1403/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتماع امر و نهی
آیا خروج از دار غصبی واجب است یا نه ؟ پنج قول بود ، قول اول و دوم در جلسه قبل بررسی شد
قول سوم : صاحب فصول ره می گوید خروج از دار غصبی وجوب فعلی دارد ولی حرمت فعلی ندارد حرمت غصب به نهی سابق است قبل از اینکه وارد زمین غصبی شود حرام بود چون لاتغصب داشت حالا که وارد زمین غصبی شد حرام و نهی سابق باقی است وقتی که می خواهد از زمین غصبی خارج شود آن حرمت فعلیت ندارد بلکه خروج فعلیت دارد و یک واجب شرعی فعلی است به عبارت دیگر جمیع تصرفات در زمین غصبی حرام است یکی از آن تصرفات خارج شدن از زمین غصبی است از آنجایی که تخلیه غصب واجب است و فعلیت و وجوب آن تام است و حرمت آن غصب به مستفاد آن نهی بود و الان ساقط است و دیگر فعلیت ندارد
دلیل صاحب فصول : تخلیه غصب واجب است یا به وجوب نفسی یا غیری و هر کدام را بگیری حکم به وجوب فعلی تخلیه غصب می شود
اشکال استاد : قطعا وجوب نفسی تخلیه غصب در اینجا ممکن نست چون اگر تخلیه غصب واجب باشد و او انجام ندهد و بیرون نرود مرتکب دو گناه شده یکی اینکه ترک واجب کرده و دیگر که فعل غصب حرام است و لم یقل به احد ، و اما اینکه تخلیه غصب وجوب غیری باشد این هم مخدوش است چون هر وجوب مقدمی یک ذی المقدمه ای دارد مثلا وضو وجوب مقدمه ای است و ذی المقدمه نماز است در اینجا اگر خروج غصب از باب مقدمه واجب ، واجب است لا بد ذی المقدمه وجوب کون در مکان حلال است که چنین ذی المثدمه ای وجود ندارد و اینجا ذی المقدمه نیست پس چطور مقدمه ای باشد
قول چهارم از شیخ انصاری ره و مرحوم نائینی ره که ما کاری به نهی سابق نداریم و این خارج شدن ربطی به نهی سابق ندارد بلکه شرعا خارج شدن از زمین غصبی واجب است این دو بزرگوار باید دو مطلب را اثبات کنند یکی اینکه چرا خروج منهی عنه به نهی سابق نیست چون خروج تصرف در زمین غصبی است و دوم که وجه شرعی خروج را بیان کنند ؟ آنچه امثال آخوند ره را قانع کرده که خارج شدن از زمین غصبی منهی عنه به نهی سابق است همان قاعده الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار عقابا و تکلیفا است یعنی قبل از ورود در زمین غصبی می توانست خود را مبتلا به زمین غصبی نکند و متمکن از خروج بود و به سوء اختیار داخل زمین غصبی شد و مضطر شد یقینا این اضطرار و امتناع از روی اختیار بوده لذا ما می توانیم هم به او بگوییم بر او واجب است از این زمین خارج شوی و هم عقاب داری و مثل مرحوم نائینی ره از چهار طریق این قاعده را رد کردند
اول : آقای خویی ره در اجود التقریرات ج ۱ ص ۳۷۶ دارند ،که مثل همین قاعده در باب حج هم هست چون حج با نرفتن ممتنع می شود و این امتناع به اختیار خودش است حالا که ایام حج گذشت نمی تواند حج برود در اینجا یا واجب معلق قائلیم یا منکر واجب هستیم اگر واجب معلق قائلیم یعنی وجوب حج فعلی و واجب استقبالی است یا اینکه منکرواجب معلق هستیم و در عین حال وجوب حج را مشروط می دانند یعنی زمانی که حج را از دست داد ملاک حج را بین رفت اینجا سالبه به انتفاع موضوع می شود چون وقت حج ایام عرفه است و عرفه منتفی شده است لذا چه قائل به واجب معلق بشویم یا نشویم این وجوب حج موضوعی ندارد و منتفی شده است بر این اساس ثابت شد به اینکه ما دامی حرمت و واجب باقی است که موضوع داشته با شد که اگر موضوعی نبود این دو هم نیستند حال در ما نحن فیه قبل از دخول در مکان غصبی خارج شدن از مکان غصبی حرام نیست چون سالبه منتفی به انتفاع موضوع است آن کسی که داخل در زمین غصبی شد تازه خروج موضوع پیدا می کند پس قبل از دخول در غصب خروج ملاک ندارد لذا قابل تعلق خطاب نیست به همین خاطر قاعده امتناع جاری نمی شود چون این قاعده در جایی است که ملاک برای خطاب داشته باشد.