99/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأوامر/الوجوب التخييري /کلام آیت الله خویی و پاسخ استاد
کلام آیتالله خویی درباره وجوب تخییری
آیتالله خویی میفرماید: وجوب تخییری نحوهای وجوب است که ترک آن جایز است به شرطی که بدلش انجام شود. ولی اگر مکلف بدلش را انجام ندهد، این واجب است و باید انجامش شود. اولاً معنای این کلام واجب مشروط است نه واجب تخییری، یعنی این واجب وقتی واجب است که دیگری را ترک کند. ثانیاً اگر هر سه را ترک کرد (اطعام و صیام و عتق)، باید بگوییم سه واجب را ترک کرده است.
صحیح این است که بگوییم: قرآن نفرموده است: یا شصت روز روزه، یا شصت مسکین طعام یا عتق رقبه؛ درست است که در قرآن کلمه «او» وجود دارد، اما قرآن میفرماید: آنچه برای تخلف یا حنث قسم واجب است کفاره است، کفاره هم سه قسم است. ﴿فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ﴾[1] . قرآن یکچیز را واجب کرده است بعد برای آن یکچیز سه مصداق ذکر کرده است، مثلاینکه الآن مجلس قانونی را وضع میکند و میگوید این شخص را جریمه کنیم و جریمهاش این است که فلان مقدار شلاق بخورد یا فلان مقدار زندانی شود یا فلان مقدار پول بدهد. چیزی که قاضی باید حکم بدهد جریمه کردن شخص متخلف است، اما جریمه سه مصداق دارد. جریمه واجب تعیینی است که سه مصداق دارد.
آخوند فرمود: آنچه واجب است احدها است و احدها یک عنوان انتزاعی است. آیتالله خویی بحث کرده است: عنوان احدها در خارج موجود است یا موجود نیست؟ بعد بحث کرده است: احدها یک عنوان مردد است و عنوان مردد در خارج وجود ندارد. احدها عنوانی انتزاعی و ذهنی است و موجود در خارج باید معین باشد نه مبهم و مردد؛ اما اشکالی ندارد بگوییم وجوب امری اعتباری ذهنی است و این امر اعتباری ذهنی به یک امر ذهنی (احدها) تعلق میگیرد. آیتالله خویی چند تشبیه هم ذکر میکند: 1- در باب بیع کلی اگر کسی گفت یک کیلو از این گونی را به شما فروختم (صاع من صبرة)، او کلی فروخته است یا معین یا کلی فی المعین؟ 2- در علم اجمالی ما هم علم داریم و هم اجمال. هم علم داریم که نجاستی هست و هم نمیدانیم نجاست در این فرش است یا در آن فرش. میشود علم یا اراده به یک امر مبهم تعلق بگیرد. 3- علم گاهی به خارج تعلق میگیرد اما آن خارج با این علم مطابق نیست، علمی که به خارج تعلق بگیرد ولی با خارج مطابق نباشد جهل است. اگر یک عنوان احدها داریم و عنوان به یکی از این سه تعلق بگیرد ولی مطابق با آنها نباشد چون احدها مردد است ولی این سه مردد نیستند؛ یعنی علم با معلوم مطابق نیست. پس میشود بگوییم تکلیف روی عنوان احدها رفته است و احدها در خارج معین است نه مردد، اما در ذهن مردد است.
پاسخ استاد به آیتالله خویی
هر سه مطلب بحثهای مشکل فلسفی است و اینگونه نمیتوان حل کرد ولی بهصورت کلی اشاره میکنیم.
جواب «عدم مطابقت علم با خارج که به آن جهل میگویند یعنی احدها مردد است ولی خارج معین است»: در منطق گفته میشود علم یعنی صورت ذهنیه و علم باید تصویر از خارج باشد، مثلاً شکل فرش در ذهن من باشد، علم من به فرش میشود. در این موارد بین معلوم بالذات و معلوم بالعرض خلط شده است. وقتی من علم به قرمز بودن کتاب و زرد بودن فرش دارم، علم بهصورت ذهنی تعلق میگیرد و صورت ذهنی به خارج تعلق میگیرد. بهعبارتدیگر ما یک معلوم بالذات داریم و یک معلوم بالعرض داریم، قرمز بودن کتاب معلوم بالعرض است و علم به آن تعلق نگرفته است بلکه علم بهصورت ذهنی تعلقگرفته و صورت ذهنی به قرمز بودن کتاب تعلقگرفته است. چیزی را که معلوم ما است صورت ذهنی است نه شیء خارجی، معلوم بالذات همیشه صورت ذهنی است. درواقع کلام آیتالله خویی نوعی سفسطه است؛ سفسطه سه نوع است: 1- خارج وجود ندارد. 2- خارج وجود دارد اما قابل شناخت نیست. 3- خارج وجود دارد و قابل شناخت است اما دلیل نداریم که شناخت ما مطابق با واقع باشد.
جواب اینکه «علم اجمالی هم علم است و هم به امر مردد تعلقگرفته است»: علم و امر مردد یعنی علم و جهل درحالیکه علم با جهل باهم نمیشود، علم غیر از جهل است و جهل غیر از علم است. در علم اجمالی باید بگوییم علم به چیزی تعلقگرفته است و اجمال به چیزی دیگر. درجایی که میدانم نجاستی هست ولی کدامیک نجس هستند، علم به نجاست است آنهم علم تفصیلی، اما متعلق نجاست مردد است یعنی اینکه کدامیک نجس هستند جهل محض است، یعنی موضوع علم و جهل دو چیز است.
جواب «مثال بیع صاع من صبرة»: یک کیلو بهصورت کلی فروخته شده است، درست است که کلی فی المعین است اما کلی است به این معنا که اگر تمام این گونی گندم تلف شد بیع باطل نمیشود بااینکه گفته است یک کیلو از این گونی، اما کلی فی الذمه را فروخته است و در اداء کلی فی الذمه متعهد شده است از این گونی بپردازد.
اما جواب اینکه «آیا میشود وجوب به احدها که مردد است تعلق بگیرد؟»: از قدیم وقتی بچهها باهم شوخی میکردند با خودکار آبی مینوشت قرمز، بعد به دیگری میگفت این چه رنگی است؟ جوابش هم این است که حمل اولی ذاتی را میگویید یا حمل شایع ثنایی؟ چی نوشتهاید یا این چه رنگی است. در ما نحن فیه هم همینطور است؛ عنوان احدها مردد است. اگر اسم کتابی مبهم باشد، مبهم وجود خارجی ندارد اما اینجا وجود خارجی دارد. جواب فرمایش آیتالله خویی این است که: کلمه احدها مفهوماً مردد است اما همین احدها مصداقاً معین است؛ مانند کتاب که نامش غیر معین باشد.