درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1403/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الموضوع: الأوامر/الوجوب التخييري /مبانی/ اشکالات/ الدرس 103

 

بحث در این بود که متعلق وجوب تخییری چیست ؟ مرحوم شیخ انصاری ره فرمودند بین خارج و امر اعتباری فرق است متعلق امر خارجی نمی تواند مردد باشد چون یک صفت وجودی است و صفت وجودی قابل تعلق تردید نیست مثلا شیرین بودن یا ترش بودن میوه مردد می باشد و اینها اغراض خارجی اند و اغراض موضوع معینی دارند و عرض بر معروض در خارج عارض می شود اما در امور اعتباری مانعی ندارد تعلق به امر مردد مثل اینکه کلی مبیع را که در ذمه است تملیک می کند چون ملکیت وجود خارجی ندارد لذا کلی قابل تعلق امر است مثلا می گوید صد کیلو از میوه های این باغ را پیش فروش می کند این صد کیلو بین این درختان مردد است لذا مانعی ندارد متعلق تکلیف بشود هدف ایشان از این مبنا این است که بین فاعلیت و خارجیت فرق گذاشته شود که هر چه جنبه موثریت دارد و در خارج فاعلیت دارد تحت تردید نمی رود اما هر چه جنبه فاعلیت ندارد و فقط خارجی است مثل اینکه علم اجمالی به نجاست یکی از این سه ظرف است که علم فاعلیت ندارد و متعلق علم در خارج است لذا می تواند طرف علم مردد باشد در اینجا هم بعث مولا فاعلیت و موثریت ندارد و فقط ایجاد داعی می کند و برای مردم این انگیزه را ایجاد می کند که به سمت عمل حرکت کنند لذا قابل تعلق به مردد است

مرحوم محقق اصفهانی ره این معیار شیخ را قبول ندارد و به نظر ما این معیار دو اشکال مهمی دارد

اشکال اول : ایشان فکر می کند امور اعتباری تشخص ندارد در حالیکه از ایشان باید پرسید آن اعتباری موجود یا معدوم است که می فرماید موجود است وقتی امر اعتباری موجود بود وجود مساوی با تشخص و واقعیت است و ابهام و تردید در امور وجودیه راه ندارد چون تعین و تشخص ضد ایهام است و اینها متقابلین است و اجتماع متقابلین عقلا محال است پس نباید بین امور خارحی و اعتباری فرق گذاشت همان مثالی که شیخ زده است که صد کیلو از این باغ کلی معین است و ابهام ندارد چون ملکیت اضافه به معدوم پیدا نکرد بلکه اضافه به موجود شد لذا میوه این درخت در فصل پاییز موجود نیست و نباید مالک باغ تعلل داشته باشد و باید در زمان خودش میوه را تحویل بدهد درست است که ملکیت اعتباری است اما منشأ ملکیت موجود در خارج است و موجود نر خارج معین است و تعین مقابل ابهام است

اشکال دوم : مردد در اینجا مفهومی است یا مصداقی ؟ که مفهوم در ظرف ذهن است و می توان در ذهن مردد را تصور کرد اما مردد مصداقی محال است ، ذات انسان مبهم نیست و یک واقعیت خارجی دارد و مقوم ذات انسان وجود است نه ماهیت و ابهام مختص ماهیت است نه وجود لذا محال است اراده و وجوب طرفش معلق و مبهم باشد آنهم در خارج ، چنین چیزی وجود ندارد پس تعلق هیچ موجودی چه به وجود اعتباری یا واقعی به مردد محال است و فقط مفهوم مردد در ظرف لحاظ تصور می شود چون لحاظ مردد مصداقی داریم به خلاف لحاظ مردد مفهومی که وجود دارد

بیان دیگر : اگر مراد مبهم باشد تخلف اراده از مراد لازم می آید و تخلف اراده از مراد جایز نیست و همه این را قبول دارند و محال بودن آن بخاطر اجتماع متقابلین است

مبنای چهارم در واجبات تخییری : دو وجوب باشد اما آن دو وجوب مشروط باشد مثلا هم عتق و اطعام واحب است اما واجب مطلق نیست و مشروط است وجوب عتق مشروط به ترک اطعام است و وجوب اطعام هم مشروط یه ترک عتق است منشأ این مبنا این است که هر کدام از این افراد کفارات ثلاث غرض متفاوتی دارند و قابل اجتماع نیستند یعنی نمی تواند مکلف هم غرض عتق و هم صیام را استیفا بکند وقتی دو غرض در خارج قابل استبقا نبود قطعا خدا وجوب هر یک را مشروط به ترک دیگری کرده است بله آنچه از ادله کفارات استفاده می شود واجب مشروط نیست اما چاره ای نیست به اینکه حمل بر واجب مشروط بشود

اشکالاتی بر این مبنا شده است :

اشکال اول مرحوم نائینی ره : تمانع بین دو غرض امکان ندارد و هر کسی هم قائل باشد باید به او گفت که این خیال است چون مورد واجب تخییری آن است که اطراف واجب مقدور مکلف باشد و بین اغراض واجب تمانع نباشد و جمع بین هر دو غرض ممکن باشد که مکلف بتواند هر یک از این سه را انجام بدهد و چون می تواند و قدرت بر هر سه را دارد شارع او را بین این سه مخیر کرده است و اگر نتواند و خارج از قدرت او باشد هرگز شارع او را مقید نمی کند.

اشکال دوم مرحوم نائینی ره : اگر قائل به تعدد وجوب شد باید قائل به ترتب شد مثلا صم ستین یوما و إن عصیت فاطعم ستین مسکینا و هم اطعم مسکینا و إن عصیت صم ستین یوما و هم اعتق رقبه و إن عصیت صم ستین یوما بنابر کسانی که قائل به ترتب اند قابل جمع است اما بنابر منکرین ترتب باید منکر جمع وجوب تخییری شد

جواب استاد به اشکال دوم ایشان : تربت بین اهم و مهم است اما افراد واجب تخییری اهم و مهم نیستند اما به نحو تساوی واجب است