1403/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتماع امر و نهی
امروز درباره دو مطلب بحث می شود :
مطلب اول : اگر کسی مضطر به غصب شد و متمکن از خروج هم نیست مثل زندانی چنین کسی آیا نماز مضطر بخواند یا نماز شخص مختار ؟ نماز مضطر این است که رکوع و سجده نرود بلکه این دو را با اشاره انجام دهد اما نماز مختار نماز جامع الشرایط است ، دو قول در مساله می باشد
قول اول : از صاحب کفایه ره و محقق نائینی ره و آقای وحید که نماز مضطر بخواند و دلیل این است که اگر نماز مختار بخواند گرفتار معصیت زائدی می شود چون از قیام به سمت رکوع و سجده و ... رفتن حرکت می خواهد و حرکت غصب زائدی است چون خود قیام غصب است زائد بر قیام ، حرکت و اعتماد بر زمین مثل سجده از آن جهت که این فعلها در غصب حرام است حرکت ها و رفت و آمدها و اعتماد پیشانی بر زمین و اعضای سبعه بر روی زمین معصیت زائدی است لذا مضطر باید ایستاده نماز بخواند و بقیه را با اشاره بخواند تا غصب زاندی پیش نیاید کسی که زندانی شده در مکان غصبی مضطر است چون نمی تواند بیرون از زندان برود
قول دوم : نماز مختار است و هو المختار که از چهار جهت بحث می شود
جهت اول : اگر نظر محقق نائینی ره و عده ای تعدد معصیت و زائد باشد مخدوش است چون ریشه فکری این بزرگان این است که اگر از قیام به سمت رکوع برود حرکت است و حرکت غصب دیگری است و این نحوه برداشت نقض به خود قیام می شود چون قیام زمانهای متعددی دارد و اشتغالات قیام هم فرق می کند که زمان اول یک معصیت است و همینطور زمانهای بعدی هر کدام یک معصیت جدا می باشند که اصل بودن معصیت می باشد
جهت دوم : به حسب قاعده ثانویه لو تنزلنا که حرکت و اعتماد معصیت زائده باشد اما به حسب قاعده ثانویه برداشته می شود مثل قاعده لاحرج چون اگر زندانی تمام حرکاتش معصیت باشد هیچ کاری نباید بکند به حرج می افتد و نمی تواند لباس بشوید و کاری انجام دهد لذا آن کسی که قاعده اولیه را قائل است به اینکه قیام و حرکت و سایر اعضای نماز و اجزای آن غصب در غصب و معصیت بر معصیت می آورد و قاعده ثانویه مُحکِّم است یعنی قاعده لا حرج
جهت سوم : اضطرار تکلیف را بر می دارد و همینطور عقاب را بر می دارد ، جمیع مواخذه ها را بر می دارد اما به حد ضرورت لذا اگر کسی می تواند در جایی که حبس شده و می داند غذا و آب غصبی است به حد ضرورت استفاده کند رفع اضطرار میدان را به او وسیع نمیکند و مثل مختار نیست و یکی از مواد ضرورت وقت نماز است و لذا خود رفع ما اضطررتم ظاهرش این است که نماز تام و شرایط برای زندانی حد ضرورتش هست
جهت چهارم : کسی که متمکن از خارج شدن از زمین غصبی نیست از آنجایی که این شخص گرفتار حرج شخصی است نه حرج نوعی باید رفع حرج شخصی کند مثلاً برخی از قسمتهای زندان غصبی نیست و ساعاتی که مزاحم زندانیها نیست برود آنجایی که غصبی نیست و نماز بخواند و لذا اگر نماز را در مکان غصبی بخواند نمازش باطل است چون میتوانست رفع حرج بکند
مطلب دوم : اگر مضطر به غصبی از هر جهت مضطر نباشد میتواند از مکانش خارج شود اینجا سه صورت دارد
صورت اول : تمام الوقت متمکن از خروج است مثلاً دستگیر شده اما آزاد گذاشتند در اینجا افرادی که امتناعی هستند میگویند باید صبر کند و از آن مکان خارج شود و در مکان مباح نماز بخواند ولی آنهایی که جوازی هستند اجازه میدهند
صورت دوم : پارهای از وقت مضطر به زمان غصبی است و بخشی دیگر از وقت متمکن خروج از مکان غصبی است در اینجا دو قول است قول اول نماز مضطر در آن مکان باطل است مثلاً اول وقت ظهر مضطر شده ولی از نیمه وقت میتواند خارج شود و اگر اول وقت نماز بخواند نماز باطل است قول دوم نماز مضطر صحیح است چون بدار بر مضطر جایز است
صورت سوم : وقت ضیق شود یعنی اگر از زمین غصبی خارج شود و برود در زمین مباح نماز بخواند نماز قضا میشود و در ضیق وقت برخی گفتند فوراً باید بخوانند عدهای دیگر گفتند فوراً بخواند و بعداً قضا کند