1403/08/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیه 29
﴿بَلِ اتَّبَعَ الَّذينَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرين﴾.[1]
معنای آیه این است که می فرماید بلکه مردم ستمکار و ظالم، باید بگوید مشرکین که به جای آن ظالم گفته است، بلکه مردم ستمکار و ظالم، هوای نفس خود را از جهل و نادانی پیروی کردند، پس آن را که خداوند به گمراهی واگذارد، چه کسی می تواند هدایت کند و آن گمراهان ستمکار را در قیامت هیچ یار و یاوری نخواهد بود.
ما طبق معمول گاهی به خاطر ممارست و هم ادبیات یادمان باشد، آیات را ترکیب می کنیم.
بل، حرف اضراب است. اتّبع ماضی است و الذین فاعلش است، ظلموا فعل و فالع است و اهواءهم مفعول ظلموا است و جمله صله برای الذین است، بغیر حال است، علم مضاف اله است، فمن، فاء حرف استئناف است، من مبتدا است و یهدی فعل و فاعل است، مَن مفعول به است و جمله خبر برای مَن مبتدا است، أضلّ فعل ماضی، الله فاعلش است و جمله صله است برای مَن، واو عطف است، ما، نافیه است، لهم جار و مجرور خبر مقدم است، من حرف جر زائد است، ناصرین مجرور است لفظا ولی مبتدای مؤخّر است و محلا مرفوع است و جمله عطف بر سابق است.
بل که در اول آیه آمده است، اعراض از مطالب قبل را افاده می کند و در اینجا از مطالبی که از ذیل آیه قبلی استفاده می شده، اضراب شده است، تقدیر این چنین است: این مشرکین، شرکت خود را بر اساس تعقّل بنا ننهادن بلکه از هواهای نفسانی خود پیروی کرده اند بدون اینکه علمی داشته باشند و مقتضای ظاهر آیه این بود که بفرماید، البته مرحوم علامه طباطبایی اینجوری می گوید (متن مبنا تفسیر المیزان است و اگر از جای دیگر گفته شود، اسم کتاب خواهد آمد) باید می گوید بل ما اتبع الذین أشرکوا چون خطاب به مشرکین است، باید می گفت مشرکین هواهای خود را تبعیت کردند، اما اینطوری نگفت و به جای اشرکوا، ظلموا آورد. بلکه کسانی که ستم کردند و هوای نفسانی خود را پیروی کردند، فلسفه تغییر این است که به وسیله آن ضلالت و گمراهی که بعد در آیه «فمن یهدی من أضلّ الله» آورده که معنایش این است چه کسی هدایت می کند کسی را که خداوند به خاطر ظلمش گمراه کرده است به ایشان نسبت می دهد که تغییر کرده باشد، می گوید چرا به جای اشرکوا ظلموا آورد، چون در آینده نسبتی که خداوند به این آدم ها می دهد، تعلیلش درست باشد، چرا عده ای را گمراه کردیم؟ بخاطر ظلمشان که خواهیم گفت یا ظلم به خداوند است یا به نفس است یا بندگان است.
خیلی ها ظلم به خداوند کرده است، در روایت دارد ظلم یغفره الله، که راوی می گوید این چیست؟ می گوید ظلمی است که نسبت به خدا می شود و امکان دارد خداوند ببخشد، ظلم لا یغفره الله، که راوی می گوید این چیست؟ می گویند ظلم به نفس است، نمی شود انسان به استعداد و دین و بدنش ضرر بزند، خدا نمی بخشد اما محال نیست. ظلم لا تدعه الله، ظلمی است که خداوند اصلا نمی گذرد که ظلم به بندگان است، دین را تحریف کرد، دیگران را منحرف کردن که خداوند نمی گذارد.
در آیه دارد «فمن یهدی من أضلّ الله» کی می تواند هدایت کند آنگاه که خداوند فرد را هدایت کرده است. بخاطر درست بودن این تعبیر، خداوند به جای اشرکوا، ظلموا آورده است. چون اینها ظالم بودن، خداوند آنها را گمراه کرده است.
