1403/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /اشکال خبر سید مرتضی بر عدم حجیت خبر واحد
حجیت خبر واحد
اشکال خبر سید مرتضی بر عدم حجیت خبر واحد
ادله حجیت خبر واحد برفرض دلالت بر حجیت خبر واحد، اشکالی دارند که آنهم خبر سید مرتضی است که خبر واحد است و فرموده است هیچ خبری حجت نیست یعنی «یلزم من وجوده عدمه» و این محال است.
کلام آخوند خراسانی در حاشیه رسائل
میتوان گفت این اشکال وارد نیست؛ ادله حجیت خبر واحد مربوط به زمان رسول خدا است. خدا فرموده است خبر واحد حجت است و مردم زمان ائمه علیهمالسلام به خبر واحد عمل میکردند و در زمان سید، سید فرموده است خبر واحد حجت نیست. از قرن اول تا پنجم خبر واحد حجت است و از قرن پنجم به بعد حجت نیست.
معنای این کلام نسخ حکم خدا است و در زمان غیبت، نسخ احکام نداریم. یا اینکه عوض شدن حکم است.
ولیکن عبارت آخوند در حاشیه رسائل این است که این اشکالات وارد نیست. آخوند تقیید یا تخصیص مینامد.[1] اگر عام یا مطلقی داریم که میگوید خبر واحد حجت است تا زمان سید و زمان سید، تقیید یا تخصیص میخورد، دیگر اشکال نسخ پیش نمیآید.
اشکال دور بر خبر سید مرتضی
شاید کسی بگوید اگر ادله حجیت خبر واحد شامل خبر سید بشود، دور لازم میآید و دور باطل است. توضیح آنکه در فلسفه قاعدهای هست به نام قاعده فرعیت: «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت المثبت له». در هر قضیهای که یک موضوع و یک محمول داریم، محمول بر موضوع حمل میشود پس ابتدا باید موضوع وجود داشته باشد یعنی موضوع تقدم رتبی بر محمول دارد.
وقتی سید خبر از عدم حجیت خبر واحد میدهد، «عدم حجیت» محمول است که روی خبر عادل آمده است پس ابتدا باید خبر عادل باشد.
از طرف دیگر هرگاه که یک حاکی و یک محکی عنه داریم، محکی عنه مقدم است. ابتدا باید مطلبی باشد تا از آن خبر بدهیم. خبر دادن، از خود خبر مؤخر است. پس ابتدا باید عدم حجیت خبر واحد باشد تا سید آن را حکایت کند و این دور است. چون محمول روی موضوع رفته، باید مؤخر باشد و چون محکی است باید مقدم باشد و این دور است.
پاسخ استاد
اولاً این دور، اگر درست باشد، اختصاص به خبر سید ندارد و در هر خبری این اشکال پیش میآید؛ مثلاً در گزاره نماز جمعه واجب است، نماز جمعه موضوع است و باید مقدم باشد و چون وجوب نماز جمعه محکی است باید مقدم باشد.
ثانیاً خلط مبحث شده است. درست است که موضوع مقدم بر محمول است اما اینکه حاکی همیشه مؤخر از محکی عنه است، خلط مبحث است. حاکی مؤخر است یعنی در کشف و دلالت و بیان، محکی مؤخر و حاکی مقدم است اما در خارج محکی مقدم و حاکی مؤخر است.
وقتی میگوییم: زید قائم، زید موضوع و مقدم است؛ اما اگر گفتیم: القائم زید، در بیان قائم جوم موضوع است، مقدم است اما در خارج، زید موضوع است و مقدم است. محمول همیشه مؤخر است ولو در بیان مقدم باشد. ملاک تقدم و تأخر خارجی شیء است نه بیان آن.