99/09/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسألة الضد/ترتب /راه کشف ملاک اهم و مهم
احتمال ضعیف و محتمل قوی
امام خمینی فرمودند: انسان تا چیزی را یقین ندارد نباید آن را عمل کند و هیچ وقت نباید به ظن و گمان و احتمال اعتنا کرد. ولی بعضی مواقع محتمل مهم است. اگر محتمل مهم بود احتمال ضعیف منجز است.
مقصود این است که اگر کسی پنجاهدرصد یا هشتاد درصد احتمال میدهد که فرش نجس است نباید اعتنا کند، اما اگر یقین صد درصد داشت باید اعتنا کند؛ اما اگر کسی یک درصد احتمال بدهد همراه کسی بمب هست، باید اعتنا کند؛ چون احتمال یک درصد خیلی ضعیف است اما محتمل آنکه بمبگذاری است خیلی قوی است. وقتی محتمل مهم بود احتمال ضعیف منجز است. اگر کسی خودکارش یا موبایلش را گم کند حرام جیب بقیه را بگردد حتی اگر نشانهای هم بود که فلانی برداشته است؛ یعنی با احتمال قوی هم نمیتوان دیگری را تفتیش کرد. ولی اگر یک درصد احتمال بدهد که کسی اسلحه دارد کفایت میکند که تفتیش کند. بحث این است که از کجا بفهمیم چه چیزی اهم است مانند اسلحه و بمبگذاری و چه چیزی مهم است مانند سرقت. نسبت به افراد و نسبت به مال تفاوت دارد.
کشف ملاک از طریق قدرت عقلی و قدرت شرعی
مرحوم نائینی فرموده است: یکی از ملاکهای تشخیص اهم و مهم، مسئله قدرت و مشروط بودن یا نبودن تکلیف به قدرت است. بهعبارتدیگر قدرت از شرایط عامه تکلیف است. اگر تکلیفی مشروط به قدرت عقلی و تکلیفی مشروط به قدرت شرعی بود؛ مشروط به قدرت شرعی مهم است و مشروط به قدرت عقلی اهم است و اهم بر مهم مقدم است.
توضیح آنکه تمام تکالیف مشروط به قدرت هستند؛ اما قدرت دو گونه است، قدرت شرعی و قدرت عقلی. قدرت شرعی، یعنی چیزی که شارع آن را مشروط به قدرت عرفی کرده است. در قدرت عقلی، دیگر عرف ملاک نیست، بلکه حقیقةً باید ببینیم قدرت وجود دارد یا نه. مثلاً کسی یک لیوان آب دارد و میخواهد وضو بگیرد؛ و یک نفر از تشنگی در حال مرگ است. دو تکلیف هست: وضو گرفتن برای نماز و نجات جان انسان از هلاکت. هر دو تکلیف مشروط به قدرت هستند، اما تکلیف به وضو مشروط به قدرت شرعی است، حفظ جان مردم مشروط به قدرت عقلی است. لذا حفظ جان دیگری مقدم است. مثال دیگر اینکه حج مشروط به استطاعت است و استطاعت را هم قدرت شرعی بدانیم. اگر حج با واجب دیگر تزاحم پیدا کرد. اگر آن واجب دیگر هم مشروط به قدرت شرعی بود، باید راه دیگری برای تشخیص اهم و مهم پیدا کنیم؛ اما اگر آن واجب دیگر مشروط به قدرت عقلی بود مقدم است. واجبِ مشروط به قدرت عقلی موضوع مشروط به قدرت شرعی را منتفی میکند مانند اصل سببی و مسببی.
قبلاً گفته شد که حج واجب مشروط نیست و حج را از احکام وضعی دانستیم نه از احکام تکلیفی. در این صورت بحث چیز دیگری میشود؛ اما طبق مشهور که حج واجب مشروط به استطاعت است و استطاعت را شرط شرعی معنا کنیم. (کسانی مانند آیتالله خویی استطاعت را وجود زاد و راحله میداند نه قدرت شرعی). این مسئله در جواهر و عروة الوثقی مطرحشده و احتمالاً صاحب عروه از جواهر گرفته است: اگر کسی در حال مستطیع نبودن نذر کند که هرسال روز عرفه کربلا باشد، این نذر صحیح است. حالا که مستطیع شده است باید به حج برود یا کربلا؟ بعضی فتوا دادهاند حج واجب مشروط به قدرت است ولی کربلا رفتن واجب مطلق است، لذا نذر مقدم است و چنین کسی اصلاً مستطیع نمیشود. بعضی مانند امام خمینی فرمودهاند این نذر باطل است باید حج برود. در ذهن ایشان این است که اگر کسی کلام صاحب جواهر یا عروه را قبول کند، معنایش این است که میتوان تمام حرامها را حلال کرد. مثلاً روزه در سفر حرام است، کسی که الآن مسافر نیست نذر کند فردا مسافرت بروم و روزه بگیرم، آیا این روزه که حرام بود الآن حلال است؟ اگر کسی نذر کند شراب بخورد، آیا حلال میشود یا نه؟ با نذر نمیتوان حرامی را حلال کرد. بهعبارتدیگر امام خمینی معتقد است که نذر متعلق نذر را واجب نمیکند، وفاء به خود نذر واجب است نه اینکه متعلق نذر واجب شود. کسی که نذر میکند نماز شب بخواند، نماز شب واجب نمیشود اما وفاء به نذر واجب است لذا باید نماز شب را به نیت استحباب بخواند نه به نیت وجوب.
در ما نحن فیه باید بگوییم تمام تکالیف اعم از حج و نذر مشروط به قدرت هستند، اگر کسی نذر کرد و قدرت نداشت، ساقط میشود. نذر مشروط به قدرت عقلی است، معنایش این است که متعلق نذر (باید راجح باشد) ذاتاً دارای مصلحت است، اما اگر چیزی مشروط به قدرت شرعی بود مانند حج، معنایش این نیست که ذاتاً مصلحت دارد بلکه معنایش این است که اگر مشکلی نباشد حج کار خوبی است. هر چیزی که مشروط به قدرت شرعی باشد، معلوم نیست ذاتاً مصلحت داشته باشد، بلکه عمل عند الشرط دارای مصلحت است. درنتیجه تطهیر مسجد ذاتاً دارای مصلحت است، اما نماز مزاحم با تطهیر مسجد، مشروط به قدرت است. کسی که میخواهد مسجد را تطهیر کند برای نماز قدرت ندارد که مانند حج برای غیر مستطیع که مصلحت ندارد و اگر انجام بدهد باطل است.
پس یکی از راههای کشف ملاک اهم و مهم این است که هر چیزی که مشروط به قدرت عقلی است اهم بوده و هر چیزی که مشروط به قدرت شرعی است مهم است.
تمام این مثالها قابل نقد است و ازنظر فقهی اشکال دارد.