درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /اشکال خبر سید مرتضی بر عدم حجیت خبر واحد

 

حجیت خبر واحد

اشکال خبر سید مرتضی بر عدم حجیت خبر واحد

در دوران امر بین تخصیص و تخصص، تخصص مقدم است. اکرم العلماء عام است و می‌دانیم زید اکرام ندارد ولی نمی‌دانیم عالم است و تخصیص خورده است یا اصلاً عالم نیست و تخصص است. گفته‌اند همیشه تخصص بر تخصیص مقدم است.

تقدم تخصص بر تخصیص

اصل اینکه ما نحن فیه، جای تخصیص و تخصص است، محل بحث است. علت اینکه تخصص مقدم بر تخصیص است این است که اصاله العموم یا اصاله الاطلاق یا اصاله الظهور داریم که اکرم العلماء تخصیص نخورده است پس خروج زید از تحت عام باید تخصص باشد. ولیکن اصاله العموم، اصل لفظی است و اصل لفظی و لوازمش حجت هستند به خلاف اصل عملی که لوازمش، اصل مثبت بوده و حجت نیستند؛ اما مدرک اصاله العموم، بناء عقلا است و عقلاء همه‌جا به این اصل عمل نمی‌کنند. اگر درجایی موضوع، محرز باشد ولی شک در حکم داشته باشیم، اصاله العموم جاری می‌کنند؛ اما اگر درجایی موضوع، مشکوک و حکم محرز باشد، معلوم نیست اصاله العموم جاری باشد و عقلا به آن عمل کنند.

مثلاً در اکرم العلماء می‌دانیم زید عالم است اما نمی‌دانیم زید اکرام دارد یا خیر، در اینجا اصاله العموم جاری می‌شود؛ اما ما نحن فیه برعکس است. اگر حکم را می‌دانیم مثلاً زید اکرام ندارد اما نمی‌دانیم به دلیل تخصیص، اکرام ندارد یا به دلیل تخصص، اکرام ندارد. معلوم نیست ما نحن فیه مجرای اصاله العموم باشد لذا تقدم تخصص بر تخصیص روشن نیست.

اشکال شیخ انصاری

شیخ انصاری و آخوند خراسانی این تعبیر را چند بار به‌کاربرده‌اند: لا یمکن الذب عنه. مراد این است که اشکال قوی است و نمی‌توان پاسخ داد درحالی‌که این عبارت یعنی اشکال به‌قدری سست است که قابل طرفداری نیست؛ لذا تعبیر غلط است.

عبارت رسائل بسیار مشوش است و روشن نیست و آخوند خراسانی هم بر اساس رسائل نوشته و اشکال دقیقاً روشن نیست.

اشکال درباره اخبار مع الواسطه است. اگر حدیثی بود که راوی می‌گوید از امام صادق علیه‌السلام فلان مطلب را شنیدم، ادله حجیت خبر واحد می‌گویند حجت است ولیکن روایات مع الواسطه است و اخبار مع الواسطه معلوم نیست حجت باشد. درباره عدم حجیت عبارت‌های مختلف گفته‌اند.

تقریر استاد از اشکال

ساده‌ترین تقریر این است که هرگاه قضیه‌ای داریم موضوع و محمول می‌خواهد و موضوع رتبه بر محمول مقدم است. ارسطو می‌فرماید علل خمسه است و علت پنجم، موضوع است برای محمول و علت بر معلول مقدم است. وقتی شیخ کلینی می‌فرماید از علی بن ابراهیم شنیدم و او می‌گوید از پدرم شنیدم؛ ابتدا باید خبر واحد داشته باشیم سپس حکم حجیت روی خبر بیاید. آیه نبأ می‌فرماید خبر واحد حجت است. ابتدا باید خبر واحد باشد تا بگویم حجت است. خبر کلینی این است که می‌گوید از علی بن ابراهیم شنیدم. موضوع خبر علی بن ابراهیم اصلاً ثابت نشده است تا بگوییم حجت است. در خبر کلینی، می‌دانیم و خب داریم و آیه نبأ می‌گوید حجت است اما خبر علی بن ابراهیم یا پدر او یا صفوان را نشنیده‌ایم و طبیعی است که موضوع ثابت نشده است پس حکم نخواهد داشت لذا هیچ‌یک از روایات حجت نیست.

به‌عبارت‌دیگر هیچ‌گاه حکم، موضوع خود را ثابت نمی‌کند چون حکم در مرحله مؤخر است و چیزی که در مرحله مؤخر است نمی‌تواند مقدم را اثبات کند.

پاسخ استاد

اگر اشکال این باشد، قابل جواب است:

جواب نقضی: گاهی در دادگاه می‌گویند اقرار بر اقرار. کسی اقرار می‌کند و گاهی اقرار می‌کند که این، اقرار من بود. مثلاً کسی می‌گوید فرش مال زید است، این اقرار است. در دادگاه می‌گویند آیا این صوت تو است؟ و او اقرار می‌کند که این اقرار، اقرار من است. اقرار بر اقرار، نافذ است بااینکه می‌گوید اقرار من است و این اثر شرعی ندارد و قاضی شنید که گفت اقرار، اقرار من است. وقتی اقرار بر اقرار، نافذ است و درجایی که کلینی می‌گوید من از علی بن ابراهیم شنیدم و او از پدرش و از امام شنید هم حجت است.

شبیه این مسئله است بینه بر بینه که دو شاهد عادل شهادت بدهند که دو شاهد عادل دیگر چنین گفته‌اند.

جواب حلی: آیات و روایات مثل آیه نبأ می‌گویند خبر واحد حجت است. این قضیه شخصیه نیست بلکه قضیه حقیقیه یا طبیعیه است. قضیه حقیقیه، قضیه‌ای است که حکم روی موضوع مقدره الوجود رفته است. این فرش، قرمز است، قضیه شخصیه است اما اگر گفتیم فرض، گران‌قیمت است، لازم نیست فرش درجایی باشد و اگر هیچ فرشی هم نباشد، این موضوع درست است. النار حارّه، درست است ولو هیچ آتشی نباشد.

وقتی آیه می‌گوید خبر واحد حجت است، قضیه حقیقیه است یعنی کل ما فُرض انه خبر واحد فهو حجه. خبر کلینی خبر واحد و حجت است. بعدازآنکه حجت شد خبر دیگر درست می‌شود که خبر علی بن ابراهیم است و حجت است و خبر دیگ درست می‌شود که خبر پدرش است و آن‌هم حجت است و همین‌طور تا به امام علیه‌السلام برسد.

اگر قضیه شخصیه بود، فقط خبر کلینی را دربرمی‌گرفت اما قضیه حقیقیه است و همه این اخبار واحد را شامل می‌شود.