درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

1403/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجزاء / اجزاء در اصول عملیه / اصالة التخییر

بحث ما در اجزاء، در مورد اصالة التخییر بود که یک صورت آن را در جلسه قبل بحث کردیم و تمام شد.

و اما صورت دوم این است که گاهی دوران بین محذورین، در ارتباط با اجزای یک عمل است، مثل اینکه شک می کنیم آیا فلان چیز جزء مامور به است یا مانع است یا مثلا شک می کنیم فلان چیز شرط مأمور به است یا مانع است.

در اینجا اگر عمل مثل نماز، قابل تکرار باشد، اصالة التخییر جریان پیدا نمی کند، بلکه باید اصالة الاشتغال را پیاده کرد که می گوید باید دو نماز خوانده شود، یکی با وجود آن شیء و دیگری با عدم آن شیء. این در صورتی که عمل قابل تکرار باشد.

اما اگر عمل قابل تکرار نباشد و ما به استناد به اصالة التخییر، مثلا جانب جزئیت یا شرطیت را اختیار کنیم و عمل را با آن جزء یا آن شرط آوردیم و بعد معلوم شد این شیء به عنوان مانع برای مأمور به بوده است، بحث اجزاء و عدم اجزاء مطرح می شود که آیا اصالة التخییر اقتضای اجزاء می کند یا خیر؟

در اینجا همان مطلبی که در مورد برائت عقلیه در قاعده قبح عقاب بلا بیان مطرح کردیم، در اینجا هم جریان پیدا می کند. ما گفتیم قاعده قبح بلا بیان، کاری به اجزاء و عدم اجزاء ندارد بلکه فقط در ناحیه عقاب نقش داد و می گوید اگر در مورد جزئیت سوره، بیانی از طرف مولا نیامده است و مکلّف با استناد به قاعده قبح عقاب بلا بیان، نماز بدون سوره بخواند، مولا نمی تواند او را عقاب کند، اما اکنون که کشف خلاف شده است و معلوم شده که سوره به حسب واقع وجوب داشته است، این نماز بدون سوره مجزی از واقع است یا خیر؟

این از محدوده قاعده قبح عقاب بلا بیان خارج است.

در اینجا نیز می گوئیم عقل ملاحظه کرده است که امر دائر بین محذروین است و هیچ ترجیحی در کار نیست و دلیلی هم بر تعیین یکی از دو طرف وجود ندارد، لذا حکم به تخییر کرده است، و معنای تخییر این است که هر یک از دو طرف اختیار کنی، مولا نمی تواند شما را عقاب کند، اگر چیزی به حساب واقع مانعیت داشته و شما اتیان کرده است یا به حسب واقع جزئیت یا شرطیت داشته است و شما ترک کرده اید، مولا نمی تواند شما را عقوبت کند، اما اینکه عمل گذشته شما مجزی از واقع است یا خیر، عقل نمی تواند در آن حکمی داشته باشد.

پس در تنها موردی که بحث اجزاء و عدم اجزاء در اصالة التخییر می تواند مطرح شود، همین جا هست و همانطور که عرض شد، اصالة التخییر نمی تواند هیچ نقشی در ارتباط با اجزاء ایفا کند و طبق قاعده باید ما قائل به عدم اجزاء شویم، چون مأمور به با تمام خصوصیاتش اتیان نشده است.

البته روشن است که پیدا کردن مثال در شرع برای این مورد بسیار مشکل است و آنچه که عرض شد، فرضی بود.

ششمین مورد در بحث اجزاء اصول، در مورد استصحاب است که ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.