1403/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء / اجزاء در اصول عملیه / اصالة الصحة
بحثمان در اصالة الصحه بود که کلام به اینجا رسید در جایی که وارث اطمینان دارد که نایب عمل را انجام می دهد اما نمی داند که به طور صحیح انجام می دهد یا به طور فاسد، گفته شده است که می تواند برای احراز صحت به اصالة الصحه تمسّک کرد، خصوصا اگر تردید بعد از تحقق عمل باشد، در این صورت اصالة الصحه به بحث ما که اجزاء است، ارتباط پیدا می کند.
خب اگر وارث با استناد به اصالة الصحه، بنا را بر صحت عمل نایب گذاشت، بعد معلوم شد که نایب بعضی از اجزاء یا شرایط یا موانع را مراعات نکرده است، آیا اصالة الصحه اقتضای اجزاء می کند یا خیر؟ این مورد از اصالة الصحه به بحث ما مربوط می شود، حال باید ببینیم آیا مدرک اصالة الصحه چیست.
اگر مدرک اصالة الصحه، ظهور حال مسلمان باشد و این ظهور اماریت داشته باشد که عمل نائب به طور صحیح انجام شده است چنانکه ظهور لفظ جنبه اماریت داشت، باید حکم امارات را در مورد آن جاری کنیم، یعنی چه؟
یعنی اینکه همانطوری که در امارات کشف خلاف می شد، قائل به عدم اجزاء می شدیم، در اصالة الصحه هم اگر برای وارث کشف خلاف شد، اینجا نیز قائل به عدم اجزاء شویم. این در صورتی است که مدرک و مبنای اصالة الصحه، ظهور حال مسلمان باشد.
اما اگر گفتیم مدرک اصالة الصحه، تعبیراتی است که در بعضی از روایات وارد شده است، مثل قول امام علیه السلام که فرموده است «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِه»[1] می گوید کار برادر دینی را به حمل به احسن کن، این احسن جنبه افعل تفضیلی ندارد، معنای کلام امام این است که ضع امر اخیک علی کونه حسنا و علی کونه صحیحا، بگو فعل برادر دینی اشت صحیح است در مقابل باطل، سوال این است اگر گفتیم مبنای اصالة اصحه این چنین تعبیرات است، آیا از چنین تعبیراتی استفاده اجزاء می شود یا خیر؟ ما شک می کنیم که نایب نمازهای میت را درست انجام داده است یا خیر؟ بعد از اینکه نایب نماز انجام داده، شک کردم، به اصالة الصحه تمسّک می شود و می گوئیم ان شاء الله صحیح خوانده است.
بعد که بررسی می کنیم می بینیم نایب قرائتش اشتباه است یا فلان جزء یا شرط یا مانع را رعایت نکرده است، من به اصالة الصحه تمسّک کرده بودم که ان شاء الله صحیح خوانده است و الان کشف خلاف شد، سوال این است به صرف اینکه به اصالة الصحه تمسّک کردم، مجزی است و نیاز نیست نماز را بخوانم یا دوباره نایب بگیرم یا خیر؟
آیا همانطور که در مثل قاعده طهارت و حلیت و استصحاب طهات، قائل به حکومت این ادله بر ادله اجزاء و شرایط بودیم و إجزاء را استفاده می کردیم، در اینجا هم می توانیم همین حرف ها را بزنیم و بگوئیم اصالة الصحه حکومت دارد بر ادله اجزاء و شرایط و موانع و قائل به اجزاء شویم؟
خیر پاسخ این سوال منفی است، اصالة الصحه اگرچه مانند اصالة الطهاره و استصحاب به عنوان یک اصل عملی مطرح است همانطور که استصحاب اصل عملی است، اصالة الصحه هم اصل عملی است، ولی ما در مورد اصالة الصحه، قائل به اجزاء نمی شویم، نسبت به اصل طهارت و استصحاب قائل به اجزاء می شدیم اما در اینجا خیر.
زیرا از عبارت ضع امر اخیک باحسنه، پیدا است که اخ در اینجا یعنی مخاطب در ضع می باشد، اما اینکه زید نمازش را فاسد خوانده یا صحیح، چه ربطی به دیگران دارد، مگر آنها می خواهند به او پاداش بدهند؟ بنابراین نفس عبارت، ارتباط بین ضع با امر اخ این را اقتضا دارد.
به عبارت دیگر بحث در جایی است که امر اخ ارتباط با آن مخاطب در ضع دارد و صحت و فسادش در ارتباط با او هست، بنابراین مسئله استنابت پیاده می شود، یعنی چی؟ یعنی گویا به وارثی که نایب گرفته می گوید اگر شما کسی را به عنوان نایب گرفته اید تا عبادتی را برای مورّث شما انجام بدهد، سپس شک کردید که آیا این نایب به طور صحیح انجام داده یا خیر، در این صورت آقای وارث شما فعل نایب را بر احسن حمل کن و حکم به صحت آن کنید، ولی وقتی واقعیت مسئله را ملاحظه کنیم، می بینیم وارث دو حیثیت دارد، ظاهرش انی است که روایت در مودر وارث است، خطاب به وارث کرده است ضع امر اخیک باحسنه، شما نایب گرفتید و عمل انجام داده است، شک دارید که درست انجام داده است، این را حمل بر صحت می کنید.
اما وقتی در بطن وارد می شوید، می بینید وارث دو حیثیت دارد:
از یک طرف گرفتار منوب عنه است که پدرش فوت کرده است و اشتغال ذمه پدر است و باید با نایب گرفتن فارق شود.
از طرف دیگر گرفتار نایب و اجرتی است که باید به او بدهد، اینجا باید چه کرد؟
این ضع امر اخیک علی احسنه که معنا کردیم علی کونه صحیحا لا فاسدا و لا باطلا، این عبارت مربوط به کدام حیثیت است؟ حال نایب را باید مراعات کند یا حال منوب عنه یا حال هر دو را؟
به نظرم ضع امر اخیک علی احسنه، فقط حیثیت دوم را متعرّض است، یعنی حیثیتی که در مقابل نایب است که اگر خوانده، اجرتش را بدهد، اگر نخوانده اجرتش را ندهد، تردیدی نیست که نایب پول گرفته تا عمل صحیح انجام بدهد و اگر از اول بدانیم که نایب عملش صحیح نیست، یا بعد از عمل پی ببریم که عمل نایب صحیح نیست بلکه فاسد است، اینجا وظیفه چیست؟ آقای نایب مستحق اجرت نخواهد بود، استحقاق اجرت ندارد.
پس دقت فرمودید که ضع امر اخیک ظاهرا مربوط به وارث است، ولی یک ذره دقت می کنیم می بینم وارث دو حیثیت دارد، یک وظیفه و حیثیت یا یک نگاه به منوب عنه است که پدرش باشد و یک نگاه و حیثیت به نائب است. حالا ما می خواهیم بگوئیم ضع امر اخیک علی احسنه، ناظر به حیثیت اول است یا ناظر به حیثیت دوم است یا ناظر به هر دو حیثیت است؟
به نظر بنده ناظر به حیثیت دوم است، ان شاء الله فردا بیشتر بحث می کنیم که معنای ضع امر اخیکه علی احسنه چیست و چه باید کنیم.