درس خارج فقه استاد میرزا محمدحسین احمدی‌فقیه‌یزدی

1403/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /استنباط از روایات باب ضیعه

 

سه مطلب برگفته از روایات باب ضیعه:

۱. تعدّد وطن

بحث در باب وطن بود و مطالبی را از بعضی از روایات به دست آوردیم و دیدیم که متن روایات باب ضیعه، ما را به سمت تعدّد وطن می‌کشاند؛ یعنی می‌گوید اگر در ضیعه‌ات سکنی داری، آنجا حکم وطن دارد و باید نمازت را تمام بخوانی. اگر سکنیٰ نداری و صرفاً برای سرکشی به آنجا می‌روی، نمازت شکسته است. این مطلب به زیبایی در روایات بیان شده وحکمش روشن شده است. اگر شخص جایی را به‌عنوان سرمایه دارد و گاهی به آنجا سر می‌زند -مثلاً سالی یکی دو بار- و محصولش را از آنجا جمع می‌کند، نمازش در آنجا شکسته است. ولی در جایی که آنجا را سکنیٰ قرار داده، آنجا وطن او به حساب می‌آید. پس مااز روایات باب ضیعه، تعدّد وطن را استفاده می‌کنیم.

حتی روایتی که عبارت «یطوف»[1] در آن آمده بود -که قبلاً خواندیم- می‌خواهد بگوید اگر کسی چند ضیعه دارد و بین آنها طواف می‌کند و دور می‌زند -معلوم است که بین ضیعه‌ها فاصله است، و الا یطوف معنا ندارد- باید نمازش را در همۀ این ضیعه‌ها تمام بخواند؛ زیرا حالت وطن حکمی پیدا کرده است.

اولویت سکنیٰ در ضیعه نسبت به «بیوتهم معهم»

این مورد نسبت به کسی که مثلاً در کشتی زندگی می‌کرد و مصداق «بیوتهم معهم»[2] بود، دورتر نیست؛ زیرا بیت او متحرّک بود و در آن بیت باید نمازش را تمام می‌خواند؛ امّا در اینجا مسئله واضح‌تر است؛ زیرا مسافر به‌شمار نمی‌آید و در آنجا استقرار پیدا کرده و حالت غیرمسافری به خودش گرفته است. پس روایات باب ضیعه، اوّلْ تعدّد وطن را به ما می‌فهماند.

سکنیٰ در ضیعه، موجب تمام‌بودن نماز

دومین مسئله‌ای که از روایات باب ضیعه می‌فهمیم این است که همین‌که آن ضیعه را به‌عنوان سکنای خودش قرار داد، آنجا وطن او می‌شود و نماز را باید در آنجا تمام بخواند. براساس روایتی که جلسۀ قبل خوانده شد و مطالبی که ذکر شد، به نظر می‌رسد که آن روایت را باید این‌گونه معنا کنیم که حضرت آن ارض را مکان مناسبی دیدند، و از این به بعد که آنجا را به‌عنوان سکنیٰ تعیین کردند، دیگر نمازشان در آنجا تمام است. این هم مطلب دور از ذهنی نیست و مطابق با همۀ روایات باب ضیعه است. یک احتمال دیگری هم در آن روایت بود که حضرت ممکن است قصد ده روز کرده بودند -که البته چندان مهم نیست- بالأخره یک نوع اقامه در آنجا حاصل شده که نماز تمام است؛ ولی نکتۀ اصلی این است که چون «أرض لی»[3] هست، به‌عنوان منطقه‌ای انتخاب شده برای اینکه آنجا رفت‌وآمد کنند.

عدم ضرر به وطن اصلی، از قِبل تعدّد وطن

مسئلۀ سومی که از مجموع این روایات به دست می‌آید که مطلب مهمی است و ما هم به آن قطع داریم، این است که وطن جدید، ضرری به وطن‌های دیگر نمی‌زند؛ وطن جدید -که همان منطقه‌ای بود که شخص بین ضیعه‌هایش «یطوف»- به وطن اصلی او -که در آنجا متولّد شده بود یا از جهات دیگری، وطن اصلی او به حساب می‌آمد- ضرری نمی‌زند؛ اگر به وطن اصلی ضرر می‌زد، روایات حتماً بیان می‌کردند. اصلاً چنین چیزی نیست. معلوم می‌شود که آن وطن اصلی استقرار دارد و در جای خودش محفوظ است، مع زیادةٍ؛ یک وطن دیگری هم به‌عنوان سکنیٰ برای او درست شده است.

چرا فقط از کلمۀ وطن استفاده کنیم؟! جرأت کنیم و بالاتر از این بگوییم: اگر کسی برای خودش سکنایی قرار داد -طبق تصریح روایات- این موجب تمام‌بودنِ نماز و صحّت روزه می‌شود و این امر، ضرری به وطن اصلی نمی‌زند. دقّت می‌کنید که ما از مجموع روایات، می‌خواهیم اجتهاداً استنباط کنیم و به این مطلب سوم برسیم که از دو مطلب قبلی مهم‌تر است و همراه با آن دو است.

خلاصۀ بحث

از روایات باب ضیعه، سه مطلب به دست می‌آید:

۱. تعدّد وطن

۲. سکنیٰ‌داشتن موجب تمام‌بودن نماز می‌شود.

۳. تعدّد سکنیٰ ضرری به وطن اصلی نمی‌زند. برخی از افراد، روش زندگی‌شان این‌گونه است و روایات هم حکمشان را بیان می‌کند.

پس اشکالی ندارد که ما از لفظ وطن خارج شویم و لفظ سکنیٰ را استفاد کنیم و بگوییم: کسی که برای خودش سکنایی را قرار داد، نمازش در آنجا تمام است. این مطلب در مطالعه‌ای که دیشب داشتم به ذهنم رسید. حتّی اگر این سکنیٰ به‌تعبیر روایات «نخلة واحدة»[4] باشد -که قبلاً توضیح دادیم- کافی است. شخص یک نخل دارد و کنار آن یک آلاچیقی درست می‌کند و مدّتی در آنجا می‌ماند و از هوای آنجا استفاده می‌کند و محصولش را هم برداشت می‌کند. وقتی اینجا را سکنی قرار داد، نمازش تمام می‌شود.

ان‌شاءالله خدا به همۀ عزیزان توفیق کرامت بفرماید.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص495، أبواب صلاة المسافر، باب14، ح12، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص486، أبواب صلاة المسافر، باب11، ح5، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص495، أبواب صلاة المسافر، باب14، ح13، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج8، ص493، أبواب صلاة المسافر، باب14، ح5، ط آل البيت.