درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1403/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجتماع امر و نهی

بحث درباره ادله مجوزین برای اجتماع امر و نهی بود مرحوم آقای بروجردی ره دلیلی فرمودند : ایشان مبنایی دارند که قبلا بیان شد که وجوب و حرمت از عوارض نفس است و نفس آمر هم امر می کند و هم نهی چون نفس آمر اراده و کراهت دارد لذا مانعی ندارد که در نفس آمر هم نهی و هم امر باشد مشکل بر متعلق وجوب و حرمت است که متعلق وجوب و حرمت طبیعت نیست و وجود خارجی هم نیست بلکه وجود مفهومی و عنوانی است که مرأة خارج است و خارج را حکایت می کند لذا وجود عنوانی می تواند به دو عنوان و دو جهت متعلق امر و نهی شود به عنوان صلاة متعلق صل و به عنوان غصبیت متعلق لا تغصب که اگر متعلق صل و لا تغصب وجود خارجی بود اجتماع ضدین می شد و اشکال داشت اما ما متعلق را وجود عنوانی گرفتیم لذا اجتماع ضدین لازم نمی آید مثل اینکه شخص در وجود خودش می داند که عالمی به شهرشان می آید اما نسبت به عدالت او جاهل هست و به مقتضای اکرم العالم باید اکرام کرد و به مقتضای لا تکرم الفاسق نباید اکرام کرد در اینجا علم و جهل در یک نفر پیدا شد و عارض بر نفس یک نفر شد و متعلق علم و جهل هم یک نفر شد آنهم به وجود عنوانی نه خارجی که به عنوان عالم و عادل است

شاهد ما بر این مبنا در فقه می باشد مثل اینکه خیاطی را برای خیاطت لباس امر می کند و از تصرف در فضای غصبی نهی می کند اتفاقا این خیاط در فضای غصبی لباس را دوخته اینجا فقها می گویند مستحق اجرت است چون امر به خیاطت روی عنوان خیاطت و نهی امر روی عنوان غصب رفت لذا از جهت اضافه به دو چیز هستند و مستحق اجرت هست پس اجتماع امر و نهی جایز است

اشکال استاد : از نظر مبنایی و بِنایی

اما از نظر مبنا : اگر اجتماع امر و نهی به عنوان اینکه وجوب و حرمت از عوارض نفس هستند چگونه بعث به معدوم ایجاد می شود مثلا هنوز ظهر نشده بعث می کند نماز ظهر را وقتی عنوان آینه خارج است و خارج معدوم است و هنوز وقت ظهر نرسیده چگونه بعث به معدوم انجام می شود

اما از جهت بنایی : شما در مثال به علم و جهل ، متعلق را با موضوع خلط کرده اید عالم و عادل موضوع است نه متعلق بلکه اکرام متعلق است که اکرام عالم واجب و فاسق حرام است و بحث ما درباره متعلق است که در زمین غصبی نماز می خواند هم نماز و هم تصرف عدوانی است لذا اجتماع دو متعلق است و وقتی بین دو متعلق ترکیب انضمامی شد لازمه اش اجتماع ضدین است و صغری باب تعارض می شود

اما مثال خیاطی در فضای غصبی ، از دو جهت درست نیست :

جهت اول : مأمور به با منهی عنه دو تا است مأمور به خیاطت است و منهی عنه غصب است آنچه خیاط به آن مامور شده خیاطی است لذا مستحق اجرت است چون امر به او تعلق گرفت و امرضمان می آورد

یمکن أن یقال : که متعلق واحد است

قلت : متعلق دو چیز است یکی خیاطی و دوم مکان

جهت دوم : سیره فقها بر عدم استحقاق اجرت است چون مالک یا مستاجر می تواند به اجیر بگوید این چنین تو را اجیر نکرده بودم که خیاطت منجر به تصرف در مال غیر بشود

اشکال کلی بر مجوزین : اختلاف شما با امتناعی ها این است که آیا حرمت غصب سرایت می کند یا نه ؟ که امتناعی ها می گویند سرایت می کند چون نهی لا تغصب انحلالی است و یکی از افراد غصب نماز خواندن است که در آن منحل می شود و سرایت می کند و نهی به عبادت موجب بطلان می شود ولی مجوزین باید اثبات کنند که سرایت نمی کند