درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

1403/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه واجب/ تقسیمات مقدمه / مقدمه داخلیه و خارجیه

بحث ما این بود که مرحوم آخوند فرمودند مقدمه بر دو قسم است، مقدمه داخلیه و مقدمه خارجیه، پس از اینکه این تقسیم را کردند، سوال شد که آیا در بحث نزاع مقدمه واجب، از هر دو مقدمه بحث می شود یا از یکی از دو مقدمات؟

مرحوم آخوند فرمودند ما مقدمیت مقدمه داخلیه را قبول داریم، و لکن نزاع ما در مقدمه داخلیه نخواهد بود، بلکه نزاع ما منحصر است در مقدمات خارجیه، چرا؟ مرحوم آخوند فرمودند به خاطر اینکه اگر بحث از مقدمه داخلیه کنیم، اجتماع حکمین مثلین می شود و اجتماع حکمین مثلین مثل اجتماع ضدین محال است.

گویا کسی به مرحوم آخوند اشکال کرد که همین مشکل و همین بحث در اجتماع امر و نهی هم تحقق پیدا می کرد، ولی ما در اجتماع امر و نهی قائل به جواز شدیم و مشکل را حل کردیم، هذا مثل ذلک، این هم مثل اجتماع امر و نهی قائل به جواز می شویم. مرحوم آخوند جواب آنها را داد، خلاصه حرف این شد که اگر ما در اجتماع امر و نهی و لو قائل به جواز شویم، ولی در مسئله مقدمه واجب نمی توانیم از مقدمات داخلیه در محل نزاع استفاده کنیم.

پس خلاصه فرمایش مرحوم آخوند در مقابل مستشکل این است و لو در بحث اجماع امر و نهی قائل به اجتماع شویم، در مقدمه واجب نمی توانیم از مقدمات داخلیه استفاده کنیم.

از ظاهر کلام مرحوم آخوند استفاده می شود عدم دخول نزاع در مقدمات داخلیه، فرقی بین اقسام مرکّبات وجود ندارد.[1] مرکّبات در یک تقسیم بندی، بر دو قسم هستند:

1. حقیقیه، مرکب حقیقیه بر دو نوع است:

الف: مرکّباتی که اجزائش تحلیلی عقلی است، مرکّب ظاهرا یک چیز است اما به دقت عقلی دارای اجزائی مثل جنس و فصل است.

ب: مرکّباتی که اجزائش خارجی است و مثل ماده و صورت است.

2. غیر حقیقیه، این مرکّب هم بر دو قسم است:

الف: مرکّبات صناعیه

ب: مرکّات اعتباریه.

توضیه این مرکّبات چه حقیقیه و غیر حقیقیه، چه صناعیه و چه غیر صناعیه، این واژه ها در ذیل بررسی کلام مرحوم امام توضیح داده خواهد شد.

ظاهر کلام مرحوم آخوند این است که ایشان مقدمیت اجزاء را به طور مطلق قبول کرده است و گفته است اجزاء مرکّب مقدمه هستند و در تمامی مرکّبات نسبت به اجزاء قائل به مقدمیت شده اند، ولی دخول آنها را در محل نزاع قبول ندارند، می گویند این جزء مقدمه واجب است اما داخل در محل نزاع نیست.

پس نظر مرحوم آخوند این شد که مقدمه دو نوع است، داخلیه و خارجیه و اجزاء مقدمه واجب هستند اما در محل نزاع مقدمه واجب داخل نمی باشد و الا تالی فاسد پیش می آید.

باز بر می گردیم به اصل بحث، حالا که مقدمه واجب دو قسم است، مقدمه داخلیه و خارجیه، آیا بحث نزاع در مقدمه خارجیه، از هر دو است یا از یکی است؟

نظریه دوم: مرحوم امام خمینی با مقدمات دقیق علمی بحث می کنند که نتیجه بگیرند بحث از هر دو مقدمه باید شود یا از یک مقدمه.

