99/12/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /ابتناء النزاع على تعلق الأحكام بالطبائع لا الأفراد
ابتناء النزاع على تعلق الأحكام بالطبائع لا الأفراد
یکی دیگر از مقدماتی که در کفایه مطرح شده است این است که آخوند میفرماید: بعضی توهم کردهاند (معلوم نیست این بعض چه کسی است) مسئله اجتماع امر و نهی مبتنی است بر اینکه آیا امر و نهی به طبایع تعلق میگیرند یا به افراد تعلق میگیرند؟ اگر امر و نهی به فرد تعلق میگیرند، مسلم است که اجتماع امر و نهی جایز نیست و اختلافی هم نیست. محل بحث این است که اگر امر و نهی به طبیعت تعلق بگیرند، عدهای امتناعی میشوند وعدهای مجوزی.
توهم دیگر این است که کسی بگوید: هرکسی که قائل به افراد است باید امتناعی باشد و هرکسی که قائل به طبیعت است باید اجتماعی باشد و بگوید جایز است.
آخوند میفرماید: هیچیک از این دو توهم صحیح نیست و فرقی ندارد که بگوییم امر و نهی به طبیعت تعلق میگیرند یا به فرد، بههرحال بحث در این است که وقتی یکچیز دو عنوان داشت، آیا میشود یک عنوان متعلق امر و عنوان دیگر متعلق نهی باشد؟[1]
نظر استاد
ابتدا توضیح بدهیم که طبیعت و فرد یعنی چه؟ و اینکه آیا مسئله اجتماع مربوط به آن مسئله میشود؟ چند بار عرض کرده بودیم که وقتی شارع میگوید نماز بخوان هیچوقت این نماز که مکلف در این ساعت روی این فرش میخواند نخواسته است؟ شارع خصوصیات افراد را مدنظر ندارد؛ بهعبارتدیگر عوارض مشخصه افراد متعلق امر و نهی نیستند؛ اما کلمه فرد و کلمه طبیعت چندمعنا دارند. گاهی فرد به معنای وجود و مصداق خارجی است، گاهی فرد میگویند ولی مراد فرد منتشر است. فرد به معنای وجود خارجی قابل اشاره حسی است، شارع این را نمیخواهد و متعلق امر و نهی هم نیست. فرد منتشر یعنی فردی که قابل تطبیق بر افراد مختلف است و وقتی میگوییم فرد ملازمات و مقارنات و عوارض مدنظر است. گاهی فرد به معنای فرد سعی است، مثلاً اگر بگوییم یک انسان که با هر یک حاضرین تطبیق میکند این هم فرد است اما فرد سعی است. قبلاً هم گفتهایم که کلمه کلی در عرفان به این معناست، کلی در عرفان یعنی فرد سعی.
اگر کسی بگوید به نظر من امر و نهی به افراد تعلق میگیرند، اما فرد به معنای دوم و سوم، در این صورت صحیح است که بحث کند آیا اجتماع امر و نهی جایز است؟ بااینکه معتقد است امر و نهی به فرد تعلق میگیرد. آخوند یا آیتالله بروجردی یا آیتالله خویی فرمودهاند: اگر امر و نهی به فرد تعلق بگیرد، مسلم است که اجتماع امر و نهی جایز نیست. این کلام صحیح نیست چون احتمال دارد کسی که فرد را به معنای دوم یا سوم بگیرد.
اگر کسی بگوید امر و نهی به طبیعت تعلق میگیرند که بعد از کفایه تقریباً همه همین حرف را میزنند. بهعبارتدیگر خصوصیات فردی متعلق امر و نهی نیستند. آخوند و آیتالله خویی فرمودهاند در این صورت باید بحث کنیم که آیا اجتماع امر و نهی جایز است؟ و لکن می تاون گفت در این صورت اصلاً بحث اجتماع امر و نهی پیش نمیآید و مسلماً جایز نیست. مثلاً بگوییم امر یا نهی به طبیعت تعلق میگیرند اما مراد از طبیعت یعنی طبیعت مشخصه در خارج، یعنی طبیعتی که تعین یافته باشد. چنین طبیعتی با فرد فرقی ندارد، یعنی طبیعت متعلق امر یا نهی است که مشخص باشد نه در ذهن. مثلاً انسانیت در زید طبیعت مشخصه در خارج است؛ بنابراین باید بگوییم بحث اجتماع امر و نهی مسلم محال است.
بههرحال میتوان طبیعت را جوری معنا کرد که عین فرد شود و فرد را جوری معنا کرد که عین طبیعت کلی شود. لذا آن توهم که آخوند ذکر کرده و جوابی که داده است و مطالبی که آیتالله خویی فرمودهاند، هیچکدام صحیح نیست. بهصورت کلی باید بگوییم: آیا اجتماع امر و نهی جایز است یا خیر؟ فرقی هم ندارد که طرفدار طبیعت باشیم یا طرفدار فرد.