99/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأوامر/متعلّق الأوامر و النواهي /تحریر محل نزاع
امر یا نهی به طبیعت تعلق میگیرد یا به فرد؟
تحریر محل نزاع
این مسئله از قدیم در کتابهای اصول فقه اهل سنت مطرح بوده است، در کتابهای مربوط به قرن سوم هجری تا الآن این بحث مطرحشده است. عجیب این است که کتاب هدایة المسترشدین که این بحث را مطرح کرده است این بحث را بهعنوان یک بحث لفظی عنوان کرده است ولی صاحب فصول بحث را جامع و مستوفیٰ عنوان کرده است. جلسه قبلی گفته شد امام خمینی درباره محل نزاع فرموده است: این بحث ربطی به بحث اصالة الوجود یا اصالة الماهیة ندارد، بحث کلی طبیعی که رجل همدانی میفرماید هم مربوط به اینجا نیست.
تحریر محل نزاع از نظر امام خمینی
امام خمینی میفرماید: بعضی (آقا ضیاءالدین عراقی) گفتهاند محل نزاع این است که امرونهی به طبیعت تعلق میگیرند و جای طبیعت ذهن است نه خارج، آیا امرونهی به طبیعت ذهنی تعلق میگیرد؟ وقتی شارع میگوید «صل» ناز خارجی را نمیخواهد بلکه نمازی که شارع در ذهن خود تصور کرده است میخواهد. استدلالش هم این است وجود خارجی تحصیل حاصل است، چون اگر هست دیگر امر کردن ندارد و اگر نیست معدوم است و معدوم تبدیل به وجود نمیشود؛ بنابراین بحث در طبیعت ذهنیه است.
بعضی دیگر (صاحب فصول) گفتهاند: بحث لغوی است. صاحب فصول در کتابش گفته است: وقتی شارع میگوید «صل» آیا طبیعت تبادر میکند یا فرد؟ امام خمینی میفرماید: وقتی سراغ تبادر رفته است معلوم میشود که بحث را لغوی میداند.
بعضی دیگر گفتهاند: اگر شارع طبیعتی را اراده کرد، آیا لوازم و مقارنات همراه طبیعت را هم اراده کرده است؟ مثلاً وقتی کسی میگوید برو کارگر بیاور، یعنی آیا آن کارگر لباس و چکمه و دستکش هم داشته باشد؟
امام خمینی میفرماید: هیچیک از اینها درست نیست. شارع به ماهیات مخترعه یا مرکبات اعتباری امر میکند. مرکبات اعتباری ماهیت ندارند، چیزی که ماهیت ندارد طبیعت (به معنای کلی طبیعی) هم ندارد و چیزی که طبیعت یا ماهیت ندارد، معنا ندارد که بحث کنیم امر به طبیعت تعلق میگیرد یا به فرد. امر شارع بهعنوان تعلق میگیرد و عنوان یک مفهوم است. شارع به عناوین و مفاهیم امر میکند نه به ماهیات یا طبایع و این مفهوم را مرآت مصداق میگیرد. بهعبارتدیگر مصداق را میبیند و مفهوم را میگوید. نه اینکه به مصادیق خارجی امر کرده است، یعنی شارع این نمازی که مکلف میخواند نگفته است، بلکه او مفهوم نماز را میگوید ولی این مفهوم ناظر به مصداق و فرد است. در این صورت امر به طبیعت تعلق میگیرد اما طبیعت به معنای عنوان کلی است و خصوصیات افراد متعلق امر نیستند.
استدلال امام خمینی
شارع چیزی را که تصور میکند به همان چیز امر میکند و مانحن فیه را به بحث وضع تشبیه میکند و در بحث وضع میگفتند گاهی وضع عام و موضوع له خاص است. وضع خاص و موضوع له عام صحیح نیست، اما وضع عام یعنی تصور معنای کلی و وضع لفظ بر همانکه موضوع له هم عام میشود و یا وضع لفظ بر مورد خاص که موضوع له خاص میشود. وقتی شارع خصوصیات افراد را اراده نکرده است قهرا لفظ را هم برای آن وضع نمیکند و آن را هم طلب نمیکند. اگر شارع بخواهد تمام خصوصیات افراد را در نظر بگیرد و امر کند، نشدنی است و خیلی اشکال دارد. یک اشکال آن این است که اطلاق رفض القیود است نه اخذ القیود، یعنی شارع نمیگوید نماز اینجا یا آنجا، بلکه شارع میگوید نماز بخوان. اگر بخواهد خصوصیات افراد را در نظر بگیرد، اخذ القیود میشود درحالیکه مطلق یعنی در نظر نگرفتن قیود؛ و این را هم میدانیم که اهمال در مقام واقع محال است، یعنی نمیشود شارع وقتی میخواهد حکم را وضع کند، موضوع را تصور نکند، باید موضوع حکم را در نظر بگیرد بعد بگوید واجب است یا نه. اهمال در مقام واقع محال است. پس شارع نمیتواند خصوصیات افراد را در نظر بگیرد و آنچه را مرادش است باید در نظر بگیرد. پس آنچه را در نظر گرفته همان طبیعت است و آنچه را در نظر نگرفته خصوصیات افراد است. بهعبارتدیگر وقتی شارع میخواهد طبیعت را در نظر بگیرد، خصوصیات افراد را در نظر نگرفته است، آیا میتواند لفظ را بر آنچه در نظر نگرفته است وضع کند؟[1]