده روز را مواظب این شخص است که هیچ مشکلی برایش پیشامد نکند و احیانا مریضی است که مراقبت بکند، ولی در اثنا یک وظیفه دیگری پیشامد میکند که عرفاً با این مزاحم نیست، عرفاً او وظیفه 10 روزی که مواظبت از مریض بکند انجام میدهد ولی در اثنا یک کار دیگری است. این استمرار و توالی این کار را عرف هم نمیزند و میگوید همان کارش را صحیح انجام میدهد حالا در اثنی بین هفت هشت روز یک کاری انجام داده است. توالی بهم نمیخورد. استظهار توالی را که مرحوم سید فرمودند و تصریح کردند عشره ایام متوالیاً، از ایشان تقریباً میگوییم به طور استظهار صحیحی است ولی اینطور که متوالیاً که ایشان فرمودند این ملاکش بر میگردد به عرف. وقتی به عرف برگشت و آثار عرفی پیدا میکند، پشت سر هم باشد بطوری که بینش فاصلهای چیز دیگری نشود، نه، فاصلههایی که وظیفه شرعی یا اجتماعی این وسط میآید آن استمرار را بهم نمیزند و استمرار را روی حساب اینکه ایشان فرمودند متوالیاً، توالی را بهم نمیزند.
این بحث مجموعا تا این مقدار که توضیح دادیم که خیلی مبتلابه است انشاءالله عزیزان توجه میفرمایید. حتی گفتیم در اجیر و اجرت مردم به همین صورت عمل میکنند و نتیجه بخش است برای کارهایشان. در مورد شرعی همان ملاک است. تا اینجا بحث تمام است. بحث استقرار ذمه یک مباحثی دارد که در جلسه آینده یک مورد دیگری را ما باید که مرحوم سید بیان کرده در مسئله 10 اشاره کردم در همین احکام مسافر، مسئله دهم، آخر مباحثشان است، اگر توفیقی بود این را هم بحث خواهیم کرد. (پایان)
خلاصه:
• بحث امروز ما این شد که هر جا یک عزم ضمنی داشت که همراه با یقین یا ظن متاخم به علم بود یا اصلا علم بود، ولی عزم ضمنی بخاطر علمی که دارد برایش حاصل شده و در ضمن عمل او و در ضمن کار او و گرفتاری او این عزم حاصل میشود. چون این عزم حاصل میشود تمام آثار برایش مترتب است و استناد کردیم به روایت 9 از باب 15 که او یقین دارد به کار خودش، این عزم ضمنی همراهش است این یقین دارد.
• منظور از عزم ، عزم ضمنی است و ملاک آن عرف است . یعنی مکلف هم کیفیت توالی بعشره متوالی را حاصل کرده، هم در کیفیت عمل به آن وظیفه که داشته، عمل به وظیفه را انجام داده و توالی بهم نخورده است .