1403/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمه واجب/ فقهی یا اصولی یا کلامی یا مبادی احکام بودن/
بحث ما در مقدمه واجب بود، عرض کردیم در مقدمه واجب، چند مطلب را مقدمةً مورد بررسی قرار می دهیم، مطلب اول و دوم تمام شد.
مطلب سوم: فقهی یا اصولی یا کلامی یا مبادی احکام بودن مقدمه واجب
عنوان مسئله این بود که مقدمه واجب، واجب است یا خیر، آیا این این مسئله فقهی است یا اصولی است یا خیر، مسئله کلامی است و یا جزء مبادی احکام است؟ احتمالاتی وجود دارد که تک تک انها باید بررسی شود که آیا مسئله اصولی یا فقهی یا کلامی یا از مبادی احکام است؟
احتمال اول این است که مقدمه واجب، مسئله فقهی است. مقدمه واجب در بسیاری از کتب، مورد نزاع و بحث قرار گرفته است به این عنوان که وجوب مقدمه واجب، واجب است یا خیر. در این صورت تردیدی در فقهی بودن مسئله وجود ندارد.
یعنی مقدمه واجب، واجب است یا خیر، خود مقدمه موضوع قرار می گیرد، واجبٌ محمول قرار می گیرد، مثل این است که نماز واجب است یا خیر، نماز موضوع است و واجب محمول و حکمش است. پس اگر موضوع مقدمه واجب و محمول واجب باشد، در این صورت تردیدی نیست که مسئله، فقهی است و با آن سازگار است.
ممکن است که کسی بگوید عنوان مقدمه واجب، عنوان کلی است و بر کثیری از اعمال مکلّفین تطبیق می کند، مثلا یک جا مقدمه واجب، بر وضو تطبیق می کند، در جای دیگر بر غسل تطبیق می کند، در جای دیگر بر ستر عورت تطبیق می کند، و گاهی هم بر گرفتن گذرنامه و بلیط هواپیما تطبیق می کند. اگر این طور شد، مسئله فقهی شود، چون مسئله فقهی آن است که یک عنوان از عناوین فعل مکلّف به عنوان موضوع برای حکمی قرار بگیرد و حکم به عنوان یک محمول یا به عنوان عارض بر ان موضوع و بر فعل مکلّف ارض شود. به این می گویند مسئله فقهی و نزاع در نفی و اثبات آن قرار بگیرد.
در جواب اینجا می گوئیم ملاک در فقهی بودن مسئله این است که موضوع آن، فعل مکلّف باشد و فرقی نمی کند که موضوع، دارای عنوان واحدی باشد، مثل بیع یا یک عنوان کلی باشد که موضوع برای حکم قرار بگیرد، ما در فقه مباحث زیادی داریم که به عنوان مسئله فقهیه مطرح هستند، اولی عناوین زیادی در تحت آنها قرار می گیرد.
به عبارت دیگر، عیار و معیار مسئله فقهی این نیست که یک عنوان در موضوع قرار بگیرد و یک محمول بر آن عارض شود، بلکه ممکن است مسئله فقهی یک عنوان کلی باشد که در موضوع واقع شود و محمول بر آن بار شود، مثلا گاهی می گوئیم الصلاة واجبٌ که صلات یک موضوع است و حکم به آن بار شده است. اما در ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده، این ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده است، یک مسئله فقهی است، یک قاعده فقهی است که تحت این قاعده، عناوین مختلف قرار میگ یرد، بیع هم در تحت آن است، اجاره هم در تحت آن است و عوارض دیگر در تحت همین است.
پس ملاک فقهی بودن این نیست که عنوان واحد باشد، امکان دارد عنوان کلی باشد و تحت آن عناوین جزئی زیادی باشد.
اگر این باشد، روشن است که کسی نمی تواند این را بگوید که عنوان کلی است که تحت آن عناوین متعدد قرار گرفته است.
پس احتمال اول این بود که مقدمه واجب مسئله فقهی است.
