درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به آیات، آیه کتمان

 

حجیت خبر واحد

استدلال به آیه کتمان

آیاتی هست که به آن‌ها برای حجیت خبر واحد استدلال شده است ولی برخی از علما مثل امام خمینی و آیت‌الله بهجت آن‌ها را بحث نکرده‌اند. به جهت برخی نکات قرآنی این آیات را بحث می‌کنیم.

﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾[1]

توضیحی پیرامون معنای آیه

اولاً در روایات و تفاسیر بحث کرده‌اند که اللاعنون یعنی همه حیوانات و جنبنده‌ها لعنت می‌کنند. سؤال پیش می‌آید که در این صورت جنبنده‌ها، غیر ذوی العقول هستند ولی چرا در آیه جمع ذوی العقول آورده است؟ در ادبیات می‌گویند هرگاه ذوی العقول و غیر ذوی العقول جمع شدند، ذوی العقول بر غیر ذوی العقول غلبه دارند و چون بحث خدا و جنبنده‌ها است خدا غلبه دارد لذا جمع ذوی العقول آورده است.

ثانیاً لعن به چه معناست؟ آیا به این معناست که ملعون کار حرام کرده است؟ یک معنای لعنت، دوری از رحمت و ثواب خداست و در قرآن همین معنا است؛ در این صورت دلیل بر حرمت نیست اما اگر به معنای عذاب و غضب خدا باشد، دلیل بر حرمت است. اصولیون لعنت را به معنای حرمت گرفته‌اند درحالی‌که مفسرین آن را به معنای دوری از رحمت دانسته‌اند.

وجه دلالت

شیخ و آخوند فرموده‌اند: آیه دلالت می‌کند که کتمان بینات و هدایت حرام است و اگر کتمان، حرام است پس اظهار، واجب است و وقتی اظهار بینات واجب است، قبول آن‌ها نیز باید قبول باشد؛ یعنی تلازم بین کتمان بینات و قبول بینات وجود دارد.[2] [3]

سپس فرموده‌اند: این استدلال صحیح نیست، چون در چنین مواردی اظهار واجب است و قبول هم واجب است. در سوره بقره می‌فرماید: ﴿وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ﴾[4] . کتمان حاملگی حرام است و قبولش واجب است و نباید ازدواج کند و بینه هم نمی‌خواهد.

ولیکن بین مسئله کتمان زنان و مسئله این آیه فرق است. در مسئله زن، ما فی الارحام را فقط خودش می‌داند و اگر بگوید باید قبول کرد چون راه دیگری نیست؛ اما بینات و هدی را نباید کتمان کرد و باید اظهار نمود و دیگری هم اظهار کرد و دیگری هم اظهار کرد، تواتر می‌شود. در بینات و هدی، عام استغراقی است و هیچ‌کس نباید کتمان کند لذا واضح و روشن می‌شود و متواتر و حجت است.

اشکال آیت‌الله خویی و پاسخ استاد

آیت‌الله خویی فرموده‌اند: این آیه مربوط به مسئله نبوت و اصول دین است و بحث ما در فروع دین است لذا استدلال صحیح نیست.

اگر آیه درباره نبوت و اصول دین باشد، ولی امامت بااینکه از اصول دین است با نبوت فرق می‌کند و لذا ائمه علیهم‌السلام این آیات را درباره امامت مطرح کرده‌اند. نبوت باید با دلیل عقلی اثبات شود نه با قول پیامبر، اما امامت را می‌توان با دلیل نقلی اثبات کرد اما نمی‌توان گفت پیامبر، خلیفه خداست چون پیامبر گفته است به دلیل اینکه دور می‌شود.

