درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

1403/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه واجب/ تقسیمات مقدمه / مقدمه داخلیه و خارجیه

بحث ما در مقدمه واجب در رابطه با اقوال اصولیین بود، رسدیم به فرمایش مرحوم حضرت امام رحمة الله علیه که ایشان فرمودند هم مقدمیت مقدمه را قبول داریم و هم بحث در مقدمه واجب، از مقدمات داخلیه ایضا هم بحث می کند.

و برای اثبات نظر ایشان، نیاز به یک مقدمه طولانی بود که آن مقدمه به اینجا منتهی شد که آیا بین ذی المقدمه و مقدمه، دو اراده است یا یک اراده؟ مثال زدن به بنای ساختمان، کسی می خواهد مسجدی بسازد، اراده بنای ساختمان می کند، این در مرکبات صناعی است که مقدمات داخلیه و خارجیه دارد، مرحوم امام می فرمایند در مرکبات غیر حقیقه، هم مقدمات داخلیه و هم مقدمات خارجیه آن داخل در بحث مقدمه واجب است و می گویند به ذی المقدمه یک اراده و به مقدمه یک اراده دیگر تعلق گرفته است و نمی شود از اراده به ذی المقدمه، اراده به مقدمه هم حاصل شده باشد و از آن مترشح شود. می گویند ذی المقدمه یک چیز است یک اراده لازم دارد و مقدمه یک چیز دیگری است و اراده دیگری لازم دارد.

در جلسه قبل گفتیم ایا وجدانا این دو اراده یک اراده است یا خیر؟ این دو شیء مراد آیا دو شیء است یا یک شیء است؟ اگر یک شیء است چرا اولی مورد التفات بود ولی دومی مورد التفات نبود؟ یک شیء نمی شود هم ملتفت الیه و هم مغفول عنه باشد، پس باید دو شیء باشد، وقتی دو شیء شد، پس دو اراده دارد و عرض کردیم در فلسفه خوانده شده که تشخّص اراده به مراد است، از آن رهگذر که مراد دو تا است، اراده هم دو تا خواهد بود.

مثلا شما اگر برای برنامه فردای خود ده چیز را یا بیشتر پشت سر هم قصد کرده و روی کاغذ بنویسید، نمی توانید بگوئید یک اراده به همه اینها تعلّق گرفته است، وقتی مراد تعدّد پیدا کرد، اراده هم متعدّد می شود، ولی در نفس انسانی چون یکی از مظاهر بزرگ خلاقیت پروردگار است، آن قدر این معانی با سرعت مراحل خودش را طی می کند که چه بسا انسان توجهی به تعدّد آنها ندارد و خیال می کند اراده واحدی به همه اینها تعلّق گرفته است، در حالی که همانطور که مراد متعدّد است و مقصود متعدّد است، اراده هم به حسب واقع تعدد دارد، یعنی یکایک اینها تصوّر شده و فایده آنها مورد تصدیق قرار گرفته، مورد قصد و جزم و اراده واقع شده است.

نتیجه این است که در مثال مسجد که دیروز عرض شد، شخصی که غافل از موارد و اجزای مسجد است، ولی اراده اش تعلّق به بنای مسجد گرفت، این اراده، اراده کاملی است و زمانی که برای تهیه اجزاء مراجعه می کند، می خواهد آهن بگیرد یا سیمان بگیرد، نسبت به هر یک از اجزاء نیز اراده مستقلی با مبادی خودش دارد، برای سیمان یک اراده با مبادی آن دارد، برای در یک اراده با مبادی دارد و...

این یک مطلب بود که تا اینجا تمام شد.

نکته دیگری که باید اینجا مورد توجه قرار بگیرد این است که بنای مسجد هم مقدمات داخلیه دارد که عبارت از اجزای داخلیه مسجد است و هم مقدمات خارجیه دارد.

داخلیه بنای مسجد چیزهایی دارد مثل آجر و آهن و گچ و... و همین بنای ساختمان مقدمات خارجیه دارد و آن این است که بنا بگیرد، کارگر بگیرد، مهندس را ببیند و... و در ماهیت مرکّبات صناعی مسجد، هم مقدمات داخلیه و هم مقدمات خارجیه دخالت دارد.

