درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

1403/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمه واجب/ محل نزاع در مقدمه واجب/

نکته دیگریکه برای توضیح کلام مرحوم آخوند لازم است این است که ایشان می فرماید بین دو وجوب، یعنی مقدمه و ذی المقدمه، ملازمت تحقق دارد، ممکن است کسی این مطلب به ذهنش بیاید، از این عبارت مرحوم آخوند که می فرماید بین دو وجوب ملازمت تحقق دارد، به ذهن انسان چی می رسد؟ به ذهن انسان این می رسد که ما باید وجوب ذی المقدمه را جدا بحث کنیم تا واجب شود و وجوب مقدمه را هم جدا ثابت کنیم، نتیجةً ملازمه خواهد بود بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه.

مرحوم آخوند می فرمود که بین دو وجوب ملازمه است، ممکن است به ذهن بعضی اینجوری برسد که دو وجوب است، یکی وجوب ذی المقدمه و یکی وجوب مقدمه و وجوب هر یک جداگانه مورد بحث قرار بگیرد و حال اینکه نظر مرحوم آخوند چنین چیزی نیست، نظر مرحوم آخوند این است که ما وجوب شرعی مقدمه را از طریق ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه به دست می آوریم. این گونه نیست وجوب مقدمه منهای ذی المقدمه تحقق پیدا کند، نه ما اگر برای مقدمه یک وجوب شرعی مولوی قائل هستیم، این وجوب شرعی مولوی از طریق ملازمه به دست می آید، به این معنا که ذی المقدمه واجب است، اگر ذی المقدمه واجب است، مقدمه هم واجب است الان، پس لازمه وجوب شرعی ذی المقدمه، لازمه اش، وجوب شرعی مقدمه است. پس ما وجوب شرعی مولوی مقدمه را از طریق ملازمه به دست می آوریم.

چنانچه ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع چنین است که ما حکم شرعی را از راه ملازمه شرعی به دست می آوریم، می گوئیم ما حکم به العقل، حکم به الشرع.

نتیجه این است که آنچه به ذهنا بدواً می رسد که اول وجوب شرعی مقدمه می آید و بعد ملازمه واقع می شود، این طور نیست، بلکه وجوب شرعی مقدمه، از طریق ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه به دست می آید، این یک مطلب.

ما وقتی دیدیم عقل حکم می کند که ظلم قبیح است، چطور حکم شرعی را به دست می آوریم، می گوئیم ما حکم به العقل، حکم به الشرع، اگر ظلم عقلا قبیح است، شرعا هم قبیح است، پس ما حکم به العقل، حکم به الشرع اینجوری به دست می آید. بعد نتیجه می گیریم که شارع هم ظلم را حرام می داند.

اینجا مرحوم امام خمینی یک اشکال مهمی را به مرحوم آخوند خراسانی کرده که برای روشن شدن اشکال مرحوم امام رحمة الله علیه، لازم است تمام فروضی که در مد نظر حضرت امام بوده، مطرح شود و بحث دقیقی است.

ایشان می فرماید وقتی انسان اراده می کند که عملی را در خارج تحقّق پیدا کند، در بدو امر دو صورت است:

صورت اول این است که اراده می کند انسان مباشرتاً و با دست خودش این عمل را خارج انجام بدهد.

صورت دوم این است که اراده می کند به وسیله صدور امر به عبید، که شما این عمل را در خارج تحقق بدهید.

صورت اول که خودش مباشرتاً می خواهد انجام بدهد، آن نیز خودش بر دو قسم است:

یک قسمش این است که انسان می خواهد عملی را تحقق بدهد و نیاز به مقدمه ندارد، یعنی با تحقق اراده، یعنی به محض اینکه انسان اراده می کند، مراد هم تحقق پیدا می کند.

قسم دوم این است که عمل نیاز به مقدمه دارد و بدون تحقق مقدمه، مراد تحقق پیدا نمی کند.

در قسم اول که انسان اراده می کند عمل را مباشرتاً انحام بدهد و تحقق عمل در خارج توقّف بر مقدّمه ندارد، بلکه با تحقّق اراده، مرادهم تحقّق پیدا می کند، مثل چی؟ مثلا مثل اینکه انسان اراده می کند دست خودش را حرکت بدهد یا اراده می کند نگاه کند و نظر کند یا اراده می کند صحبت کند، پیداست که این فعل ارادی که دستم را بردارم و صحبت کند، فقط مسبوق به اراده خود این فعل و مقدمات و مبادی اراده خود این فعل است، عرض کردم انسانی که می خواهد برای جمعیتی صحبت کند، ابتدا چیکار می کند؟ ابتدا صحبت کردن را تصوّر می کند، تصوّر صحبت کردن، خود تصوّر، به عنوان اولین مبدا اراده است، تصوّر مراد عبارت از همان وجود ذهنی است، به محضی که اراده می کند، تصوّر می کند، تصوّر همان مراد ذهنی است و توجه نفس به مراد است، حالا بعد به قول مرحوم آخوند تصدیق به فایده می کند، پس اولین مرحله تصوّر است، بعد تصدیق به فایده می کند اشتیاق پیدا می کند و بعد جزم و میل پیدا می کند و... اینها مبادی و مقدمات دیگری است.

