1403/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمه واجب/ محل نزاع در مقدمه واجب/
مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه در مسئله مقدمه واجب، واجب است، فرمودند این مسئله، مسئله عقلی است، وقتی می گوئیم مقدمة الواجب واجبة شرعا أم لا، این مسئله، مسئله عقلی است و اختصاص به شرع ندارد و در غیر احکام شرعیه هم جریان دارد، اگرچه عنوانش، صورتی دارد که انسان فکر می کند این مسئله، مسئله فقهی است، و لکن مسئله فقهی نیست بلکه عقلی است.
خلاصه مطلب اینکه هر چند ما می خواهیم نتیجه بحث را در مورد احکام شرعیه پیاده کنیم، می خواهم مقدمه واجب واجبة را از آن استنباط کنیم و حکم شرعی به دست بیاوریم، الا اینکه از آن رهگذار که بحث ما عام است و غیر از احکام شرعیه را شامل می شود، مسئله غفلت یا فراموشی مولا یا خطای مولا در فضای مورد بحث ما اثر می گذارد.
خلاصه مرحوم امام خمینی بعد می فرمایند نتیجه این بحث ها که از دو روز قبل شروع کردیم و اشکالاتی که بیان شد بر مرحوم آخوند، مرحوم امام می فرمایند نتیجه می گیریم که در مورد مقدمه واجب باید بگوئیم، مقدمه واجب دو بعد دارد:
بعد اول: بعدی که مربوط به نفس و خود مولا است.
بعد دوم: بعدی که مربوط به عبد است.
آنچه که مربوط به خود مولا است و محل بحث ما هم هست، این است که ملازمه دارای دو طرف است، یک طرف آن عبارت از اراده فعلیه است که متعلّق به بعث به ذی المقدمه است، طرف دیگر آن عبارت از اراده فعلیه ای است که متعلّق به بعث است، به آن چیزی است که مولا آن را مقدمه می داند. پس یک طرف اراده فعلیه به ذی المقدمه است، طرف دیگر اراده فعلیه به بعث به آنچه که مولا مقدمه می داند است.
این معنایش این است که مولا هم التفات به مقدمیت مقدمه داشته است و هم عقیده داشته که این چیز مقدمه است. پس اینکه می گوئیم اراده به بعث به چیزی که مولا مقدمه می داند، می خواهیم بگوئیم مولا توجه به مقدمیت مقدمه دارد و هم اعتقاد دارد که آن چیز، مقدمه است و لو آن چیز مقدمه واقعی نباشد، ولی ما ترتیب اثر بدهیم.
و چیزی که مقدمیت نداشته است و به عنوان مقدمه فرض کرده است و متعلّق اراده فعلیه خود قرار داده است که به حسب واقع مقدمه باشد، از نظر مولا ضربه ای وارد نشده است و مقدمه، مقدمه است.
اراده در اینجا، مثل اراده های فاعلی است، اگر چیزی را به عنوان اینکه فایده دارد، اراده کردید، نمی توانیم بگوئیم اراده وجود ندارد، وقتی مولا اراده کرد، اراده وجود دارد، چون به حسب واقع خالی از فایده بوده، اینکه به حسب واقع خالی از فایده باشد، ضربه ای به تحقق فعلیت اراده وارد نمی کند.
پس نتیجه این شد که بحث مقدمه واجب واجب است، دو بُعد دارد، یک بُعدش مربوط به اراده مولا است و دومی مربوط به عبد است، آنچه که مربوط به مولا است و لو مقدمه مقدمیت نداشته باشد، اما با اراده مولا، مقدمه باید بیاید. به عبارت دیگر، اراده به بعث ذی المقدمه با توجه به مقدمیت مقدمه، عبد باید آن را بیاورد و لو آن مقدمه در واقع مقدمیت نداشته باشد، اراده فعلیه مولا نسبت به مقدمه و ذی المقدمه وجود دارد.
این بعدی است که نسبت به مولا است.
اما آنچه که مربوط به عبد است این است که چون تحصیل غرض مولا به عنوان وظیفه اصلی عبد است، پس عبد باید غرض مولا را از هر طریقی که ممکن است تحصیل کند، بنابراین مقدمه ای مغفول عنه مولا شد و مولا به این مقدمه توجه نکرد و در نتیجه اراده به بعث این مقدمه تعلّق نگرفته است، اما عبد می داند بدون مقدمه نمی شود امر مولا حاصل شود و با ترک مقدمه، غرض اصلی مولا که ذی المقدمه است، تحقق پیدا نمی کند، در اینجا عبد باید مقدمه را بیاورد.
همچنین اگر مولا اشتباه کرده است و چیزی که مقدمه نبوده را به عنوان مقدمه ذکر کرده است، در اینجا چون وجوب مقدمه، وجوب تبعی است نه وجوب نفسی، لازم نیست عبد این را در خارج بیاورد. مولا تخیلی فکر می کند و فکر می کند این مقدمه مقدمیت دارد اگر عبد توجه دارد که مولا اشتباه می کند، لازم نیست مقدمه را بیاورد، زیرا مقدمه تابع ذی المقدمه است و وجوب تبعی دارد نه نفسی، بلکه مهم برای عبد، تحصیل غرض مولا یعنی ذی المقدمه است.
