1403/02/17
بسم الله الرحمن الرحیم
الموضوع: الأوامر/الوجوب التخييري /مبانی و اشکالات
مرحوم آخوند ره فرمودند متعلق وجوب تخییری جامع بین افراد است یعنی همان غرض مولا که آن غرض مولا باید با این افراد تبیین بشود مرحوم محقق اصفهانی ره اشکالی بر ایشان گرفت که به دو نقطه از اشکال ایشان باید جواب داد
کلام اول : اینکه فرمودند قدر مشترک به نحو اشتراک و کلی هرگز در خارج نیست چون هر چه در خارج است جزیی و شخصی است ولی جواب ما این است که همه حکما و متکلمین اتفاق نظر دارند که کلی طبیعی در خارج وجود دارد اما کلی منطقی و عقلی در خارج وجود ندارد این مطلب با دو مثال بیان می شود
مثال اول : درباره انسان سه چیز تصور است یکی انسان و دوم کلیت و سوم انسان کلی اما کلیت امر ذهنی است اما انسان کلی هم عقلی است لذا کلیت ، کلی منطقی است و انسان به وصف کلیت ، کلی عقلی است اما انسان بما هو انسان لا بشرط از وحدت و کثرت و کلیت و جزئیت ، جامع بین واحد و کثیر است که انسان واحد در خارج انسان است و انسان کثیر هم در خارج انسان است پس جامع واحد نوعی کلی طبیعی است و کلی طبیعی در خارج موجود است و مبنای شما مخالف با همه حکما و متکلمین است
مثال دوم : جسم سفید در خارج دیده می شود که در آنجا سه چیز تصور است ، جسم و دوم سفیدی و سوم جسم سفیدی مثل انسان و علم که در نظر تصوری سه چیز است انسان و دوم علم و سوم انسان عالم ، قطعا جسم لا بشرط است و یک حقیقتی است که در خارج وجود دارد اما جسم سفید جزیی است و جامع نیست بلکه جامع آن انسان و آن جسم است که لا بشرط از وحدت و کثرت و جزییت و کلیت و .... است
کلام دوم : این بود که اگر قدر مشترک علت باشد تسلسل لازم می آید چون سوال می شود از علت او که یقینا علت او هم باید قدر مشترک باشد که زنجیره نامتناهی از علتها تشکیل می شود و لذا محال است ، اما جواب این است که حکم قدر مشترک در ظرف ذهن با ظرف خارج فرق می کند چرا که هر کدام حکم جداگانهای دارند انسان قدر مشترک بین افراد است اما انسان در ظرف ذهن یک کلی منطقی و در ظرف عقل یک کلی عقلی است آنجایی که کلیت صفت انسان دیده شود و بگویید الانسان کلی ، کلی عقلی است اما خود کلی، مفهوم ذهنی دارد یعنی لا یمتنع فرض صدقه علی کثیرین ، ظرف این مفهوم ذهن است اما ظرف انسان بما هو انسان در خارج زید و بکر و .... است چون اشتراک و کلیت در خارج نیست و خارج ظرف حقیقت انسان است لذا می گویند واحد نوعی و ذهنی نیست بلکه خارجی است چون بین انتزاعی و حقیقی فرق است ظرف انتزاعی ذهن است مثلا فوقیت چه در خارج منشأ انتزاع باشد یا نباشد یعنی چه سقف باشد و نباشد ذهن معنای فوقیت را انتزاع می کند اما حقیقی آن است که در خارج موجود باشد انسانیت یک حقیقتی است که در خارج موجود است با اینکه واحد نوعی است و دیگر نیازی به علت ندارد تا تسلسل لازم آید لذا گفته اند که غرض واحدنوعی است و حیثیت واحد نوعی غیر از حیثیت اشخاصش نیست یعنی حیثیت انسان همان حیثیت افراد و اشخاص است لذا مرحوم آخوند ره متعلق واجب تخییری را غرض که واحد نوعی است گرفت چون حقیقت این واحد نوعی همان حقیقت افرادش است و اغراضی که برای واجبات در نظر گرفته شد هر غرصی حیثیت جدای از حیثیت افرادش ندارد لذا از نظر ایشان جامع همان حقیقت افرادش است و حرف درستی است و شما بین قدر مشترک در ظرف خارج با قدر مشترک در ظرف ذهن خلط کردید