1403/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجزاء / اجزاء در اصول عملیه / قاعده فراغ و تجاوز/ شک بعد از وقت
کلام در فرض دوم قاعده فراغ و تجاوز بود که عبارت شد از یک اصل شرعی، یعنی شارع در مورد شک بعد از تجاوز به عنوان یک اصل حکم می کند که به این شک اعتنا نکن و بنا بر اتیان و انجام رکوع بگذار، چنانکه تعبیر در برخی از روایات داشت که امام علیه السلام می فرماید «بلی قد رکعت»، یعنی تو بنا را بر اتیان رکوع بگذار، بنابراین که روایت نخواهد بگوید اماره ای بر تحقّق رکوع وجود دارد، صحبت از اماره نیست، بکله بخواهد صرفا یک بنای عملی و تعبّدی بر تحقّق مطرح کند.
در این صورت، قاعده فراغ و تجاوز همانند قاعده طهارت و قاعده حلّیت و برائت شرعیه و استصحاب، به عنوان یک اصل عملی شرعی مطرح بوده است و همان مسئله حکومت که در مورد آنها ذکر کردیم، ر مورد قاعده فراغ و تجاوز نیز مطرح خواهد بود.
یعنی می گوئیم جمله «بلی قد رکعت» نمی خواهد بگوید بلی قد رکعتَ واقعا، یعنی امام علیه السلام نمی خواهد وقوع رکوع را به عنوان یک خبر غیبی مطرح کند، نه لسان دلیل چنین معنایی را دلالت دارد و نه واقعیت مسئله چنین است.
روشن است که در تمام موارد شک در اتیان رکوع بعد از تجاوز محل، نمی توان گفت واقعا رکوع انجام شده است، این را نمی خواهیم بگوئیم، بلکه همانطور که در مورد قاعده طهارت، امام علیه السلام چیزی را به عنوان طهارت ظاهریه جعل می کند، اینجا هم قد رکعتَ که امام علیه السلام می فرماید، به این معنا است که قد رکعتَ یعنی به حسب ظاهر تو رکوع کردی، نه اینکه واقعا رکوع کردی و به حسب ظاهر از تو رکوع تحقّق پیدا کرده است.
سوال: آنچه برای نماز جزئیت دارد، آیا رکوع واقعی است یا رکوع ظاهری؟ این خیلی ثمره دارد، این حدیث خواست بگوید ظاهرا رکوع از تو تحقّق پیدا کرده است، حال سوال این است که رکوع ظاهری جزء نماز است یا رکوع واقعی؟ اگر رکوع واقعی جزء نماز باشد، رکوع ظاهری فایده ندارد، زمانی جزء می آید که جزء واقعی تحقق پیدا کرده باشد، ظاهرا و بنا را گذاشتن، رکوع واقعی نیست. حال سوال این است آنچه که برای نماز جزئیت دارد، طهارت واقعی است یا طهارت ظاهری؟ رکوع واقعی است یا رکوع ظاهری؟
یا خیر، آنچه که جزء نماز است، اعم از رکوع واقعی و ظاهری است، فرقی نمی کند اگر رکوع واقعی را آورید، جزء است و اگر بنا بر آوردن رکوع گذاشتید، رکوع است.
پس سه قول:
رکوع واقعی جزء نماز است.
رکوع ظاهری جزء نماز است.
رکوع واقعی یا ظاهری جزء نماز است.
رکوع ظاهری مستفاد از بلی قد رکعت چه نقشی می تواند داشته باشد؟ ظاهری جزء نماز است و حال اینکه قد رکعت رکوع ظاهری را می گوید آن هم به عنوان جزئی که از ارکان نماز است، قد رکعت می خواهد بگوید ظاهرا شما رکوع را انجام دادید و جزء واقعی نماز را نیاوردید، اگر جزء واقعی را آوردی، چون رکوع از ارکان نماز است و نمی شود گفت اگر ظاهری آوردی. حال کدام رکوع جزء نماز است، ظاهری یا واقعی یا اعم از ظاهری و واقعی؟
جواب این است که اگر بخواهیم بلی قد رکعت را از لغویت خارج کنیم، یعنی بگوئیم مراد از قد رکعت فقط رکوع ظاهری است، این فایده ای ندارد، چون گفتیم رکوع واقعی جزء نماز است و این روایت حامل جزء ظاهری است و این راه بدرد نمی خورد، اگر بخواهیم روایت امام بلی قدر کعت که حمل بر رکوع ظاهری می کنیم و از جزئیت خارج می کنیم، چاره ای نداریم که بگوئیم به کمک دلیل بل رکعت در دلیل جزئیت رکوع تصرّف کرده ایم و بگوئیم مراد از دلیل جزئیت در قد رکعت، اگر در رکعتَ تصرّف کنیم، باید چه بگوئیم تا روایت از لغویت خارج شود؟ می گوئیم مراد از قد رکعتَ، اعم از واقعی و ظاهری است، باید بگوئیم اگرچه ظاهر دلیل جزئیت رکوع، جزئیت رکوع واقعی است، ولی بلی قد رکعت می گوید آنچه برای نماز جزئیت دارد، اعم است از رکوع واقعی و ظاهری، بلی قدر کعت می گوید رکوع را واقعا هم آورده باشی که هیچ و الا ظاهرا بگو آوردم. پس هم رکوع واقعی جزء ناز است و هم رکوع ظاهری.