ایشان در ابتداء می فرمایند، مرکبات بر دو قسم هستند

اول: مرکّبات حقیقیه: مرکباتی که حقیقتا و واقعا بین اجزائشان ترکیب تحقق دارد. خود مرکّب حقیقی بر دو قسم هستند:

1. مرکبات حقیقیه که اجزائش به تحلیلی عقلی است: در ظاهر یک جزء است اما با دقت عقلی دو بخش است، مثل ترکّب ماهیت، ماهیت انسان و حیوان، یک چیز است اما این ماهیت با دقت عقلی که تحلیل می شود، عبارت از جنس و فصل است، مثلا بین گاو و گوسفند، یک جنس مشترک است که حیوان است و یک وجه تمایز است و آن تشخّصات خارجی است، لذا از اینها تعبیر به جنس و فصل می شود. کما اینکه در ماهیت انسان همین است که وجه مشترکی بین انسان و غنم است که حیوانیت است که جنس می باشد و یک وجه تمایز دارد که ناطقیت باشد و این فصلش می شود.

فصل و جنس به خودی خود مستقل نیستند و با هم ترکیب شده اند و ماهیت انسان یا ماهیت غنم یا ماهیت بقر تحقق پیدا کرده است.

حالا که عقل می بینید در اینجا یک نوع ترکّبی وجود دارد و جهت مشترکه و ممیزه نمی توانند یکی باشند بلکه دو چیز هستند که از جهت مشترکه به جنس و از جهت ممیزه به فصل تعبیر می شود، این بالاترین مرتبه حقیقه و واقعی است.

2. اجزاء خارجی مثل ماده و صورت؛ اگر این ترکب را نسبت به وجود انسان نه ماهیت آن ملاحظه کنیم، به عبارت دیگر وجود انسان از دو چیز ترکیب شده است، یکی ماده و دیگری صورت، اگر همین ترکیب را در ارتباط با وجود انسان ملاحظه می کنیم مرکب از ماده و صورت است، اما جزئیت ماده و صورت چون مربوط به خارج و مقام وجود است، از آنها تعبیر به اجزاء تحلیله عقلیه نمی شود، زیرا اجزاء تحلیلیه عقلیه مربوط به قبل از مقام وجود است، اجزاء خارجیه بعد از تحقق در خارج است.

پس می گویند انسان در خارج از دو جزء تشکیل شده است: ماده و صورت.

مرحوم آخوند در رابطه با فرق بین اجزاء تحلیلیه عقلیه (مثل جنس و فصل) و اجزای خارجیه که ماده و صورت، می فرماید اجزاء تحلیلیه عقلیه دارای عنوان لا بشرط است، یعنی جنس با این هم جمع می شود و با آن هم جمع می شود و حیوان دیگری که بیاید اشکال ندارد و لا بشرط است، اما اجزای خارجیه بشرط لا است، انسان دارای دو جزء ماده و صورت است و این ماده با چیزی دیگری جمع نمی شود، ماهیت با دو جزء تشکیل می شود و چیز دیگری را اجازه نمی دهد در ماهیت داخل شود.

حال در مقام حمل هم الانسان حیوانٌ درست است به اعتبار جنس و هم الانسان ناطق درست است به اعتبار فصل و هم الانسان حیوان ناطق به اعتبار جنس و فصل، اما در اجزای خارجیه بشرط لا از حمل هستند و نمی توانیم بگوئی الانسان مادةٌ یا صورةٌ، این درست نیست. ما می توانیم بگوئیم الانسان مادةً و صورةٌ. زیرا اجزای خارجیه نسبت بشرط لا هستند و به تنهایی قابل حمل نیستند، پس الانسان مادةٌ غلط است و الانسان صورةٌ هم غلط است اما الانسان مادةٌ و صورةٌ صحیح است.

در اینجا مرحوم آخوند یک دفع توهّمی دارند که ان شاء الله تعالی سیأتی.


[1] خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ج1، ص174.