99/12/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /استصحاب احکام وضعیه
جریان استصحاب در احکام وضعیه
( استصحاب - ما الحقیقة احکام التکلیفیة ؟ - الاباحة حکم ام لا ؟ - ما الحقیقة امور الاعتباری ؟ - ینقسم مخترعات الذهن الی ... - ینقسم امور الانتزاعیة الی ... - ما حقیقة احکام الوضعیة ؟ )
بحث استصحاب در احکام وضعیه است برای شناخت احکام وضعیه نیازمند به سه مقدمه هستیم :
1. مقدمه اول : قدما احکام را بر دو قسم تقسیم کرده اند :
یک : احکام اقتضائیه یعنی ، احکام خمسه هست چون الحکم اما یقتضی الفعل لزوما او الترک وجوبا او لا وجوبا ، آنجایی که حکم اقتضای لزومی داشت وجوب و جاییکه اقتضای ترک لزوم داشت حرام و جایی که اقتضای لزومی نداشت استحباب و اباحه و کراهت هست
دوم : احکام تخییری که منحصر در اباحه هست
اما متاخرین احکام را به تکلیفی و دیگر وضعی تقسیم کرده اند چون غیر از این ۵ حکم هر حکمی که در شریعت یا عرف یا عقلا مرتبط به احکام مکلفین باشد آن را وضعی می گویند خواه این ارتباط مستقیم باشد مثل ضمانت و مالکیت و خواه این ارتباط غیر مستقیم باشد یعنی با واسطه باشد مثل نجاست خون
2. بحث دوم :حقیقت احکام تکلیفی چیست ؟
در السنه علمای اصول حقیقت احکام تکلیفیه انشای بعث و زجر هست جایی که بعث لزومی باشد واجب و جایی که زجر لزوم باشد حرام است و جایی که انشای ترخیص باشد مستحبات هست و منظور از انشا اراده مولاست نه آن کلماتی که در قرآن مجید به عنوان اقیم الصلاة آمده است فرضا مولا از عولی کراهت دارد انشای زجر می کند و اگر مصلحت درانجام آن عمل می داند اراده بعث می کند و همان اراده را انشا می کند پس الفاظی که در قرآن است متکی به اراده حق است و محتوایی که از امر و نهی بدست می اید انشاء است و شرعیه هست
سوال : آیا اباحه حکم است یا لا حکم است ؟
در بدو نظر اباحه لا حکم هست و احکام تکلیفی ۴ تا هست چون طلبی در اباحه نیست و شارع مقدس از مردم چیزی نمی خواهد ولی وقتی تحلیل می کنیم به اینجا می رسیم که اباحه انشای ترخیص است لذا داخل در احکام ۵ گانه است مثل اینکه دولت حکم می کند که فلان جنس را مردم می توانند وارد کنند این قانون نه بعث و نه زجر است بلکه انشای ترخیص است پس اباحه لاحکم نیست بلکه حکم است
3. بحث سوم : حقیقت امور اعتباری است ؟
وجود بر دو قسم است : وجود خارجی و دوم وجود ذهنی که این بر دو قسم است یکی اینکه ما به ازاء خارجی دارند مثل سفیدی و سیاهی که در خارج وجود دارد و دوم که ما به ازاء خارجی ندارد و از مخترعات ذهن هست
اما مخترعات ذهن سه قسم است :
1. قسم اول : مخترعاتی که منشاء انتزاع در خارج دارند اما خودش در خارج وجود ندارد مثل سببیت ، فوقیت ، آتش در خارج وجود دارد و ما از وجود آتش سببیت را انتزاع کردیم پس منشأ منتزعات خارجی و مفهوم آن ذهنی است
2. قسم دوم : مخترعاتی که در خارج منشائی ندارند مثل ملکیت که یک مفهوم انتزاعی است بین مالک و مشتری دادو ستد ایجاد شد این نقل و انتقالات اعتباری است و تابع اعتبار عقلاست و حقیقتی در خارج دیده نمی شود و همچنین زوجیت تابع اعتبار معتبر است آنچه در خارج اتفاق می افتد همسری است پس اصل اعتباری و مفهوم اعتباری هر دو از مخترعات اذهانند
3. قسم سوم : امور خیالیه هست و اعتباری و ارزشی ندارد مثل شانس و بخت و تخیلات در ذهن مردم
اما امور انتزاعیه سه قسم است:
1. قسم اول : انتزاع از مقام ذات مثل سببیت نار برای احراق چون ذات نار سببیت دارد
2. قسم دوم : انتزاع از مقام صفات مثل فوقیت که از صفات انتزاعی است
3. قسم سوم : انتزاع از مقام امور اعتباری مثل تکلیف سببیت استطاعت برای وجوب حج اعتباری است
سوال :احکام وضعیه چه حقیقتی دارند ؟ آیا صرفا انشائاتند یا اعتبارند یا هیچکدام؟ سه قول هست :
قول اول : مشهور است در زبدة الاصول دارد که اصل در احکام شرعیه و عقلاییه تکلیفی است و احکام وضعیه منتزع از احکام تکلیفی است و جعل مستقیم ندارد
قول دوم :هم حکم تکلیفی و وضعی مجعول شارعند مثلا صحت و فساد و شارع وضع کرده یا وجوب و حرمت
قول سوم : مرحوم آخوند می گوید احکام وضعیه بر سه قسم است :
یک : بعضی تکوینی و دوم برخی انتزاعی و سوم برخی اعتباری است.