اما از نظر تعلّق اراده، فرقی بین اراده متعلّق به اجزای داخلیه و بین اراده متعلّق به مقدمات خارجیه وجود ندارد، یعنی همانگونه که اراده می کند که سیمان بخرد، باید اراده کند که بنّا بگیرد، همانطور که اراده می کند آخر بخرد که مقدمه داخلیه است، باید اراده کند که کارگر بگیرد که مقدمه خارجیه است.

پس برای کسی که می خواهد بنای مسجد کند، همانطور که نسبت به مقدمات داخلیه مسجد اراده داشت، باید نسبت به مقدمات خارجیه آن هم با مبادی خودش اراده داشته باشد.

اما در اراده فاعلی فرق است بین اراده که به نفس عنوان تعلّق گرفته است و بین اراده ای که به نفس هر یک از اجزاء تعلّق گرفته است.

حال بعد از بیان این مقدمه طولانی، نتیجه می گیریم که در جایی که مولا عبدش را مامور کرده به ساختن مسجدی، مثلا شارع دستور داده ابنِ مسجداً، اینجا هم مسئله مقدمیت مواد و مصالح مطرح است و هم مسئله اینکه این مقدمات داخل در محل نزاع هستند، دلیل بر مقدمیت اجزاء این است که اولا اراده متعبّد است، اراده به اجزاء نسبت به این جزء و آن جزء و جزء سوم، یعنی برای خریدن آجر، یک اراده با مبادی آن، برای خریدن آهن یک اراده با مبادی دیگر کند و...

و ثانیا گاهی هنگام تعلّق اراده به بنای مسجد، این مواد و مصالح مورد غفلت قرار می گیرند، سپس هر کدام از اینها هنگام ضرورت، متعلّق اراده مستقل قرار می گیرند ولی باید توجه داشت که فایده آن در مقدمات، رسیدن به غرض اصلی مرید است که بنای ساختمان باشد. اگر در اراده فاعلی اینگونه شد (اراده فاعلی از ناحیه عبد است و اراده آمری از ناحیه مولا است) می گوید همانطور که اراده فاعلی متعدد است که یک اراده به بنای مسجد است و یک اراده به خرید سیمان است، یک اراده به خرید آهن است و... اگر اراده فاعلی متعدد است، اراده آمری از طرف مولا هم متعدّد است، یک بار شارع بنای مسجد را اراده کرده است، یک بار اراده خرید آهن کرده است، یک بار اراده خرید سیمان کرده است.

پس ابن مسجداً یک امر است اما در حقیقت تعدد امر است، گفته است اشتر حدیدا یا آجر بخر و... پس اگر از ناحیه اراده فاعلی، اراده متعدد است، از ناحیه آمر هم اراده متعدد است.

حال اگر در اراده فاعلی متعدد شد، در اراده آمری هم همینطور است.

حال اگر کسی در بحث مقدمه واجب، ملازمه را اختیار کرد، یعنی گفت وجوب ذی المقدمه ملازمه با وجوب مقدمه دارد، چه نتیجه گرفته می شود، مثلا مولا می گوید ابن مسجدا و گفتیم وجوب مقدمه ملازمه با وجوب ذی المقدمه دارد و طرفین ملازمه دو وجوب باشد (وجوب بنای مسجد و وجوب خرید آهن)، پس یک اراده برای بنای مسجد و یک اراده برای خرید آهن است، پس دو وجوب است، اگر قائل به ملازمه شدیم، ملازمه بین دو وجوب مقدمه و ذی المقدمه است.

پس معنایش این است که ابن مسجداً، نسبت به هر یکی از اجزای مسجد، اراده تعلّق گرفته است و بعث به هر کدام هم جداگانه است با این فرق که بعث به مقدمات، بعث غیری است و نسبت به مسجد، نفسی است.

پس همانطور که از طرف فاعل، چند اراده است، از طرف آمر هم چند اراده است. در نتیجه ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه بین دو وجوب است.

مرحوم امام خمینی می خواهند با این بگویند که کلام آخوند صحیح نیست که اجتماع مثلین باشد، و اینجا دو اراده است و اجتماع مثلین نمی باشد با این فرق که نسبت به مقدمه می گوید بعث غیری است و نسبت به ذی المقدمه بعث نفسی است.

پس خواستیم بگوئیم مراد متعدد است، پس اراده هم متعدد است و وقتی از ناحیه فاعل اراده متعدد است، از ناحیه آمر هم متعدد است، پس ملازمه بین دو وجوب است اما مثلین نیستند.

ادامه بحث ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.