1403/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /بررسی روایات باب اقامه و باب ضیعه
روایاتی که در باب مکاری بود را گفتیم که به مواردی که مربوط به ضیعه است ارتباطی پیدا نمیکند. اینها دو باب هستند. در جایی که میخواهد دائمالسفر بشود، یک خصوصیاتی دارد. اینجا مربوط به اقامه است. بین این دو باب نباید اشتباه بشود. مواردی هم مشابه آنها در روایات ذکر شده. ما چند روایت را که مطلب را برایمان روشن میکند، ذکر میکنیم: در وسائل چاپ آلالبیت باب ۱۵، صفحۀ ۵۰۰ آمده: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُقَصِّرُ فِي ضَيْعَتِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَنْوِ مُقَامَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ إِلَّا أَنْ يَكُونَ لَهُ فِيهَا مَنْزِلٌ يَسْتَوْطِنُهُ الْحَدِيثَ.[1]
کاملاً این دو نوع ضیعه را از هم جدا کردهاند: ضیعهای که در آن استقرار و استیطان دارد و به آنجا تعلّق منزلی دارد و ضیعهای که اینگونه نیست.
راوی میپرسد که باید در ضیعهاش نماز را شکسته بخواند؟ امام علیهالسلام پاسخ دادند: اگر ده روز در آنجا نمیماند، شکسته بخواند؛ امّا اگر در آنجا منزل استیطانی داشته باشد، باید نمازش را تمام بخواند؛ نیت ده روز هم لازم نیست. همینکه به آنجا رسید باید نمازش را تمام بخواند. این روایت، همۀ جهات قضیه را بهخوبی واضح میکند.
روایت دیگری که نکتۀ اساسیای که ما لازم داریم در آن روشن شده -این نقل تقریباً واضح است، الا اینکه با آن بیانی که بعضی از آقایان داشتهاند، تفاوت پیدا کرده- این است: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ قَالَ: سَأَلَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْمَعُ عَنِ الْمُسَافِرِ إِنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِإِقَامَةِ عَشَرَةِ أَيَّامٍ قَالَ فَلْيُتِمَّ الصَّلَاةَ فَإِنْ لَمْ يَدْرِ مَا يُقِيمُ يَوْماً أَوْ أَكْثَرَ فَلْيَعُدَّ ثَلَاثِينَ يَوْماً ثُمَّ لْيُتِمَّ وَ إِنْ كَانَ أَقَامَ يَوْماً أَوْ صَلَاةً وَاحِدَةً فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ بَلَغَنِي أَنَّكَ قُلْتَ خَمْساً فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِكَ قَالَ أَبُو أَيُّوبَ فَقُلْتُ أَنَا جُعِلْتُ فِدَاكَ يَكُونُ أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَيَّامٍ قَالَ لَا.[2]
وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ
أَقُولُ: حَمَلَ الشَّيْخُ حُكْمَ الْخَمْسَةِ عَلَى مَنْ كَانَ بِمَكَّةَ أَوِ الْمَدِينَةِ لِمَا يَأْتِي وَ جَوَّزَ حَمْلَهُ عَلَى الِاسْتِحْبَابِ وَ الْأَقْرَبُ الْحَمْلُ عَلَى التَّقِيَّةِ لِمُوَافَقَتِهِ لِكَثِيرٍ مِنَ الْعَامَّةِ.
ابوایّوب میگوید محمّدبنمسلم از امام صادق علیهالسلام سؤال پرسیده و من هم داشتم گوش میکردم: اگر چنین حالتی در ذهنش است که باید ده روز بماند (حَدَّثَ نَفْسَهُ تقریباً معنایش این است که نیّت بکند)، امام فرمودند که باید نمازش را تمام بخواند. فَإِنْ لَمْ يَدْرِ مَا يُقِيمُ يَوْماً أَوْ أَكْثَرَ، اگر از اوّل نمیداند که یک روز میماند یا بیشتر و بهصورت تردیدی در آنجا میماند، باید سی روز را بشمارد. بعد از سی روز باید نمازش را تمام بخواند، هرچند فقط یک روز یا حتّی بهاندازۀ یک نماز بعد از سی روز بماند.
این روایت، تقریبا همۀ جهات را روشن میکند. در این روایت قطعاً بحث در جایی است که شخص از اوّل، عنوان مسافر دارد (عَنِ الْمُسَافِرِ). من تردیدی در این ندارم اگر کسی قصد اقامۀ ده روز دارد، این در جایی است که به آنجا انس و علقهای ندارد. اصلاً چرا قصد ده روز میکند یا سؤال میکند؟ سؤال درمورد جایی است که شخص علقه، ضیعه یا جایی که جنبۀ توطّن داشته باشد، ندارد. پس سؤال اقامه در جایی است که اصلاً زمینهای برای اینکه تعلّق ضیعۀ سکنایی یا ضیعۀ منزلی ندارد؛ لذا قصد ده روز میکند. در غیر اینجا مورد سؤال قرار نگرفته است. پس اینجا سؤال دربارۀ مسافر است که یا باید قصد ده روز کند و یا سی روز با تردید توقّف، و بعد از سی روز نمازش را تمام بخواند.
