درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به آیات، آیه نفر

 

﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[1]

اگر با این آیات بخواهیم، حجیت خبر واحد را ثابت کنیم، حجیت تعبدی خبر می‌شود اما اگر گفتیم دلیل حجیت خبر واحد، سیره عقلا است، حجیت تعبدی نیست بلکه عقلایی خواهد بود و نتایج آن زیاد است.

اگر خبر واحدی بود که سند درست داشت، اما ظن به خلاف آن داشته باشیم، اگر آیات قرآن ملاک باشد، این خبر حجت است اما اگر سیره عقلا ملاک باشد این خبر حجت نیست. جلسه قبل گفته شد که حذر در آیه روایات ترغیب و ترهیب را می‌فرماید و این روایات لازم نیست حجت و صحیح باشند. مثلاً اگر کسی گفت خطر بزرگی در کمین است، لازم نیست عادل و ثقه باشد و صرف احتمال کفایت می‌کند.

در این آیه وحدت سیاق وجود ندارد و برخی به طایفه برمی‌گردد و برخی به قوم برمی‌گردد. ﴿منهم﴾ یعنی از طایفه، ﴿لیتفقهوا﴾ به نافرین طایفه برمی‌گردد. ﴿لینذروا﴾ به طایفه، ﴿قومهم﴾ به طایفه و ﴿رجعوا﴾ به طایفه برمی‌گردد ولی ﴿الیهم﴾ و ﴿لعلهم﴾ و ﴿یحذرون﴾ به قوم برمی‌گردد.

از گذشته آیه را این‌گونه معنا می‌کردند که عده‌ای به جنگ بروند و عده‌ای درس بخوانند و جبهه نرفته‌ها، جبهه رفته‌ها را انذار کنند چون آن‌ها تفقه ندارند.

آیه در مقام نفر به جهاد است و اصلاً بحث تفقه به معنای مسائل شرعی نیست. آیه می‌فرماید از هر قومی عده‌ای به جنگ بروند و در جنگ می‌فهمند که خدا چگونه دین خودش و مسلمین را نصرت می‌کند و بعد از جنگ به قوم خود بگویند بترسید از اینکه با خدا و رسول خدا بجنگید و شاید آن‌ها از جنگ حذر کنند. در این صورت آیه با سیاق آیاتی که قبل و بعد هست، سازگار خواهد بود و خلاف ظاهر هم نیست.

مفردات آیه نفر

1- آیه ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»﴾[2] را چگونه معنا کنیم؟ گفته‌اند لام در این آیه لام عاقبت است نه لام غایت مثل لام در آیه ﴿فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا﴾[3] که لام عاقبت است نه لام غایت، یعنی این بچه دشمنش شد نه اینکه او را نجات دادند تا دشمن آن‌ها بشود. خدا غایت دارد و این آیه می‌فرماید خدا، جن و انس را آفرید تا آن‌ها را عبادت کنند. لام در آیه نفر هم برای عاقبت است نه غایت.

2- برفرض که لام غایت باشد؛ اگر چیزی واجب بود و غایت داشت ﴿لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا﴾، آیا می‌توان گفت غایت دوم، مشروط به غایت اول است؟ یعنی انذار مشروط به تفقه است، یا اینکه این دو غایت مستقل از یکدیگرند و انذار متوقف بر تفقه نیست؟ درنتیجه راویان فقیه باشند یا فقیه نباشند، فرقی نمی‌کند.

3- بحث درباره این است که آیا کلام راوی برای مردم حجت است؟ اگر فرض کردیم که بعض مردم مجتهد هستند و عده‌ای از مردم رفتند و درس خواندند و خواستند مردم را انذار کنند، آیا کلام آن طلبه‌ها برای مجتهدین حجت است؟ درحالی‌که آیه می‌فرماید: ﴿لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾؛ یعنی مردم باید حذر کنند ولو اینکه مجتهد باشند بااینکه قول دیگران برای مجتهد حجت نیست. لذا این آیه شریفه درباره مسئله اخلاق و مسئله حذر و احتیاط و دوراندیشی است. اگر کسی مجتهد باشد و کسی او را انذار کند، باید احتیاط و دوراندیشی نماید نه به این معنا که حجت است.

4- بین عمل به قول کسی و بین اعتبار و پذیرفتن قول دیگران به‌عنوان علم و علمی فرق است. مثلاً کسی روضه سیدالشهدا را ذکر می‌کند و هدفش گریه بر اباعبدالله است و کسی روضه می‌خواند و هدفش گریه کردن نیست بلکه می‌خواهد علم بدهد که چه بر سر خاندان رسول خدا آوردند. آیه می‌فرماید: مردم عمل کنند درحالی‌که در باب حجیت خبر واحد، عمل لازم نیست بلکه علم و علمی لازم است. بحث می‌کنیم که عند الهزل، کذب حرام است یا حرام نیست و علم یا علمی می‌خواهیم به اینکه دروغ به شوخی بگوییم؛ بنابراین آیه ربطی به حجیت خبر واحد ندارد چون در مقام عمل کردن است.

تا اینجا نتیجه این شد که ظاهراً آیه دلالتی ندارد و در این مقام نیست.

 


[1] سوره توبه، آيه 122.
[2] سوره ذاریات، آيه 56.
[3] سوره قصص، آيه 8.