نتیجه این شد که ما گفتیم در مسئله مقدمه واجب، واجب است، دو بعد دارد، یک بعد نسبت به مولا است و یک بعد نسبت به عبد است. این دو مطلب را نباید با هم مخلوط کرد که در ناحیه مولا طرفین ملازمه به همان کیفیتی است که ذکر شد، اما نزد عبد اینگونه نیست و مقدمه مغفول عنه باید آورده شود و اما مقدمه ای که مولا اشتباها مقدمه فرض کرده است لازم نیست بیاورد.
یعنی عبد مثل سرباز است و اگر می بینید مولا اشتباه کرده و غفلت کرده، باید مقدمه را بیاورد و گاهی می بیند مولا اشتباه کرده و نباید مقدمه می آمد، نباید آن را بیاورد اما نسبت به مولا این طوری نیست هر چه که اراده کرده باید آن تحقق پیدا کرده است.
در نتیجه آنچه که مرحوم امام به عنوان محل نزاع در اینجا مطرح کرده است، دارای دو خصوصیت است، بحث ما در این است که محل نزاع در مقدمه واجب، واجب است کجا است؟ مرحوم آخوند فرمودند محل نزاع ملازمه بین وجوب فعلی مقدمه و بین وجوب فعلی ذی المقدمه است، مرحوم امام اشکال کرده اند و بعد به این نتیجه می رسند که محل نزاع دارای دو خصوصیت است:
خصوصیت اول: طرفین ملازمه دو وجوب نیست، بلکه دو طرف ملازمه، دو اراده فعلیه به بعث است، یعنی یک طرف اراده فعلیه به ذی المقدمه و اراده فعلیه به بعث به مقدمه. پس دو طرف ملازمه، دو وجوب نیست، بین دو اراده فعلی است.
خصوصیت دوم: در ناحیه مقدمه نباید بگوئیم اراده فعلیه متعلّق به بعث به مقدمه شده است، اسم مقدمه را نباید بیاوریم، پس چی را بیاوریم، بلکه باید به جای مقدمه این عبارت را بیاوریم، به آنچه که مولا آن را مقدمه می داند. ببینید اراده فعلی مولا یا هر چی، به آنچه که مولا آن را مقدمه می داند، یا آنچه را که مولا مقدمه می دانست باید قرار بدهیم.
پس یک طرف اراده فعلی به بعث ذی المقدمه، طرف دیگر اراده فعلی به بعث به آنچه که مولا آن را مقدمه می دانست یا می داند.
حالا چرا این را گفته است؟ این تعبیر بخاطر این است که مولا نسبت به مقدمه مغفول نبوده است، ضمن اینکه اراده کرده است، مغفول نبوده است. یکی از مقدماتی که قبلا بیان کردیم این بود گاهی مولا نسبت به مقدمه ای غافل است یا خطا می کند یا تخیّل دارد، پس اگر یک طرف اراده فعلیه به بعث مقدمه است، ممکن است مقدمه ای باشد که مولا غفلت کرده است یا تخیّل کرده است و مقدمه نیست. امام خمینی می خواهد با این خصوصیت جواب از این سوالات مقدّر بدهد، می گوید طرف فعلیت این است که بعث به آنچه که مولا مقدمه می داند تا دفع و دخل مقدّر شود، یعنی این تعبیر می گوید این مقدمه را مولا از آن غافل نیست و نزد مولا، این مقدمه است.
خب به حسب واقع این مقدمه، مقدمیت داشته باشد یا خیر.
پس آخرین نتیجه ای که ایشان می گیرد که هدف ما هم همین بود، مرحوم آخوند فرمودند در بحث مقدمه واجب، مرحوم آخوند فرمودند محل نزاع، ملازمه بین وجوب فعلی ذی المقدمه و مقدمه است، مرحوم امام این را قبول نکردند و فرمودند چهار احتمال وجود دارد که مرحوم آخوند به اینها نمی تواند ملتزم شوند و اشکال و جواب شد و به اینجا رسیدند که از نظر مای امام خمینی محل نزاع دو خصوصیت دارد:
1. دو طرف ملازمه، اراده است نه وجوب، اراده به بعث فعلی ذی المقدمه و اراده مقدمه.
2. به جای اینکه در طرف مقدمه بگوئیم اراده فعلیه به بعث مقدمه، می گوئیم اراده آنچه که مولا مقدمه می داند، تا ثابت شود اولا مولا از این مقدمه غافل نیست و توجه به مقدمیت مقدمه دارد و ثانیا مولا اعتقاد دارد که این مقدمه است.
هذا تمام الکلام در این کلام مرحوم امام.
اینها بحث ها در کتب مناهج الاصول مرحوم امام[1] و معتمد الاصول[2] و تهذیب الاصول[3] آمده است.