پس این روایت و روایت قبلی درمورد کسی است که جنبۀ مسافری دارد. اگر عنوان ضیعه دارد، هیچیک از اینها نیست. در روایت اوّل از محمد بن اسماعیل بن بزیع، ضیعه تقسیم شد بین جایی که استیطان یا اقامه دارد و ضیعهای که اینطور نیست؛ لذا ما هیچ تردیدی در این جهت نداریم که ضیعهها باهم تفاوت دارند. بعضی ضیعهها هستند که شخص آنجا را وطن خود قرار داده؛ یا ضیعهای که جایگاه اقامۀ خودش قرار داده. یک نوع ضیعه هم هست که جنبۀ وطنی یا منزلی ندارد؛ بلکه عبوری و بهعنوان مسافر به آنجا میرود که روایت هم همین مورد را میگوید. در این صورت عنوان مسافر دارد که یا باید قصد ده روز بکند، یا بیش از سی روز، تا بتواند نمازش را تمام بخواند.
پس ما در مجموع استفادههایی که از این روایات کردیم، هیچ تردیدی نداریم. روایتی را دیروز خواندیم که اگر شخص بدون قصد، ده روز بماند، گفتیم آن روایت فقط برای مکاری و جمّال است و هیچ ارتباطی به ضیعه ندارد.
یک روایتی در باب ۱۵ نقل شده: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَتَى ضَيْعَتَهُ ثُمَّ لَمْ يُرِدِ الْمُقَامَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ قَصَّرَ وَ إِنْ أَرَادَ الْمُقَامَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ أَتَمَّ الصَّلَاةَ.[3]
معلوم است که این روایت مربوط است به ضیعهای که در آن منزلگاهی ندارد و فقط بهعنوان مسافر به آنجا رفته و رد میشود. براساس توضیحی که در روایات دیگر آمده، اینها (ضیعۀ سکنایی و ضیعۀ غیرسکنایی) را باهم اشتباه نگیریم. تفاوتشان کاملاً واضح است.
این مسئله تا اینجا روشن شد. ما یک مقام دیگر هم داریم که بعضی، این روایات را حمل بر تقیه کرده بودند، ما گفتیم خیر، روایات محمول بر سکنیٰ است. این روایت از امام رضا علیهالسلام در باب ۱۴، روایت ۱۷ آمده است. روایات دیگرش روشن بود. این روایت اینطور است: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الرَّجُلِ يَخْرُجُ إِلَى ضَيْعَتِهِ وَ يُقِيمُ الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ أَ يَقْصُرُ أَمْ يُتِمُّ قَالَ يُتِمُّ الصَّلَاةَ كُلَّمَا أَتَى ضَيْعَةً مِنْ ضِيَاعِهِ.[4]
راوی دربارۀ ضیعۀ خودش پرسیده که در آن اقامت و سکنیٰ دارد؛ امّا امام علیهالسلام در پاسخ، بهصورت عام جواب میدهند (ضَيْعَةً مِنْ ضِيَاعِهِ). این عبارت «هر ضیعهای از ضیعههایش» عمومیت برای همۀ ضیعهها دارد. با قرینۀ سایر روایات میفهمیم که منظور، ضیعههایی است که سکنیٰ و منزلگاه هستند. پس این روایت با اینکه عام است، امّا آن را حمل میکنیم بر جایی که در آن سکنیٰ دارد. «كُلَّمَا أَتَى ضَيْعَةً مِنْ ضِيَاعِهِ» معلوم میشود که ضیعهای است که شخص به آنجا تعلّق خاطر دارد، آن هم نه صرفاً تعلّق تجاری؛ بلکه در آنجا استقرار دارد. حضرت جواب را بهطور کلّی ذکر فرمودند.
همۀ این روایات از حضرت امام رضا علیهالسلام نقل شده است و تقسیمش هم توسّط خود روایت انجام شده. در روایت ۱۵ باب ۱۴ آمده است: عَنْ مُوسَى بْنِ الْخَزْرَجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع أَخْرُجُ إِلَى ضَيْعَتِي وَ مِنْ مَنْزِلِي إِلَيْهَا اثْنَا عَشَرَ فَرْسَخاً أُتِمُّ الصَّلَاةَ أَمْ أُقَصِّرُ فَقَالَ أَتِمَّ.
