1403/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمه واجب/ عقلی یا لفظی بودن مسئله/
فراز قبلی بحث که محل نزاع در مقدمه واجب، واجب است تمام شد. امروز فراز دوم از بحث است که مرحوم آخوند عبارتی دارد که بخوانم و بعد توضیح لازم را عرض کنم: «ثمّ الظاهر أيضا أنّ المسألة عقليّة، و الكلام في استقلال العقل بالملازمة و عدمه. لا لفظيّة- كما ربما يظهر من صاحب المعالم».[1]
موضوع بحث در این فرض این است که آیا ملازمه در مقدمه واجب، مسئله عقلی است یا لفظی، مرحوم آخوند معتقد است که بحث ملازمه، یک مسئله عقلی محض است و هیچ ارتباطی به مباحث الفاظ و باب دلالات ندارد و مثل مسئله ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع می باشد.
ولی بعضی دیگر گفته اند تقسیمی که علمای منطق برای دلالت لفظی مطرح کرده اند، قابل خدشه و مناقشه است، به این بیان که دلالت مطابقی، یک دلالت لفظی است و در آن بحثی نیست. دلالت تضمنی هم به عنوان یک دلالت لفظی مطرح است و نمی توان در آن مناقشه کرد، اما لفظی بودن دلالت التزام، قابل مناقشه است، دلالت التزام چیست؟ دلالت التزام عبارت از این است که لفظ به مقتضای معنای موضوع له خود، بر ملزومی دلالت کند و ما از طریق این ملزوم، انتقال به لازم پیدا کنیم و بحث شده که آیا انتقال به لازم، مربوط به دلالت لفظ است یا کاری به دلالت لفظ ندارد، بلکه لفظ فقط بر ملزوم دلالت کرده است.
بعضی گفته اند انتقال به لازم هم ارتباط به مقام لفظ و دلالت لفظ دارد و نمی توان دلالت التزامی را از اقسام دلالت لفظی خارج کرد.
بنابراین ملازمه در باب مقدمه واجب، مسئله ای لفظی است و مویّد آن هم این است که در تمام کتب اصولی بحث مقدمه واجب را در مباحث الفاظ مطرح کرده اند.
تا اینجا قول کسانی بود که قائل هستند دلالت التزامی از مباحث الفاظ است و مسئله لفظی است، اما کسانی که دلالت التزام را به عنوان دلالت لفظی به حساب نمی آورند، می گوید لفظ فقط بر ملزوم دلالت می کند، ولی عقل می آید و به عنوان لازم و ملزوم بودن و مسئله ملازمه به لازم منتقل بیاید، اگر کسی این مبنا را اختیار کرد که مقتضای تحقیق هم همین ست، طبعا مسئله ملازمه در باب مقدمه واجب را باید مسئله عقلی بداند.
در اینجا فرق بین کلام ما و کلام مرحوم امام خمینی در تحریر محل نزاع روشن می شود و نتیجه ثمره ای که در این فرق مترتب است، معلوم می گردد.
مرحوم امام می فرماید بر فرض که ما دلالت التزام را جزء دلالت لفظیه هم بدانیم (تذکر: مرحوم امام خمینی دلالت التزام را جزء دلالت لفظی نمی داند[2] و[3] ) ولی ما نحن فیه دارای خصوصیتی است که نمی تواند مسئله لفظی باشد، چرا؟ زیرا کسانی که دلالت التزامی را دلالت لفظی می دانند، یک مقدمه مسئله را مسلّم می دانند و آن عبارت است از دلالت لفظ بر ملزوم به طور مستقیم و بلا واسطه است و همین که لفظ دلالت بر ملزوم کرد، دلالت بر لازم هم به حساب لفظ گذاشته می شود و جزء دلالت لفظی به حساب می آید.
بنابراین باید دلالت لفظ بر ملزوم، یک امر مفروغ عنه باشد تا دلالت التزامیه به حساب دلالت لفظ گذاشته شود.
ولی ما (مرحوم امام خمینی) که طرفین ملازمه را ارادتین قرار دادیم و گفتیم ملازمه است بین اراده فعلی ذی المقدمه و اراده فعلی مقدمه، نمی توانیم ملتزم به لفظی بودن مسئله شویم، زیرا هیچ یک از ارادتین مفاد لفظ نیست تا ما به حساب لفظ بگذاریم، دیگری را هم جزء عنوان دلالت لفظیه بیاوریم، اصلا اراده مفاد لفظ نیست، ما از اینکه مولا اختیارا می گوید ادخل السوق و اشتر اللحم، کشف می کنیم که اراده ای در کار است، اما لفظ بر این اراده دلالت نکرده است، شاهدش این است که سایر اعمال مولا هم حاکی از اراده است، بدون اینکه لفظ بر آن دلالت کند. مثلا اگر مولا به گوش عبد خود سیلی بزند، این هم کاشف از اراده مولا است.
پس نحوه حکایت لفظ از اراده، همانند نحوه حکایت فعل از اراده است.
و فیه تتمة سیأتی ان شاء الله تعالی.