آقایان می‌گویند این آیه درباره نبوت است و در نبوت، خبر واحد حجت نیست؛ درحالی‌که شأن نزول آیه این است که یهودی‌های مدینه قانونی داشتند که اگر کسی از خانواده اشراف مرتکب زنا شود، فقط شلاق می‌خورد اما اگر کسی از خانواده فقرا مرتکب زنا بشود، رجم می‌شود. یکی از خانواده اشراف یعنی از قبیله بنی نضیر زنا کرده بود، بنی قریظه گفتند باید رجم بشود اما بنی نضیر نپذیرفتند. باهم توافق کردند که پیامبر اکرم قضاوت کند. خدمت پیامبر رسیدند و پیامبر به عالم یهودی‌ها فرمود در تورات آمده است که حکم زنای محصنه رجم است ولی آن عالم کتمان کرد و گفت در تورات چنین چیزی نیامده است. حضرت فرمود همان قسمت از تورات که دستت را روی آن گذاشته‌ای این مطلب آمده است.

این شأن نزول درباره فروع دین است نه اصول دین. قرطبی می‌گوید این آیه راجع به رجم است: «وقد كتم اليهود أمر الرجم[5] » بنابراین اشکال وارد نیست.

البته ممکن است کسی بگوید روایات شأن نزول بلااستثنا ضعیف السند هستند. این مطلب درست است ولیکن معنایش این نیست که همه شأن نزول‌ها را کنار بگذاریم. مثل‌اینکه قول صحابه و تابعین حجت نیست ولی نباید کنار گذاشت چون در فهم قرآن مؤثر هستند. شأن نزول‌ها حجت نیستند اما در فهم مؤثر هستند.

مطلب دیگر اینکه آیه فرمود: مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى. اگر بینه را به معنای دو شاهد عادل بگیریم، باز مربوط به فروع دین است. احکام فقهی یا اخلاقی قرآن نوعی هدایت است و صرفاً به معنای نشانه‌های نبوت نیست.

بررسی اختلاف شیخ انصاری و آخوند خراسانی در استدلال به آیه

اختلافی بین شیخ و آخوند هست که فرموده‌اند آیا بین حرمت کتمان و وجوب قبول تلازم هست؟ شیخ در رسائل فرموده است: تلازم هست اما آخوند فرموده است: تلازمی بین حرمت کتمان و وجوب قبول وجود ندارد.

پاسخ می‌دهیم: احتمالاً مراد شیخ انصاری از تلازم، غیر از چیزی است که آخوند در کفایه فهمیده است. آخوند تلازم بین حرمت کتمان و وجوب قبول فهمیده است درحالی‌که احتمالاً شیخ انصاری می‌خواهد بفرماید بین وجوب غایت و وجوب ذی الغایه تلازم است. اگر غایتی واجب باشد، ذی الغایه هم باید واجب باشد، در این صورت آخوند هم باید بپذیرد چون آخوند در آیه نفر فرموده است وقتی چیزی غایت چیزی باشد و آن چیز واجب باشد، غایه الواجب واجب. هرگاه ذوالغایه واجب است، غایت هم واجب است و برعکس. در مانحن فیه واجب است که مردم بینات و هدی را بپذیرند و در این صورت باید اظهار آن واجب باشد لذا حق با شیخ انصاری است.

آیا می‌توان پذیرفت که کتمان آیات و بینات حرام است؟ همه قبول دارند که در مواردی باید علم را کتمان کرد و مسلم است که نباید همه‌چیز را به زبان آورد. فراوان در روایات آمده است که حکمت را به غیر اهلش نیاموزید و اگر به غیر اهل گفتید، به حکمت ظلم کرده‌اید. پس کتمان خوب است بلکه در مواردی واجب است. مثلاً اگر مسئله شرعی هست ولی اگر بگوییم باعث نزاع بین زن و شوهر می‌شود، کتمان لازم است. این‌طور نیست که آیه شریفه اطلاق داشته باشد و عدم کتمان همیشه واجب باشد، بلکه گاهی کتمان واجب است و گاهی حسن است. وقتی آیه اطلاق نداشت، دلیل بر حجیت خبر واحد نمی‌شود.

 


[1] سوره بقره، آيه 159.
[2] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج1، ص287.
[3] كفاية الأصول - ت الزارعي السبزواري، الآخوند الخراساني، ج2، ص330.
[4] سوره بقره، آيه 228.
[5] تفسير القرطبي، القرطبي، شمس الدين، ج2، ص184.