1403/08/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمه واجب/ تقسیمات مقدمه / مقدمه داخلیه و خارجیه
جلسه قبل مرحوم آخوند فرموده بودن که ما در بحث مقدمه واجب، نزاع فقط در مقدمه خارجیه است و نمی شود نزاع را روی مقدمه داخلی برد، زیرا محذوری به وجود می آید و آن این است که در مقدمه داخلیه، اجتماع مثلین شود، یعنی هم متّصف به وجوب نفسی و هم متّصف به وجوب غیری.
مستشکلی اشکال کرد و گفتند که ما همین مشکل را در اجتماع امر و نهی داشتیم و اشکال را با قائل به جواز اجتماع امر و نهی شدن، حل کردیم و ما نحن فیه هم مثل اجتماع امر و نهی خواهد بود. البته مخفی نماند که مرحوم آخوند قائل به جواز اجتماع امر و نهی نیستند. مستشکل گفت در اجتماع امر و نهی، دو عنوان وجود دارد که هر کدام موضوعیت دارد و به عبارت دیگر، حیثیت آنها تقییدی است، هم عنوان صلات و هم عنوان غصب، یعنی اقیموا الصلاة نیامده است که واسطه شود برای اینکه وجوب روی چیز دیگری پیاده شود، بلکه خود عنوان صلات موضوعیت دارد، در باب غصب هم کذلک و حیثیت غصب در رابطه با متعلّق حکم، حیثیت تقییدی است، لا تغصب آمده تا حرمت را روی عنوان غصب ببرد نه اینکه غصب واسطه شده باشد تا حرمت روی چیز دیگری برده شود، بنابراین هم صلات و هم غصب، موضوعیت کامل داشته و حیثیت آنها، حیثیت تقییدیه است و اینها دو موضوع جدای از هم هستند و ارتباطی به هم ندارند.
مستشکل می گوید امر به اقیموا الصلاة تقییدی است و امر به عنوان غصب هم تقییدی است.
جواب: مرحوم آخوند خراسانی از این اشکال جواب می دهند که این کار در اجتماع امر و نهی امکان ندارد اما در مسئله ما امکان ندارد، زیرا اقیموا الصلاة نیامده تا واسطه شود برای اینکه وجوب روی چیز دیگری پیاده شود، خود صلات موضوعیت داشته و صلّ آمده است و وجوب را روی صلات پیاده کرده، می گویند اقیموا الصلاة حیثیت تقییدی دارد و نهی به غصب هم همینجور، لا تغصب آمده تا حرمت را برای غصب درست کرد اما نیامده که حرمت را برای چیز دیگری ثابت کند.
پس هم امر به صلات حیثیت تقیید دارد و هم نهی از غصب و ارتباطی به هم ندارند، لذا قائل به جواز اجتماع می گوید اشکال دارد امر به صلات و نهی به غصب تعلّق بگیرد، اما در ما نحن فیه در مقدمه ای بحث می کنیم که از یک جهت جزء نماز است و از جهت دیگر مقدمیت است، قبلا گفتیم حیثیت صلات، از اجزاء تشکیل شده است و اقیموا الصلاة هم امر به همین اجزاء است، یعنی رکوع و سجود و تشهد و... را به جا بیاور. پس امر در اقیموا الصلاة یک وجوب نفسی دارد که به همین اجزاء تعلّق گرفته است، پس مسئله ای مشکلی ندارد و اقیموا الصلاة حیثیت تقییدیه دارد و وجوب را برای صلات ثابت می کند.
