1403/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیه 28
﴿ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ في ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون﴾.[1]
این آیه ترجمه اش این است که چون آیات گذشته در مقام توحید بود و اثبات وحدانیت خداوند بود و ادامه پیدا کرد تا به اینجا رسید که خداوند در مقام این است که من شریک ندارم و این مثال هایی که می زنید و بت و چوب را شریک من می بینید، اینها درست نیست و این آیه آمده است که ترجمه این است: خداوند برای هدایت بشر از عالم انسانیت مثال می زند و آن مثال به این شکل است که آیا هیچ یک از غلام و کنیزان ملکی شما را در مال و حقوق و مقام ریاست که ما به شما رویگرداندیم، این ها آدم ها را با خودتان شریک می کنید (می خواهد وجدان ها را بیدار کند) تا شما با آنها در آن چیرها بی هیچ نوبتی مساوی باشید (یعنی نوکرتتان با شما در استفاده از بنز یکی باشد، با هم در ویلای دریا مساوی باشید) و همانقدر بیمی که از یکدیگر دارید از آنها داشته باشید، هرگز این کار را نمی کنید. ما اینگونه مفصّل آیات خداوند را برای شما بیان می کنیم تا بیندیشید و با عقل و هوش برای مردم بیان کنید.
هرگز بنده ها در مالتان و مقامتان شریک نمی کنید و هیچ یک از آنها را شریک و مساوی با خود نمی داند.
سوال این است که چگونه مخلوقات خداوند را شریک خدا گرفته و شریک خدا می دانید، آیا مشرک اگر کلفتت را شریک خود نمی دانی با اینکه شما خالق او نیستید، اما او را شریک نمی دانید، چطور می شود خداوند متعال را با مجسمه در معبد شریک می دانید، این مجسمه اگر مخلوق خدا هست، چطور به خودتان اجازه می دهید این کار را کنید.
در پرانتز یک جمله ای بگویم، وقتی من شروع به تفسیر قرآن کردم، فضای جامعه و جهان را که بررسی کردم، دیدم هم فضای جنگی است و هم درگیری منطقه ای است و هم استکبار جهانی می خواهد کارهایی کند و فشار اقتصادی هم هست، همه در حال امتحان هستند مومنین یک جور، ثروتمندان یک جور، فقیران یک جور، بخاطر این سوره عنکوبت را انتخاب کردم و تمام شد و بعد سوره روم بود که این با فضای جهانی و جامعه ما می ساخت و گفتم بهتر است این را ادامه بدهم و جالب بود، در این سوره روم است که پیامبر اکرم به برخی از کشورها پیام می دهند و برخی قبول می کنند و برخی نامه را پاره می کردند که خسرو پرویز شاه ایران بود، بعد آیه آمد غلبت الروم و... مطالب خوبی بیان شد.
حالا رسیدیم به آیه 28 سوره روم، چون دیشب منزل نبودم که از همه تفاسیر استفاده کنم، فی الجمله بر این آیه تکیه کردم و عرضه می دارم.
در این آیه چند نکته است که باید معنا شود:
یکی دارد ضرب لکم من انفسکم، من انفسکم یعنی چی؟ یعنی برگرفته از احوال خودتان است، یعنی خداوند شما را برانداز می کند و مناسب حال شما می خواهد مثل بزند.
یک کلمه است هل لکم، هل لکم مستحضرید که هل برای استفهام است، ولی در اینجا مراد توبیع و نفی است، یعنی می گوید آیا شما برده هایتان آنهایی که مالکشان هستید، در اموالتان شریک می کنید؟ نه نمی کنید و این کار بعید است، هل برای استفهام است اما در اینجا برای توبیخ و نفی است.
یک کلمه دیگر سواء است که به معنای تساوی است، یعنی شما حاضرید امروز پشت بنز بنشینید و فردا بدهید به نوکرتان؟
کلمه بعدی کخیفتکم انفسکم است که یعنی همچون خودتان، یعنی از آزادگان. برده در مقابل آزاده است، یعنی همانطور که از دو حر هوای هم را دارند که دیگران مالشان را تصرّف نکند، نسبت به بردگان این حس را دارد؟ یقینا این حس را ندارید.
