1400/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدمة/الصحيح و الأعم /ادامه اقوال در تصویر جامع برای اعمی - اشکالات آن
تصویر سوم برای جامع بین اعمی: که موضوعٌ له عبادات بنا بر قول اعم بر وِزان موضوعٌ له در اعلام شخصیه است همانطوری که لفظ زید برای ذات خارجی وضعشده است و برای عنوان کودکی و میانسالی و پیری تغییری در این نام ایجاد نمیشود همچنین صلاة برای یک مجموعهای وضعشده که در خارج محقق میشود و کموزیادی اثری در این نام ندارد.
اشکال به این نظریه فوق: اعلام شخصیه در فلسفه و اصول دو جهت دارد، اول: شخصیت اعلام و دوم: صورت اعلام است. مثل مرحوم آخوند قائل است به اینکه شخصیت شیء به وجود خاص آن است و مثل محقق اصفهانی بهتبع ملاصدرا میگویند شخصیت شیء بهصورت است نه به ماده آن، درهرصورت یک امتیاز ایجاد میشود و آن این است که بنا بر مبنای آخوند اصل ممیز وجودات است، وجود حجر اصل ممیز از شجر است اما بنا بر مبنای مرحوم اصفهانی و فلاسفه امتیاز اشیاء به فصول است مثلاینکه فصل من به ناطق است ولی هر دو یک امر و مسئله مشترکی هستند و آن این است که موضوعٌ له در هر صور خارجی است و در ذهن نیست درحالیکه ما دنبال یک جامع کلی هستیم که در ظرف ذهن است و از مجموعه بیرون حکایت میکند مضافاً به اینکه موضوعٌ له در اعلام شخصیه وجود نیست بلکه ماهیت است و وجود تشخص آن، ماهیت است و به ماهیت تمثل میدهد، موضوعٌ له ما ناطق بودن است و وجود ما به ما تشخص میدهد لذا معنا ندارد در نام تبدلات تغییر ایجاد کنیم و موضوعٌ له ماهیت است و عوض نمیشود.
تصویر چهارم برای اعمی: آخوند در کفایه میفرماید الفاظ عبادات نخست برای تام الاجزاء و الشرایط وضعشده است آنوقت سؤال ما این است که با صحیحی چه فرقی کرد؟ صحیحی میگوید نماز برای تام الاجزاء و الشرایط است، فرقش این است که صحیحی اطلاق صلاة بر فاقد بعضی از اجزاء را مجاز میداند ولی اعمی آن را حقیقت میداند و این حقیقت را حقیقت ادعائیه میگویند که ادعا میکنیم که این موضوعٌ له ما نازل منزله تام الاجزاء و الشرایط است و عرف بین تام الاجزاء و فاقد تام الاجزاء فرقی نمیگذارد و یکسان میبیند.
إن قلت: اطلاق صلاة برای فاقد الاجزاء مَجاز است. قلت: مَجاز نیست چون مَجاز یعنی اسناد کلمه به غیر ماوضع له است مثلاینکه به رجل اسناد بدهیم رجل اسد اما فاقد بعضی از اجزاء غیر ما وضع له نیست لذا مجاز لازم نمیآید مثل نماز عاجز که بعضی از اجزاء مثل قیام را ندارد ولی ما میگوییم نماز است ولی غیر ما وضع له نیست پس اسناد به غیر ما وضع له نشد.
تصویر پنجم جامع برای اعمی: الفاظ عبادات مثل مقادیر و اوزان هستند همانطوری که مقادیر و اوزان به نحو موجبه جزئیه بر بیشازاندازه خود به نحو حقیقت اطلاق میشود همچنین الفاظ عبادات برای زائد و ناقص به نحو حقیقت اطلاق میشود مثلاً درباره مثقال گفتهاند که ۲۴ نخود است حالا اگر آمد ۲۴ و نیم نخود باز هم فقها میگویند مثقال است و در عبادات هم همینطور است از اول واضع وضع کرده است برای تام الاجزاء و الشرایط آنگاه بر نماز عاجز و قادر نماز گفته میشود بهمثل همان اطلاق اوزان و مقادیر. بسیاری از بزرگان بین تصویر چهارم و پنجم فرقی نگذاشتهاند و گفتهاند این همان است و هر دو حقیقت ادعائیه هستند.
نظر استاد: فرق دارد و آن این است که در تصویر چهارم از اول واضع لفظ را برای تام الاجزاء و الشرایط وضع میکند ولی عرف مسامحه میکند و فاقد برخی از اجزاء و شرایط را نماز میداند ولی این به وضع تعینی است یعنی اگر به صلاة عاجز صلاة میگویند براثر کثرت عرف است اما در تصویر پنجم در آنجا واضع برای اعم از خاص و زائد آن وضع کرده و اینجا مسامحه عرفی است و وضع تعینی نیست.
اشکال استاد: هر دو تصویر چهارم و پنجم قابل قبول نیست به دو دلیل:
دلیل اول: قیاس الفاظ عبادات به مقادیر و اوزان معالفارق است چون نماز و عبادات مقیاس ندارند و عبادی هستند ولی اوزان دارای وضع تکوینی هستند و دارای اوزان مشخصی هستند و بعلاوه نماز از مخترعات شرعیه است و با ماهیات عرفیه قیاس نمیشود.
دلیل دوم: الفاظ صلاة ازنظر اجزاء، مقولات متباینی هستند برخی از مقوله وضع و أین و کم و کیف و .... ولی مقادیر و اوزان همه از مقوله کمیت هستند.
تصویر ششم (از مرحوم بروجردی ره): جامع بین مقولاتِ متباین و مختلفِ عبادات و نماز، توجه و تخشّع است مثلاً در قیام و ... باید خشوع داشته باشد.
ریشه فکری ایشان در این نظریه: رابطه بین نماز و بین غَسلات و مسحات، رابطه سبب و مسبب است چون این دو وجود هستند طهارت یک وجود و قرائت و تکبیرة الاحرام یک وجود دیگر هستند لذا نمیشود سبب و مسبب بین آنها باشد چون از علل مختلف یک سبب حاصل نمیشود حال که هرکدام مستقل هستند اما یکچیز مشترک دارند و آن خشوع و توجه است.