اما در وجوب غیری که مقدمه باشد، مرحوم آخوند از مستشکل سوال می کند چه چیزی واجب به وجوب غیری است؟ صلات که واجب به وجوب نفسی بود، و گفتیم اقیموا الصلاة حیثیت تقییدیه دارد و می خواهد وجوب را برای صلات ثابت کند و نمی خواهد وجوب را برای چیز دیگری ثابت کند، اما سوال ما این است که چه چیزی واجب به وجوب غیری شده است؟ شما می گوئید عنوان مقدمه، ما می گوئیم عنوان مقدمه که مقدمیت ندارد و در مقام خارج وجود ندارد، عنوان مقدمه که مقدمیت ندارد، مقدمه در خارج باید تحقّق پیدا کند، آنچه که مقدمیت دارد، رکوع و سجود است، تا رکوع و سجود انجام نشود نماز که تمام نمی شود. پس عنوان مقدمه است اما مقدمیت نیست، آنی که مقدمیت دارد، رکوع و سجود است.
برای روشن شدن مثال باید یک مثال به مقدمه خارجیه بزنیم، مولا می گوید بالای پشت بام باش، برای این، باید نردبان نصب شود، این مقدمه خارجیه برای بودن در پشت بام است، در این دو عنوان است: یکی نصب نربان است و یکی مقدمیت است. چیزی که متعلّق وجوب غیری است، نصب نردبان است یا مقدمیت؟ نصب نربان است نه عنوان مقدمیت، عنوان که مصداق خارجی ندارد، بلکه نصب نردبان است که ما را به پشت بام می رساند. پس باید بگویم موضوع وجوب غیری، نربان گذاشتن است، اما علت وجوب نصب نربان چیست؟ مقدمیت آن است.
پس آنچه که مقدمیت دارد، نصب نربان است، اما آنچه که علت وجوب نصب نردبان است، جنبه مقدیمت است، در نتیجه حیثیت مقدمیت در ارتباط با وجوب غیری، حیثیت تعلیلیه است نه تقییدیه، یعنی مقدمیت علت می شود که وجوب روی نصب نربان برود.
پس در ما نحن فیه که می گوئیم رکوع مقدمه واجب است، در این رکوع دو حیثیت تقییدیه نداریم که به هم ربط نداشته باشند، بلکه یک حیثیت تقییدیه داریم که عنوان امر به صلات است و یکی از اجزاء نماز رکوع و سجده است، اما وقتی به سراغ مقدمیت می رویم و رکوع را به عنوان مقدمه فرض می کنیم، غیر از رکوع چیزی نداریم که مرکز برای وجوب غیری باشد، مقدمیت رکوع، دست وجوب را می گیرید و روی رکوع می رود و این هم حیثیت تعلیلیه دارد، چون مقدمیت علت برای وجوب رکوع شده است. پس رکوع هم حیثیت تعلیلیه دارد و هم حیثیت تقییدیه و لازم می آید رکوع دو حکم متماثل داشته باشد، یکی حکم از حیثیت تقییدیه از طریق صلّ و دیگری حکم از حیثیت تعلیلیه از طریق مقدمیت.
اما در باب اجتماع امر و نهی، در یک چیز دو شیء جمع نمی شود، حکم وجوب نفسی روی عنوان صلات می رود و این مصداق خارجی ندارد و این عنوان مقدمه برای تکلیف است و در خارج نیست، نهی روی عنوان غصب رفته که جلوتر از مصداق خارجی است، اقیموا روی صلات رفته است که ربطی به غصب ندارد و غصب هم ربطی به صلات ندارد.
پس مرحوم آخوند می گوید اگر شما قائل به جواز اجتماع امر و نهی شدید و گفتید دو امر متماثل جمع نمی شود، ما نحن فیه به آن قیاس نمی شود و جمع بین دو امر متماثل می شود.
لذا مرحوم آخوند می فرمایند اگر در اجتماع امر و نهی، قائل به اجتماع امر و نهی می شدیم، در ما نحن فیه نمی توانیم مقدمات داخلیه را در محل نزاع قرار بدهیم. از کلام ایشان استفاده می شود فرق نمی کند در اینکه مقدمات داخلیه داخل بحث نیست، که از کدام نوع مرکّبات باشد.