99/12/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /بررسی قول جواز عقلی و عدم جواز عرفی
قول جواز عقلی و عدم جواز عرفی اجتماع امر و نهی
در باب اجتماع امر و نهی سه قول وجود دارد: 1- اجتماع امر و نهی محال است، 2- اجتماع امر و نهی جایز است، 3- بعضی گفتهاند اجتماع امر و نهی عقلا جایز است عرفا محال است، میخواهیم این مطلب را توضیح بدهیم. البته بعداً خواهیم گفت که میتوان اقوال دیگری در مسئله گفت، بهعنوانمثال فرق بگذاریم بین اتحاد حقیقی و اتحاد انضمامی، یا اجتماع امر و نهی جایز است فقط در سجده نماز جایز نیست (که تصور میکنم این قول درست باشد و آن را تقویت خواهیم کرد).
آیا میتوان گفت عقلا اجتماع امر و نهی جایز است ولی عرفا جایز نیست؟ عرفا جایز نیست چون وقتی یک عمل دو عنوان داشته باشد (قیام و قعود یک عنوان نماز دارد و یک عنوان غصب) عرف مردم این را اتحاد متعلق امر و نهی میداند و دیگر فرق نمیگذارد که از جهتی مأمور به است و از جهت دیگری منهی عنه است. این را متوجه نمیشود یا اگر هم متوجه شود مسامحه میکند. (به قول آیتالله خویی) یعنی عرف این را یک عمل میداند و اجتماع امر و نهی در یکچیز شدنی نیست؛ اما دقت عقلی این است وقتی دو عنوان است اصلاً اجتماع امر و نهی نشده است، وقتی اجتماع امر و نهی نباشد قطعاً جایز است چون امر یک متعلق دارد و نهی متعلق دیگر. بهعبارتدیگر ازنظر عقلی امر و نهی روی خارج نمیروند، خارج همیشه ظرف سقوط تکلیف است نه ظرف ثبوت تکلیف. ثبوت تکلیف این است که امر و نهی به طبیعت تعلق میگیرند. اگر امر و نهی روی طبیعت برود اشکالی ندارد که امر و نهی در یکجا جمع شوند. خارج ظرف اطاعت یا معصیت است که سقوط تکلیف میشود؛ بنابراین عقلا اجتماع امر و نهی جایز است ولی عرفا جایز نیست.
آیتالله خویی جواب دادهاند: مسئله اجتماع امر و نهی عقلی است و در مسئلهای که عقلی است عرف مسامحهای جایگاهی ندارد.
پاسخ استاد در رد قول جواز عقلی و عدم جواز عرفی اجتماع امر و نهی
صحیح این است که: کلمه عرف مسامحهای هیچ جایگاهی در فقه و اصول ندارد. اینکه فراوان در فقه و اصول سراغ نظر عرف میروند، عرف دقیّ مراد است نه عرف مسامحی. ما سه چیزداریم: دقت عقلی، دقت عرفی، مسامحه عرفی. دقت عقلی در مسائل عقلی مثل فلسفه و ریاضیات است، دقت عرفی در فقه و اصول است. مسامحه عرفی هیچوقت اعتبار ندارد. در فقه و اصول باید دقت عرفی بشود. فرق بین دقت عرفی و مسامحه عرفی این است که اگر عرف چیزی را گفت بعد برای عرف توضیح داده شد که اشتباه میکند، بعدازاینکه عرف فهمید اشتباه میکند، اگر اشتباهش را پذیرفت مسامحه عرفی است، اگر بعد از توضیح اشتباهش را نپذیرفت دقت عرفی است.
مثلاً اگر به عرف گفته شود لباسی که خونی بود و شسته شد و رنگ روی لباس مانده است، آیا پاک شده است یا نجس است؟ عرف میگوید این رنگ خون نیست. اگر به عرف بگویید: «اگر رنگ باقی میماند یعنی جرم باقی مانده است، عرض بدون معروض نمیشود و محال است عرض که رنگ باشد از خون به لباس منتقل شود، عرض از جایی بهجای دیگر نمیرود، فقط قبلاً جرم خون زیاد بود و الآن جرمش کم است ولی رنگ خون با جرم خون است اما جرمش کم است لذا باید بگوییم نجس است»؛ در جواب عرف میگوید: «این حرفها چیست، رنگ است نه جرم. اینکه عرف بااینکه توضیح دادهشده ولی نمیپذیرد، این دقت عرفی است».