احتمال دوم این است که احتمال می دهیم مقدمه واجب، واجب باشد، مسئله اصولی باشد، حال ببینیم چگونه این مسئله با اصولی بودن تطبیق دارد، اگر عنوان بحث، مسئله ملازمه باشد، یعنی چنانچه که مرحوم آخوند می فرمود که وجوب مقدمه، ملازمه دارد با وجوب ذی المقدمه، اگر این عنوان بحث باشد، حالا چه این عنوان به صورتی که مرحوم امام خمینی می فرمود که قائل بودن اراده فعلیه به بعث ذی المقدمه ملازمه دارد اراده فعلیه به بعث مقدمه، یا مثل کلام خودمان که گفتیم نیازی نیست اراده باشد، به جای مقدمه می گوئیم، وجوب مقدمه ملازمه دارد با هر آنچه که مولا آن را مقدمه می داند، فرق نمی کند، وجوب ذی المقدمه با وجوب مقدمه ملازمه دارد.
به عبارت دیگر، اگر مسئله به اینگونه بیان شود که نتیجه قیاس، در استنباط احکام شرعیه قرار بگیرد، در این صورت تردیدی نیست که بحث مقدمه واجب، اصولی است.
پس احتمال دوم این است که مسئله مقدمه واجب، بحث اصولی است، زیرا عنوان مسئله این است که وجوب ذی المقدمه ملازمه با وجوب مقدمه دارد یا خیر که می شود مسئله اصولی.
احتمال سوم این است که بگوئیم مسئله مقدمه واجب، مسئله کلامی است، زیرا بعضی از اعاظم فرموده اند چون مسئله مقدمه واجب بحث عقلی است، یعنی اینکه می گوئیم ذی المقدمه لازم است، وجوب مقدمه است یا خیر که بحث عقلی است، پس باید بحث کلامی باشد.
این حرف باعث تعجب است، زیرا درست است که مباحث کلامی، مباحث عقلی هستند، ولی همه مباحث عقلی که کلامی نیست، هر گردویی گرد است اما هر گردی گردو نیست، بله مباحث کلامی عقلی است اما هر جا مبحث عقلی بود، کلامی نیست، ما این را قبول نداریم.
مثلا مباحث علم اصولی دارای دو بخش است، یکی بحث مباحث الفاظ است که آخوند خراسانی در بخش اول کفایه ذکر کرده است، بحث دوم مباحث عقلیه است، آیا می شود گفت این مباحث داخل بحث کلامی است؟ خیر.
پس احتمال سوم قابل قبول نیست که مقدمه واجب بحث کلامی باشد.
احتمال چهارم این است که گفته شود مسئله مقدمه واجب، از احکام یا مبادی احکامیه است. بعضی از اعاظم و بزرگان از علماء و فقهاء در جایی قائل شده اند که مقدمه واجب از مبادی احکام است و در جای دیگر این را رد کرده اند. مرحوم آیت الله بروجردی در نهایة الاصول[1] این بحث را مطرح می کنند و قائل هستند که مقدمه واجب، یکی از مبادی احکامیه است، ولی حاشیه بر کفایه[2] دارند در آنجا این حرف را رد می کنند و قبول نمی کنند و می گویند مقدمه واجب از مسئله اصولیه است.
خب عرض کردیم احتمال چهارم این بود که مسئله مقدمه واجب، از مبادی احکامیه باشد، مبادی احکامیه چیست؟ مبادی احکامیه عبارت از مسائلی است که در ارتباط با احکام بحث می کند، مثل بحث در ماهیت وجوب و حرمت، واجب چیست؟ حرام کدام می باشد؟ یا بحث از وجوب می کند یا در جایی قائل هستیم رابطه به احکام خمسه، تضاد است، چرا تضاد دارند، در اینجا بحث می شود. اینها بعد از اینکه واجب واجب است، حکم نماز واجب است در این شک نداریم، اما چرا واجب است و واجب چی هست، در آن بحث می کنیم.
در حالی که در مقدمه واجب اینگونه بحث نمی کنیم که چرا مقدمه مقدمه است یا ذی المقدمه، ذی المقدمه است، بلکه بحث ما ملازمه است که آیا وجوب ذی المقدمه، موجب وجوب مقدمه می شود یا خیر؟ بحث می کنیم که بین این دو ملازمه عقلیه است یا خیر، این ربطی به شئون احکام ندارد که چرا واجب، واجب است یا خیر چرا بین احکام تضاد است و یا ربطی به ماهیت وجوب ندارد و...
نتیجه این شد که سوال کردیم آیا مسئله مقدمه واجب، واجب است، آیا مقدمه اصولی است یا کلامی است یا فقهی است یا مبادی احکام است؟ جواب این شد که مسئله مقدمه واجب، یک مسئله اصولی است نه فقهی و نه کلامی و نه جزء مبادی احکام است.
هذا تمام الکلام در مطلب سوم، مطلب چهارم ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.