پس معلوم می شود یکی از لوازم ظلم، اضلال الهی را به همراه دارد، ﴿يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاء﴾[2] خداوند کسانی که ایمان آورده اند، بر قول حق ثابت قدم می سازد در دنیا و آخرت و ستمگران را گمراه می کند، خداوند هر چه بخواهد انجام می دهد.
پس جمله «فمن یهدی من أضلّ الله» من، استفهام انکاری است، چه کسی می تواند کسی را که خدا او را گمراه کرده است، هدایت کند؟ کسی نمی تواند.
آیاتی در قرآن است که اگر خواستید جمع کنید، دارد که پدر و مادر و برادر و خواهر و همه از این فرد فرار می کند، کسی نیست به ظالم و گناهکار کمک کند.
پس این جمله استفهام انکاری است و می رساند مشرکین از هدایت محروم می باشند.
یکی از معانی توفیق این است که اگر کسی گناه نکند، توفیق پیدا می کند و اگر گناه کند، یکی از مشکلاتش این است که توفیقش از بین می برد. کسی که مجتهد می شود و آقا می شود، بخاطر این است که در زندگی شخصی خود پاک بودند، عادل یعنی کسی که همه چی را در جای خودش قرار می دهد، ظالم از رحمت الهی مانوس است، همچنین از توفیقی به دور هستند، کسانی که نماز شب می خوانند، اخلاق داشتند، مباحثه شان ترک نمی شود. برخی از ماها بیرونمان خوب است ولی داخلمان خراب است، خوب است که بیرون و داخل ما یکسان باشد.
انسان های ظالم باید از نعمت هدایت و توفیق و درس خواندن ناامید باشند چون ستم کردند و دلیل گمراهی آنها ظلمشان است. در کلام خداوند زیاد آمده که خداوند ستمکاران را هدایت نمی کند.
آخر آیه دارد و ما لهم من ناصرین، بعد از اینکه از ناحیه خودشان نتوانستند از ضلالت نجات پیدا کنند چون خدا گمراهشان کرده بود، از ناحیه دیگران هم هیچ یاوری برای نجات ندارند. آقا خودت خودت را نجات نمی دهی، چگونه دیگران می توانند به فکر او باشند. من به جای شما نمی توانم بخورم یا آبرو جمع کنم یا کار کنم، یک بار تعریف می کنم و پیگیری می کنم اما بعد دیگر اینکار را نمی کنم.
بعضی مثل صاحب روح المعانی[3] می گویند معنای نفی ناصرین برای ستمگران این است یک نفر از ایشان، یک نفر ناصر ندارد، به عبارت دیگر هیچکدامشان یک نفر یاور ندارند، ظالمین خیلی هستند اما یک نفر را پیدا نمی کنید که یاور داشته باشند، لعنت خدا بر اینها که مصداقش استبکار جهانی و مصداق بارزش اسرائیل اشغالگر است.
این حرف درست نیست و معنای آیه این است کسی که هواهای نفسانی خود را پیروی کرده اند بدون علم، خداوند به کیفر ظلمشان، گمراهشان کرده اند و دیگر کسی که کمکشان کند نمی باشد.
عرض کردم تعبیر به ظلموا به جای اشرکوا به مطلب دیگری هم اشاره دارد که خود شرک، بزرگترین ظلم است، اما ظلم به خالق از این جهت که مخلوقش را کنارش قرار دادن و می دانیم ظلم این است که چیزی را در غیر جای خود قرار دهند، این از ظلم های بزرگ محسوب می شود.
و ظلم بر خلق خدا که آنها را از راه خیر و سعادت که راه توحید است بازداشتند، یا ظلم که از خارج عرض کردم، ظلم به خویشتن است که تمام سرمایه های وجود خود را بر باد داده و به بیراهه می رود.
طلبه هایی که درس نمی خواند علاوه بر جواب به زن و بچه، باید جواب خدا را هم بدهند.
ظلموا همچنین مقدمه برای تعلیل بعد است کما اینکه در آیه 27 سوره ابراهیم هم آمده است که خواندیم.
به همین مقدار بس است و ادامه سوره در جلسه بعد خواهد آمد.