1403/02/16
بسم الله الرحمن الرحیم
الموضوع: الأوامر/الوجوب التخييري /مبانی/ الدرس 98
بحث درباره کیفیت تصویر وجوب تخییری بود مرحوم آخوند ره فرمودند که واجب تخییری مثل واجب تعیینی است و متعلق معین است در اینجا متعلق واحد است و همان جامع بین افراد است و دلیل قاعده الواحد بود که مباحث آن گذشت
اشکال مرحوم محقق اصفهانی ره در نهایه الدرایه بر جامع واحد : قاعده الواحد دو قاعده است اول الواحد لا یصدر الا عن الواحد و دوم الواحد لا یصدر عنه الا الواحد که منظور آخوند ره می فرماید اگر غرض مولا واحد باشد و متعلق همان جامع و تخییر هم عقلی است قاعده اول الواحد است ، حکماء برهانی اقامه کردند که هر معلولی حد ناقص علت است و هر علتی حد تام معلول است یعنی اگر علت وجود بگیرد انفکاک وجود معلول از علت محال است چون وجود معلول در رتبه وجود علت تعین پیدا می کند چون اگر وجود معلول در رتبه وجود علت تعین پیدا نکند تخصیص بلا مخصص و ترجیح بلا مرجح لازم می آید مثلا حرارت این اتاق اگر از یک آتش معین صادر نشود بلکه از هر آتشی وجود بگیرد تخصیص بلا مخصص است که چرا از این آتش حرارت اختصاص پیدا کرد و به این اتش اختصاص پیدا نکرد لذا می گویند وجود معلول در رتبه وجود علت تعین پیدا می کند و وجود علت حدتام وجود معلول است اما وجود معلول حد ناقص وجود علت است مثلا معلول سه جزء دارد و دو جزء آن محقق شد کشف می کنیم که علت آن ناقص است بر اساس این قاعده هر علت تامه ای یک وجود دارد و یک وجوب دارد چون الشیی ما لم یجب لم یوجد لذا علت بما انّ اینکه وجودش واجب شد ممکن شد و در معلول هم یک وجود و هم یک وجوب به برکت وجود علت تحقق پیدا می کند لذا الواحد لا یصدر الا عن الواحد خلق شده که به ما بفهماند که وجود معلول و ضرورتش همان وجوب است که از وجود و ضروری شدن علت صادر شده است این قاعده در واحد طبیعی است و واحد طبیعی در فاعل طبیعی است درباره عقل اول یا فیض اقدس این قاعده جاری است چون عقل اول اولین فیض اقدس است که از خدا صادر می شود که اگر عقل اول صادر نمی شد هیولای اولی و ثانیه یعنی ماده و صورت خلق نمی شد و جهان با همه بسط ماده و صورت دیده نمی شد لذا هم مشاء و هم اشراقیین در مکتب صدرا بحثی را بنام ربط حادث به قدیم طرح کردند که در آنجا این ربط حادث به قدیم را از قاعده الواحد بعنوان واحد شخصی و فاعل شخصی یکی از ایرادات فلسفی. را حل کردند که چگونه جهان متکثر از واحد شخصی صادر می شود که حدوث اکثر ضربه ای به وحدت شخصیه ذاتیه ازلیه حق نمی زند
با وجود این تحقیق محقق اصفهانی ره اشکال مهمی بر مرحوم آخوند وارد کرده و آن اینکه بحث ما در واحد نوعی است و قاعده الواحد در وحدت شخصی است و نباید آن قاعده را در مقام بحث ما جاری کرد چون در واحد نوعی صدور واحد از کثیر واقع شده است مثلا حرارت واحد نوعی است هم از آتش صادر می شود و هم از حرکت و هم از علتهای دیگر مثل کوه و سنگ و حتی برگ برخی از درختان لذا گفته اند حرارت هم از جواهر و هم از اعراض صادر می شود مثل حرکت جوهری ، کسی که ورزش می کند از این حرکت سلولهای بدن حرارت پیش می آید یا مثال تخصص اجناس به فصول است چون هر فصلی علت وجود جنس است تخصص حیوان هم به ساهل و ناطق و ناهق می تواند باشد پس از یک واحد نوعی کثیر صادر شده است چون فصول متمایزات به ذات هستند ، ناطقیت و ناهقیت متمایز است درعین حال کثیر است اگر متعلق وجوب تخییری جامع باشد ، جامع قدر مشترک است و قدر مشترک علت باشد سوال می شود که علت این قدر مشترک چیست ؟ اگر بگویید معلول قدر مشترک و علت بعدی آن قدر مشترک است تسلسل لازم می آید و باطل است و وجه بطلان تسلسل در اینجا این است که قدر مشترک کلی است و کلی در خارج موجود نیست لذا اگر برای کلی و جامع وجود مد نظر بگیرید زنجیره های لا متناهی از وجود باید در نظر بگیرید از این جهت کلام آخوند ره باطل شد چون اگر غرض در واجبات شرعیه قدر مشترک باشد علتش هم باید قدر مشترک باشد و تسلسل لازم می آید و به جایی ختم نمی شود