1403/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدمه واجب/ مسئله اصولی یا فقه/
بحث ما در مقدمه واجب بود که عرض شد مقدمه واجب، واجبةٌ، یک قضیه است، آیا این قضیه، مسئله اصولی است یا مسئله فقهی؟
به اینجا رسیدیم که اگر به همین صورتی که در اکثر کتب اصولی آمده است، یعنی مقدمة الواجب واجبة أم لا، به همین صورت آمده باشد، مقدمه واجب و این قضیه، یک قضیه فقهی است، مثل این مسئله فقهی است که بگوئیم صلاة الجمعة واجبة فی عصر الغیبة أم لا؟ همانطوری که صلاة الجمعة واجبة أم لا فی عصر الغیبة، یک مسئله فقهی است، مقدمة الواجب واجبةٌ هم یک مسئله فقهی است.
البته بین این مسئله و مسئله مقدمه واجب، یک فرقی وجود دارد، ولی این فرق، هیچ گونه تاثیری در فقهی بودن این مسئله ندارد و آن فرق این است که در مسائل فقهی، ما به دو نوع مسئله برخورد می کنیم که یکی از آن مسائل، به مسئله فقهی نامیده می شود و از دیگری به قاعده فقهی تعبیر می شود.
پس در مسائل فقهی ما دو عنوان داریم:
1. مسئله فقهی
2. قاعده فقهی
فرق مسئله فقهی و قاعده فقهی
ممکن است سوال شود مسئله فقهی کدام است یا سوال شود قاعده فقهی چه قاعده ای است و برای ما تعریف کنید، اینها باید روشن شود.
قاعده فقهی، همان مسئله فقهی است با این تفاوت که موضوع در مسئله فقهی، تنها حکایت از یک معنون می کند، صلاة الجمعة واجبة أم لا، صلات جمعه بیش از یک معنون ندارد و آن عبارت از واقعیت صلات جمعه است، پس صلاة الجمعة واجبة أم لا، مسئله فقهی است که موضوع آن عرض کردم یک معنون بیشتر ندارد و آن نماز جمعه است.
حتی صلات جمعه، شامل صلات ظهر نمی شود، وقتی می گوئیم ما نماز جمعه را خواندیم یا نه، عنوان صلاة الجمعه گفتیم، دو فرد ندارد، بلکه یک فرد دارد که یک نماز دو رکعتی باشد.
یک مسئله فقهی داریم که موضوع آن، یک معنون بیشتر ندارد، اما قاعده فقهی اینگونه نیست. موضوع در قاعده فقهی، عبارت از عنوانی است که دارای معنون های مختلف است یا متعدّد است، مثل چی؟ اگر سوال کردن قاعده فقهی مثل چی، مثالش این است که در مکاسب زیاد خواندید «کل ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده» هر چه که صحیحش ضمان آور است، فاسد آن هم ضمان آور است. خب کل ما یضمن بصحیحه، موضوع است دارای عنوانی است که معنون های مختلف است، یعنی چی؟ این قاعده گاهی در بیع جاری می شود و گاهی در اجاره جاری می شود و ممکن است در عاریه جاری شود و موارد دیگری، یک قاعده و عنوان است، ولی دارای معنون های متعددی است، یکی عبارت از بیع است، معنون دیگر این قاعده، اجاره است و سایر ابواب فقهی که در آن ضمان وجود دارد، از معنوانات این قاعده است.
به عبارت اخری، مسئله فقهی و قاعده فقهی، در فقهی بودن مشترک هستند، یعنی هم مسئله فقهی فقهی است و هم قاعده فقهی فقهی است، ولی یکی از آنها که مسئله فقهی است، جزئی است و دیگری کلی است.
پس مسئله فقهی چون معنونش یک چیز است، جزئی است، و قاعده فقهی چون معنونش عام است، کلی است. و الا در فقهی بودن، فرقی بین مسئله فقهی و قاعده فقهی نمی باشد.
مقدمه واجب، مسئله اصولی است یا فقهی؟
اینها مقدمه بود که مقدمة الواجب واجبة أم لا، مسئله فقهی است یا اصولی؟ عرض کردیم اگر محل بحث عبارت از همین عنوان باشد، یعنی با همین سبک، مقدمة الواجب واجبة أم لا، این یک بحث فقهی است و مثل صلاة الجمعة واجبة فی عصر الغیبة أم لا است، همانطور که این مسئله فقهی است، مقدمة الواجب هم مسئله فقهی است، با این تفاوت که صلاة الجمعة دارای یک معنون است و مقدمة الواجب، دارای معنون های مختلف دارد، مقدمه واجب گاهی وضو است، گاهی تطهیر است، گاهی نصب ثلّم است، گاهی سوار هواپیما شدن به سمت مکه است. پس مقدمة واجب عنوانی است که بر معنون های مختلف دلالت دارد.
