99/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسألة الضد/ترتب /ملاک تشخیص اهم و مهم
ملاک تشخیص اهم و مهم
مسئلهای که در بحثهای جدید بسیار کاربردی است، بحث کشف ملاک است؛ یعنی از کجا بفهمیم تکلیفی اهم و دیگری مهم است و این در مسائل جدید مبتلابه است. در ترتب دو تکلیف داریم که یکی اهم و دیگری مهم است و در تزاحم بین اهم و مهم، اهم مقدم است؛ بحث این است که اهم کدام است؟ در مسائل امنیتی و حقوقی بحث اهم و مهم مطرح است. قبلاً اشاره کردیم که هرگاه بین عدالت و امنیت تعارض شود کدام اهم است؟ اگر عدالت چیزی میگوید و امنیت چیز دیگری میگوید، کدامیک مقدم است. اینکه میبینیم امیرالمؤمنین روز اول که به حکومت رسیدند، فرمود اموالی که بیتالمال بوده اگر مهریه زنان هم باشد برمیگردانم. شخصی گفت یا امیرالمؤمنین با این کار حکومت شما متزلزل میشود. حضرت فرمود اشکالی ندارد باید عدالت برپا شود. آیا معنای این کلام این است که عدالت بر امنیت مقدم است؟ مثلاً به یک نفر ظلم شده است و اگر بخواهیم این ظلم را برطرف کنیم هرجومرج میشود، کدامیک مهمتر است؟
در کتابهایی مثل کفایه راههایی مطرحشده است، مانند اینکه کدامیک مضیق است و کدامیک موسع است. ولکن فعلاً این راهها را مطرح نمیکنیم و راه دیگری را مطرح میکنیم.
معروف این است که ملاکات احکام را باید از راه اوامر و خطابات شرعی بفهمیم. از اینکه شارع چگونه تکلیف کرده میفهمیم ملاک آن چیست. اگر چیزی خطاب ندارد باید بگوییم این ملاک دارد یا ندارد؟ یعنی راه کشف ملاک بسته است. وقتی ملاک کشف نشود معلوم نمیشود کدام اهم و کدام مهم است.
اما درجایی که امر وجود دارد و ماموربه با ماموربه دیگر تزاحم پیدا کرد، دو امر داریم و از خود امر میفهمیم که این کار مصلحت دارد. اگر امری مطلق بود، لولا التزاحم تطهیر مسجد مطلقاً مصلحت دارد، نماز هم بهصورت مطلق مصلحت دارد. اگر درجایی این دو تزاحم کردند، این دو دلیل اطلاق ندارند و یکی باید مقید به عدم دیگری شود. معنای اینکه باید یکی مقید شود این است که امر به نماز قیدی دارد و آن قید این است که خدا نماز میخواهد به شرطی که مزاحمت با تطهیر مسجد نکند. امر به نماز مقید است به عدم مزاحمت با تطهیر مسجد و اگر با تطهیر مزاحمت پیدا کرد دیگر امر ندارد. وقتیکه نماز امر ندارد، آیا مصلحت دارد؟ معمولاً آقایان در اینجا میگویند باید ببینیم آیا دلالت التزامیه که تابع دلالت مطابقه است، وجوداً و بقاءً و حجیةً تابع دلالت مطابقه است؟ اگر کسی بگوید هر جا دلالت مطابقه باشد التزام هم هست و اگر دلالت مطابقه از بین رفت دلالت التزامیه هم از بین میرود، معنایش این است که دلالت التزامیه وجوداً و عدماً تابع دلالت مطابقه است. یا اینکه اگر کسی بگوید چنانچه دلالت مطابقه از بین برود، دلالت التزامیه دیگر حجت نیست. در این صورت این نمازی که با تطهیر مسجد تزاحم دارد، امر ندارد مصلحت هم ندارد؛ اما اگر کسی بگوید دلالت التزامیه در وجود و حدوث تابع دلالت مطابقه است ولی در بقاء دلالت مطابقه نیست. در این صورت این نماز مزاحم با تطهیر مسجد امر ندارد ولی مصلحت دارد.
آقایان مثالهایی را برای این بحث ذکر کردهاند. اگر کسی خبر داد که این فرش با بول یا خون ملاقات کرده است. دلالت مطابقه ملاقات فرش با بول است. دلالت التزامیه اش این است که پس نجس شده است. اگر یقین دارد که دلالت مطابقه دروغ است، آیا اینکه فرش پاک است یا فرش نجس است؟ دلالت مطابقه از بین رفت، دلالت التزامیه از بین نرفته است.
در باب تعادل و تراجیح، اگر دو روایت باهم تعارض کردند، یکی میگوید نماز جمعه در زمان غیبت واجب است و دیگری میگوید نماز جمعه در زمان غیبت حرام است. دلالت مطابقه یکی وجوب نماز جمعه و دیگری حرمت نماز جمعه است. وقتی تساقط کرند، آیا کسی میتواند فتوا بدهد که این دو تساقط میکنند و نماز جمعه در زمان غیبت مباح است؟ دلالت التزامیه روایتی که میگوید نماز جمعه واجب است، این است که مباح نیست، دلالت التزامیه روایتی که میگوید نماز جمعه حرام است، این است که مباح نیست. وقتی تعارض کردند و تساقط کردند، فقط دلالت مطابقه از بین میرود یا دلالت التزامیه هم از بین خواهد رفت؟ یا باید بگوییم بین وجوب و تحریم مخیر است یعنی التزامیه هم از بین میرود و یا اینکه بگوییم هر دو روایت اتفاق دارند در مباح نبودن و دلالت التزامیه ساقط نمیشود.
در خصوص مثال ملاقات با نجس باید بگوییم، اگر ملاقات فرش با نجس دروغ است، نجس بودن فرش از ناحیه این ملاقات هم باطل است. چون ممکن است فرش از ناحیه دیگری نجس شده باشد.