پس اگر بلی قد رکعت چنین تصرّف در جزئیت رکوع برای صلات داشته باشد، و بعد از نماز مشخص شود که در مورد شک در رکوع به حساب واقع نماز شما فاقد رکوع بوده و واقعا رکوع را نیاورده بودید، نماز صحیح است یا خیر؟ اگر گفتی بلی قد رکعت، عبارت از جزئیت رکوع ظاهرا و واقعا است، اگر رکوع واقعی نیامده است، نمی توانیم بگوئیم نماز مجزی نیست، زیرا آنچه برای نماز جزئیت دارد یا جزئیت داشته، خصوص رکوع واقعی نبوده است، بکله شامل رکوع ظاهری هم بوده است و بلی قد رکعت در تحقق رکوع ظاهری دلالت م یکند، اگر دلالت می کند، باید بگوئیم نماز صحیح است نه اینکه باطل است.
لذا همان بیانی که در ارتباط حکومت قاعده طهارت بر دلیل صلّ مع الطهارة مطرح کردیم، در اینجا نیز مطرح خواهد بود، قاعدتا نجتیجه می گریم اگر در مورد شک در رکوع بعد از تجاوز و فراغ از محل شک کردیم که رکوع را آوردیم یا خیر، گفتیم دلیل قد رکعت می گوید بنا را بر این بگذار که آوردی، ظاهر این روایت می گوید رکوع واقعی اما تصرّف می کنیم و می گوئیم مراد از روایت، رکوع و ظاهری است و اگر کشف خلاف شد که رکوع واقعی نیامده است، نمی توانیم بگوئیم نماز باطل است و حکم به اجزاء می کنیم و نیاز به اداء در وقت و قضاء در خارج وقت نداریم.
خب ما تا کنون بحث هایی داشتیم در اجزاء، اول، دوم و سوم تا آخر اصول که آخرین مطلبی که عرض کردیم قاعده فراغ و تجاوز بود که گفتیم اصل شرعی است و هر حرفی در طهارت و استصحاب و... زدیم در فراغ و تجاوز هم می زنیم.
مورد هشتم: شک بعد از وقت
هشتمین بحث در اصول، اجزاء در مورد قاعده شک بعد از وقت است. بحث این است که آیا در مورد قاعده شک در وقت، مثلا فرض کنید نماز ظهر را خواندیم و مغرب شده، شک می کنیم که آیا رکوع نماز ظهر را انجام دادیم یا خیر، بحث اول این بود که نماز را تمام کردیم، شک کردیم رکوع را انجام دادیم یا خیر، این عنوان این است که نماز را ظهر خواندیم، بعد از مغرب یادم می آید که رکوع را در نماز عصر انجام دادم یا خیر، چه باید کنم؟
اگر کسی خارج وقت شک کرد که رکوع را انجام داده یا خیر، چه باید بگوئیم؟ یا شما می توانید اینجوری مثال می زنند که مراجع می گویند پنج دقیقه ده دقیقه نماز صبح را به تاخیر بیندازید، حالا من این را رعایت نکردم، شک می کنم که نماز صبح در وقت خوانده شده یا خیر؟ اینجا شارع مقدس می گوید به این شک اعتنا نکند و بنا را بگذار که نماز در وقت انجام شده است.
حالا اگر کسی به این قاعده عمل کند، شارع فرمود به شکت اعتنا نکن و بگو نمازم را در وقت خواندم، بعد کشف خلاف شد که من نماز را در وقت نخواندم، آیا استناد به قاعده مذکور موجب اجزاء است یا خیر؟ این بحث هشتم ما هست.
از مباحث گذشته روشن شد که مسئله اجزاء در جایی مطرح است که عملی در خارج انجام شده باشد، اما در جایی که معلوم شود که عملی انجام نگرفته، چه چیزی می تواند مجزی از واقع باشد؟
ادامه بحث را باید جلسه بعد عرض کنم، در بحث اجزاء اینجوری می گفتیم که نماز را خواندیم و شک داریم رکوع انجام دادیم یا خیر، یعنی نماز ده جزئی را نه جزئی خواندیم یا ده جزئی، نماز را خواندیم، در وقت هم خواندیم، حالا بعد محل شک می کنم که رکوع خواندم یا خیر، بحث اجزاء است، اما در مسئله محل و غیر محل، نماز در غیر محل اصلا نماز نیست، اگر نماز در غیر محل نماز نیست، شما سر بی صاحب می تراشید، چی مجزی است؟ ما باید عمل صحیحی در محلش انجام بدهیم و بعد بگوئیم آیا این عمل ده جزئی بوده یا نه جزئی بوده است که بحث اجزاء و عدم اجزاء مطرح بود، اما اینجا می گوئیم نمی دانم نماز را در وقت خواندم یا در خارج وقت، اگر خارج وقت اگر باشد، اصلا نماز نیست و بحث از اجزاء و عدم اجزاء فایده ندارد.
پس موضوع بحث اخیر این شد که اگر شک بعد از وقت کردیم، فرض کنید آفتاب زده که شک می کنیم نماز صبح را در وقت خواندیم یا خیر، آیا مصداق اجزاء مطرح است یا خیر؟
ادامه بحث و تکمیل آن در جلسه بعد ان شاء الله تعالی خواهد آمد.