موسیبنخزرج میپرسد که به سوی ضیعهاش خارج میشود که از منزلش تا آنجا دوازده فرسخ فاصله است. معلوم میشود که مسافر محسوب می شود. امام علیهالسلام به او فرمودند که نماز را تمام بخوان. این ضیعه، ضیعهای است که شخص به آن تعلّق دارد و نباید نمازش را در آنجا شکسته بخواند.
روایت جامعی وجود دارد که در بعضی خصوصیاتش باید توجّه کنیم. روایت ۱۸ باب ۱۴: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا ع عَنِ الرَّجُلِ يَخْرُجُ إِلَى الضَّيْعَةِ فَيُقِيمُ الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَةَ يُتِمُّ أَمْ يَقْصُرُ قَالَ يُتِمُّ فِيهَا.
سؤال این است که ضیعهای دارد و یک، دو یا سه روز در آنجا اقامت میکند. حضرت بهطور واضح فرمودند: يُتِمُّ فِيهَا. کسی که سه روز در یک جایی میماند، معلوم است که در آنجا سکنیٰ و منزلگاه دارد.
قدر متیقّن این است که اگر در بین راه به مقدار شرعی رسید، نمازش را باید شکسته بخواند؛ زیرا مسافر است؛ مثل کسی که دو وطن دارد و وقتی از یکی بیرون آمد، تا زمانی که به وطن دوم نرسیده، باید نمازش را تمام بخواند. ضیعه هم همینطور است. با همان سند قبلی نقل شده: عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُرِيدُ السَّفَرَ إِلَى ضِيَاعِهِ فِي كَمْ يَقْصُرُ فَقَالَ فِي ثَلَاثَةٍ.[5] شخص عنوان سفر دارد تا به ضیاعش برسد. «فَقَالَ فِي ثَلَاثَةٍ» بعضیها گفتهاند یعنی سه برید، سپس آن را حمل بر تقیه کردند؛ امّا صحیح نیست. ما قبلاً درمورد مسافت بحث کردیم. مسافتی که طی میشود، رفت و برگشتش ملاک است. در این روایت، فقط دربارۀ مسیر رفت سؤال شده است. اگر رفت و برگشت، کمتر از چهار فرسخ باشد باید نمازش را تمام بخواند؛ ولی اگر رفت و برگشتش بهاندازۀ یک سفر میشود، امّا هنوز به وطنش نرسیده و در بین راه است، باید نماز را شکسته بخواند. پس در این روایت، دارند میزان سفر را ذکر میکنند. در بیان میزان سفر، کلمۀ ثلاثة آمده و برای آقایان مشکل ایجاد شده که ما سه برید نداریم، پس این ثلاثة مربوط به چیست؟
تصوّر بنده این است که در اینجا کلمۀ برید نیامده، و برید منظور نیست. اگر کلمۀ برید آمده بود، ثلاثة را حمل بر برید میکردیم. اگر فقط دربارۀ میزان سفر دارد سخن میگوید، مشکلی ندارد. یکی از اساتید ما رحمةاللهعلیه میخواستند این حرف را از این روایت در بیاورند که ضیعههایی که اقلاً سه روز در آنجا میمانند، حالت منزلی و سکنایی دارد. ما آن موقع این حرف را از ایشان نپذیرفتیم و الآن هم بهنظر نمیرسد حرف صحیحی باشد. در این روایت احتمال دارد که افتادگی وجود دارد که ذکر نشده است. این احتمال قویتر است نسبت به اینکه حمل بر تقیه کنیم.
سؤالکننده از کلمۀ «ضیاع» بهصورت جمع استفاده کرده. آیا «فی کم یقصر» میزان سفر را میخواهد بگوید؟ بعید است که راوی، میزان سفر را نداند و بخواهد دربارۀ آن سؤال بپرسد. همه میدانند که اگر رفت و برگشت، هشت فرسخ حساب شود، مسافر بهشمار میآید. اگر طولی هم بریدین هم باشد، مسافر بهحساب میآید. باید منظور چیز دیگری باشد. تصوّر بنده این است که این روایت، یک نقصی در نقل دارد.
صاحب وسائل اینگونه فرموده: هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى عَدَمِ بُلُوغِ الْمَسَافَةِ فِيمَا دُونَهَا وَ قَدْ حَمَلَ الشَّيْخُ وَ غَيْرُهُ مَا تَضَمَّنَ الْإِتْمَامَ عَلَى الِاسْتِيطَانِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ أَوِ الْإِقَامَةِ عَشَرَةَ أَيَّامٍ لِمَا يَأْتِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
سؤال: همینقدرش را که نمیپذیرند، کفایت میکند. توجیهش هرچه میخواهد باشد.
جواب: احسنت. ایشان طرف عدم تحقّق را بحث میکنند.
این از مجموع مباحث در این زمینه. این را هم قدر مسلّم روایات دانستیم که تا به منزلش نرسیده باید نماز را شکسته بخواند.