خلاصه کلام این است که در عملی که می خواهد خودش در خارج تحقّق بدهد، وقتی همه مبادی تحقّق پیدا کرد از قبیل تصوّر، اشتیاق، میل، جزم، همه اینها تحقق پیدا کرد، اراده تحقق پیدا می کند، البته این بحث مفصّل را در بحث جبر و تفویض بحث کردیم و گفتیم اراده چیزی است که وقتی مقدماتش حاصل شد، از قبیل تصوّر و اشتیاق و جزم و بقیه، اینجا مهم است، خداوند شعبه ای از خلاقیت را به عبارت دیگر، شعبه محدود خلاقیت متقی خویش به نفس انسان عنایت فرموده، یعنی خدا است که این قدرت را به انسان داده، فطرت انسان است که می تواند نماز گذاری کند یا حرف بزند یا اراده کند، شعبه ای از خلاقیت را به انسان اراده کرده است و نفس انسانی در آن محدوده، مظهر خلاقیت خداوند است و اموری را که خلق و اراده کند، لازم نیست مسبوق به اراده دیگر باشد، هر چه را که بخواهد اراده می کند و اراده مسبوق به اراده نیست، اراده منشأش همان خلاقیتی است که خداوند در وجود انسان قرار داده، هر چی خواست اراده می کند و تصوّر می کند و میل به او پیدا می کند و عمل می کند.

شاهد سخنم این است که اراده انسانی که ناشی از خلاقیت یا به عبارت دیگر شعبه ای محدود از خلاقیت خداوند است، مسبوق به اراده دیگر نیست که تسلسل لازم بیاید، خداوند استعدادی در وجود بشر قرار داده به محضی که اراده کند، تحقق پیدا می کند و لازم نیست مسبوق به اراده دیگری باشد.

حالا سوال این است که خود این تصوّر و وجود ذهنی از کجا پیدا شده است؟ وجود نیاز به علت موجوده دارد، وجود اگر وجود پیدا کرد، می گوئید تصوّر کرد، وجود ذهنی نیاز به موجد دارد، عامل موجد چیست؟ به عبارت دیگر، وجود ذهنی از کجا پیدا شده؟ وجود نیاز به علت موجده دارد، فرقی ندارد وجود ذهنی باشد یا خارجی، هر دو نیاز به علت موجده دارند.

علت موجده چیزی نیست غیر نفس و نسبت به خلاقیت هم عنایتی است که از جانب خداوند نسبت به نفس انسان شده است که می تواند نسبت برخی از امور، جنبه خلاقیت و آفریدگی دارد، مثلا شما می گوئید تصوّر را فرض کرد، این اراده و تصوّر از کجا آمده، از اینجا که خداوند شعبه ای از خلاقیت و آفریدگی در انسان گذاشته است که بتواند تصوّر و اراده کند و این مسبوق به اراده قبلی نیست.

خب اگر خداوند در وجود انسان و نفس انسان شعبه ای از خلاقیت گذاشته که انسان بتواند آفریدگی و خلاقیت کند و تصوّر کند، از جمله این امور، عبارت از تصوّر است، موجد تصوّر چیست؟ عرض کردیم خلاقیت و قدرتی است که خداوند در وجود بشر گذاشته است و تا تصوّر نشود اراده نمی شود و اولی مبدا خلقت است، همچنین اراده مسبوق به چیزی نیست و با تحقق اراده، نفس تصوّر را ایجاد می کند، با آمدن اراده، مراد هم تحقق پیدا می کند.

نتیجه این شد که تمام حرف هایی که زدیم این است که انسانی که در خارج می خواهد تحقق بدهد، تارة خودش می خواهد تحقق بدهد و اخری امر می کند، ما قسم اول را گرفتیم، گفتیم آنچه که می خواهد انجام بدهد، تارة احتیاج به مقدمه ندارد و أخری نیاز به مقدمه دارد.

حضرت امام در جایی که انسان خودش می خواهد انجام بدهد و نیاز به مقدمه ندارد این جوری است که وجود تصوّر نیاز به موجد دارد که آن خلاقیتی است که خداوند در انسان نهفته است که بتواند هر چیزی که اراده کند و تصوّر کند و آن را بتواند تحقق بدهد، و این اراده مسبوق به اراده سابق نیست، اراده و میل و اشتیاق پیدا می کند تا مراد هم تحقق پیدا کند.

پس در عملی که نیاز به مقدمه ندارد، با اراده، مراد هم تحقّق پیدا می کند تا برسیم به قسم دوم که انسان عمل را انجام بدهد و نیاز به مقدم دارد تا بیاید، همه فروضی که در عبارت امام است مطرح کنیم تا اشکال ایشان نسبت به مرحوم آخوند روشن شود.