شأن نزول آیه
در تفسییر علی بن ابراهیم اینگونه آمده است در زمان جاهلیت، اینجوری که شیخ طوسی می گوید سعید بن جبیر روایت نقل کرده است که وقتی جاهلیت می خواستند حج انجام بدهند، هنگام تلبیه اینگونه می گفتند: «اللهم لبیک لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک» حضرت رسول وقتی اسلام را آورد، لبیک گاهی احرام می بندیم می خواهیم حرکت کنیم مستحب است تلبیه گفته شود یا در مسجدی که احرام می بندیم، مستحب است تلبیه گفته شود: «اللهم لبیک لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک انّ الحمد و النعمة لک و الملک لا شریک لک لبیک». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم هم که مبعوث شد، مومنین همین جور تلبیه می گفتن، اما شیطان عرض می شود حضورتان آمد و تلبیه دیگری به آنها القاء کرد.
تلبیه این بود که بزرگان شما در زمان جاهلیت جور دیگری تلبیه می گفتن، تلبیه پیامبر جور دیگری است و با آن ها فرق می کند. گفت بگوئید «لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک الا شریک هو له» یعنی یک عده هستند با شما شریک هستند، یک شریک را در اینجا مطرح کرده اند.
پیامبر اکرم وقتی این اغوا یا القاء شیطان را در عمل و گفتار برخی از مومنین دید، ناراحت شد و در مقابل شرک و کفر این آیه نازل شده که هل ضرب... که لبیک پیامبر درست است.
پیام های آیه
خب حالا این آیه چند پیام دارد:
1. تبلیغ که وظیفه ما همچنون اولیاء است، یکی از روش های آن مثال است، لذا خداوند متعال با مثال خواست یک مطلب را القاء کند، گفت همانطور که شما با آدم های پایین تر از خودتان شریک نمی شوید، من هم با مخلوق من شریک نکنید که پایین تر از من هست.
پس مثال خوب و به جا از روش های جالب تبلیغ منبر است.
2. آنچه که برای خود نمی پسندید، برای دیگران نپسندید، ضرب المثل عوامی هست که یک سوزن به خودت بزند و یک جوال دوز به دیگری بزن، نکند خودبین نباشیم و فقط عیب دیگران را ببینیم، اول باید عیب خود را گرفت و بعد عیب دیگران را گرفت، هر چه برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند.
3. همه قوانین بهم بخورد، همه شاهدها از بین برود، همه عوالم از بین برود، وجدان از بین نمی رود، شما که کلفت را آدم حساب نمی کنید و شریک خودت حساب نمی کنی، در شان خودتان نمی بینی که کنارتان بنشیند، چرا من خدا را با بت شریک قرار می دهی؟ شما که مشابه خودتان را شریک قرار نمی دهی، چطور غیر مشابه را برای خداوند شریک قرار می دهید؟ شما شریک در رزق را قبول نمی کنید، چطور شریک در آفرینش را قرار می دهید؟ شما یک درخت زردآلو در منزلتان هست، اگر تازه رسیده باشد، اجازه می دهید کلفتتان اول نوبر را بکند و به فرزندش را بدهد یا اینکه اجازه نمی دهید؟ ابدا.
گاهی پدرها سوئیچ ماشین را به پسرش نمی دهد، یکی از روحانیون بزرگ هست که تا به حال کلید ماشین به فرزندش نمی دهد.
گاهی یک مسئولی، رده پایین را آدم حساب نمی کند، حالا کسی که شبیه خودت هست را آدم حساب نمی کنی در رزق و برداشت رزق و استفاده از مقام، اصلا شریک نمی کنی موقتی. وقتی جایی را می خواهند افتتاح کنند نخی می بنندند، کی جرأت دارد غیر از قدرتمند این را قیچی کند؟ خدا می گوید به وجدانتان مراجعه کنید، اینهایی که ایستاده اند عقلشان از شما کمتر نیست اما نمی دهید آنها قیچی کند، اما چطور می شود خداوندی که خالق همه چیز هست را با بت ها مثلا شریک می دانید؟!
شما که مالک حقیقی نیستید حاضر به شریک شدن نیستی، چطوری خالق متعال را شریک برایش قرار می دهد.
چطور شما می ترسید از شریک شدن با دیگران، چطور این شریک شدن را برای ما سزاوار می دانید؟
لذا از آخر تا آخر آیه می خواهد ثابت کند که به وجدانتان مراجعه کنید که خداوند شریک ندارد.