این درست نیست که آقای خویی میفرماید سراغ عرف مسامحی میرویم، بلکه باید سراغ عرف دقی رفت.
نکته بعدی این است که اصلاً اینجا جای مراجعه نیست. مراجعه به عرف جایی است که مدلول لفظ را نمیدانیم، نه اینکه آیا امر و نهی (محبوب و مبغوض، حسن و قبیح) میتوانند جمع شوند؟ اینجا جای عرف نیست بلکه عقل باید این را معلوم کند. کار عرف بحث الفاظ است درحالیکه بحث اجتماع امر و نهی بحث الفاظ نیست.
بحث اجتماع امر و نهی در اقسام واجب و حرام
آخوند در کفایه فرموده است: در بحث اجتماع امر و نهی ما نه با امر کارداریم و نه با نهی، مقصود ما از امر ایجاب است و مقصود از نهی تحریم است، البته بعداً خواهیم گفت که آیا شامل کراهت میشود. پس امر و نهی یعنی وجوب و حرمت نه صیغه امر یا صیغه نهی. بحث در این است که آیا وجوب و حرمت قابلجمع هستند. آخوند میفرماید: فرقی نمیکند بین اقسام وجوب و اقسام حرمت. وجوب یا نفسی است یا غیری، یا کفایی است یا عینی، اینها در بحث ما فرقی ندارد. مثلاً اگر وجوب مقدمی بود مانند وجوب وضو و یک نهی مقدمی داریم مانند مقدمه حرام، امر و نهی در هر دو غیری است و وجوب و حرمت در آنها نه مصلحت دارد و نه مفسده، نه ثواب دارد نه عقاب، نه حسن دارد نه قبح، ولی داخل در بحث هستند. مثلاً کسی میخواهد با آب غصبی وضو بگیرد، اینجا این بحث مطرح نمیشود که آیا محبوب و مبغوض قابلجمع هستند؟ چون وقتی امر غیری است محبوب نیست، یا نباید بحث کنیم آیا ثواب و عقاب جمع میشوند؟ چون وضو ثواب ندارد یا مقدمه حرام عقاب ندارد. درحالیکه اینها داخل بحث هستند. اینکه داخل در بحث هستند ولی محبوب و مبغوض نیستند یا حسن و قبح ندارند، نتیجه این میشود که امر مطلقاً و نهی مطلقاً است.
آخوند فرموده است: بله بحث در واجب تخییری یا حرام تخییری پیش نمیآید. دلیلش هم این است که معنای امر تخییری این است که فردی که انتخابشده است بالخصوص واجب نیست، آنچه مصلحت دارد واجب است. در خصال کفارات که واجب تخییری است، اینکه کسی روزه را انتخاب کند یا اطعام را یا عتق رقبه را، هیچیک متعلق امر نیستند و هیچیک مصلحت ندارند، بلکه جامع بین این سه (حال جامع حقیقی باشد یا انتزاعی یا عنوانی) مصلحت دارد و امر به آن تعلقگرفته است. لذا اگر کسی خواست اطعام را با حرام انجام دهد مثلاً نانی بدزدد و به فقیر بدهد، این از بحث خارج است، چون در تخییری مصلحت و مفسده بهعنوان است نه به افراد.
اجتماع امر و نهی در وجوب و حرمت شرطی
یک نوع وجوب داریم که متأسفانه هیچ کتابی آن را بحث نکرده است، آنها هم وجوب هستند هم حرمت و هم اجتماع امر و نهی. واجبهایی داریم که وجوب شرطی هستند. مثلاً: ﴿إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا﴾ (حجرات/6) امر به تبین کرده است. تبین واجب است اما وجوب شرطی دارد، یعنی اگر کسی نمیخواهد به خبر عمل کند، واجب نیست تحقیق کند. وقتی تحقیق واجب است که بخواهد عمل کند. همین وجوب شرطی در مواردی نهی دارد، مثلاً کسی بخواهد درباره مسائل اخلاقی دیگری بخواهد تحقیق کند. مثلاً کسی گفت: فلانی فلان خلاف را مرتکب شده است. اینجا بحث اجتماع امر و نهی در وجوب و حرمت شرطی است. اگر بحث امنیت جامعه نیست حرام است تحقیق کند، اگر بحث امنیت جامعه باشد واجب میشود.