ولی کلی بودن مقدمه واجب، باعث نمی شود که بحث آن، از فقهی بودن خارج شود، بالاخره هر جا مقدمه واجب تحقّق پیدا کرد، آن مقدمه فعل مکلّف است، وضو، سوار شدن هواپیما، فعل مکلّف است و با مسئله فقهی تطابق دارد.
خلاصه مطالب: اگر در مورد مقدمه به همین سبکی که در کتب اصولی آمده است که مقدمة الواجب، واجبة، این مسئله فقهی است.
ان قلت: اگر مقدمة الواجب، واجبة، مسئله و قاعده فقهی است، چرا در اصول و کفایه بحث می کنید؟ خب باید در جواهر بحث شود، باید در تقریرات فقهی بحث شود، باید در لمعه بحث شود، در مکاسب بحث شود، چرا در اصول و کفایه بحث شود؟
ذکر این مسئله در اصول، ظهور در این دارد که مقدمه واجب، مسئله اصولی است و اصولا هر مسئله ای در هر علمی مطرح شود، ظهور قوی دارد که این مسئله، جزء مسائل همان علم است نه علم دیگر.
قلت: مرحوم آخوند خراسانی برای حل این اشکال، یک مطلبی را فرموده است و آن این است که بله، ذکر مقدمه واجب واجبة در کتب اصولی با مسئله اصولی بودن تطبیق می کند، یعنی ایشان می خواهد بگوید چرا در کتب اصولی ذکر شده؟ چون مسئله اصولی است، ولی ظاهر این عنوان غلط انداز است، ظاهر عنوان این است که مقدمة الواجب واجبة أم لا و این با فقهی بودن سازگارتر است تا اصولی بودن، اما مای آخوند به خاطر این موضوع، صورت مسئله را تغییر می دهیم، یعنی مقدمة الواجب، واجبة را تغییر می دهیم و کاری می کنیم که با ضابطه مسئله اصولی تطبیق کنید.
ضابط مسئله اصولی چیست؟ ضابط مسئله اصولی این است که نتیجه مسئله اصولی بتواند به عنوان یک کبرای کلی برای استنباط حکم فقهی فرعی قرار بگیرد.
صاحب کفایه می فرماید ما در بحث مقدمه واجب می گوئیم می آییم موضوع مسئله را تغییر می دهیم، مقدمة الواجب، موضوع و واجبة محمول بود، این را عوض می کنیم تا اصولی صد درصد شود، آن صورت چیست؟ می گوئیم الملازمة بین وجوب المقدمة و وجوب ذی المقدمة، ثابتة عقلاً أم لا؟ یعنی این مقدمه واجب است، ذی المقدمه هم واجب است، ما اگر گفتیم مقدمه واجب، واجب است، این می شود فقهی، ولی می گوئیم مقدمه واجب هست، ذی المقدمه هم واجب است، می گوئیم الملازمة بین وجوب المقدمة و وجوب ذی المقدمة ثابتة عقلاً أو لا؟
یعنی اینجا حکم تکلیفی نمی آوریم و حکم عقلی می آوریم و ملازمه درست می کنیم، هر جا ملازمه عقلی شد، مسئله اصولی می شود.
در این صورت موضوع در قضیه مورد بحث، فعل مکلّف نیست، بلکه موضوع عبارت از ملازمه است، ملازمه واقعیتی است که بر فعل مکلّف اثر می گذارد، یعنی چی؟ یعنی نتیجه ملازمه، وجوب مقدمه است، یعنی چی؟ همانطور که ذی المقدمه واجب است، لازم است که مقدمه هم واجب باشد یا خیر؟ این بحث اصولی است.
اما نفس ملازمه، فعل مکلّف نیست، این ملازمه دارای دو طرف است، یک طرف آن حکم شرعی است به وجوب ذی المقدمة و طرف دیگر آن، حکم شرعی وجوب مقدمه است.
حال سوال این است اگر ما بحث کردیم که آیا بین این دو حکم شرعی (یک حکم شرعی وجوب مقدمه، یکی حکم شرعی وجوب ذی المقدمه)، ملازمه عقلیه وجود دارد یا خیر؟ این دیگر ارتباط مستقیم فعل مکلّف ندارد، بلکه این مانند سایر مسائل اصولیه، می تواند کبرای قیاس استنباط حکم فرعی شرعی واقع شود که نتیجه آن قیاس، عبارت از حکم فرعی فقهی خواهد بود.
توضیح و تبیین و مثال این قضیه، سیأتی إن شاء الله تعالی.