درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به آیات، آیه نفر

 

حجیت خبر واحد

نکته‌ای پیرامون آیه نبأ

کتاب‌های تفسیر و اصول فقه شیعه و سنی حتی صحیح بخاری و صحیح مسلم همین بحث‌ها را ذکر کرده‌اند ولی متأسفانه مطلبی است که وهن رسول‌الله است. در کتاب‌ها فراوان گفته‌اند: پیامبر، ولید بن عقبه (برادر مادری عثمان بن عفان که در کوفه شراب خورد و نماز صبح را چهار رکعت خواند) نزد قبیله بنی المصطلق فرستاد تا زکات بگیرد و آن‌ها به استقبال او رفتند و ولید ترسید و نرفت. خدمت پیامبر آمد و عرض کرد این‌ها مرتد شده‌اند و می‌خواستند مرا بکشند. پیامبر فوراً تصمیم گرفت که به جنگ بنی المصطلق برود. آیا چنین چیزی صحیح است؟ برخی می‌گویند پیامبر، خالد بن ولید را برای بررسی فرستاد.

صحیح این است که مقاتل بن سلیمان (که تفکر خوارج دارد ولی در چند مورد حرف خوبی دارد)، در تفسیر خود می‌گوید: وقتی پیامبر اکرم ولید را برای اخذ زکات فرستاد و او نرفت و خدمت پیامبر آمد و عرض کرد این‌ها مرتد شده‌اند و می‌خواستند مرا بکشند، پیامبر فرمود صبر کن تا تحقیق کنم و علم پیدا کنم. این حرف درست است که پیامبر به کلام فاسق ترتیب اثر نداد و فرمود صبر کن. سپس خالد را فرستاد و آیه قرآن نازل شد. ساحت پیامبر منزه است از اینکه به کلام یک فاسق ترتیب اثر بدهد و لشکر را آماده جنگ کند.

استدلال به آیه نفر

آیه نفر می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[1] .

این آیه درباره نفر است و کل سوره توبه درباره جنگ تبوک، آخرین جنگ رسول خدا است و این جنگ به خاطر حرف‌های منافقین بود. مفصل‌ترین قصه‌ای که در قرآن آمده است، قصه جنگ تبوک است و تنها جنگی است که پیامبر، حضرت علی علیه‌السلام را نبرد چون می‌دانست جنگ نمی‌شود و نیز منافقین مدینه بسیار قوی بودند و حضرت علی علیه‌السلام را برای حفظ مدینه در مدینه گذاشت. لذا نفر در این آیه برای جهاد است.

لولا برای تحذیر است و هر چیزی که ادات تحذیر داشته باشد دلالت بر وجوب دارد و نفر واجب است. فقه در دین، امروزه یعنی مضمون ادله نقلی و فروع دین و اصول دین یعنی ادله عقلی اما در صدر اسلام تفقه شامل اصول و فروع می‌شود؛ شاهد آنکه ابوحنیفه کتاب اصول دین خود الفقه الاکبر نام‌گذاری کرده است.

یحذرون فعل مضارع است و در اصول فقه گفته‌اند گاهی اخبار در مقام انشاء است و دلالت بر وجوب می‌کند. هیئت یحذرون، هیئت اخبار است نه انشاء ولی حذر کردن واجب است و خب در مقام انشاء است.

شیخ و آخوند فرموده‌اند: وقتی خدا کلمه لعل را به کار ببرد، شاید کسی مثل شیخ بگوید لعل منسلخ از معنای حقیقی خود و مجاز است چون لعل را کسی می‌گوید که علم نداشته باشد یا اینکه کلمه لعل در معنای حقیقی خود به‌کاررفته و معنای ترجی و امید است اما هرگاه خدای متعال کلمه لعل به کار می‌برد، در معنای حقیقی است ولی به داعی متعلق لعل؛ یعنی خدا لعل را به‌کاربرده است و مراد استعمالی همان شاید و امید است اما مراد جدی این است که حذر کردن خوب است یعنی به داعی حذر، لعل به‌کاربرده است.

حذر کردن یعنی پرهیز و خودداری. اگر سبب ترس موجود است، واجب است اما اگر سبب ترس موجود نیست، خوب نیست. ترس یا واجب است یا اصلاً خوب نیست.

پس آیه دلالت می‌کند که حذر کردن و ترتیب اثر دادن به حرف کسانی که علم دارند واجب است و در این صورت خبر واحد حجت است.

 


[1] سوره توبه، آيه 122.