درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به آیه نبأ

 

حجیت خبر واحد

استدلال به آیه نبأ

بحث این بود که مفهوم آیه نبأ بر حجیت خبر واحد دلالت می‌کند.

اشکال شیخ انصاری

شیخ انصاری می‌فرماید: اگر این آیه مفهوم داشته باشد و بگوید خبر عادل حجت است اشکال پیش می‌آید که مورد آیه از تحت تخصیص می‌خورد و این مستهجن است. مورد آیه این است که ولید گفت قبیله بنی المصطلق کافر و مرتد شده‌اند. خبر از کفر ملتی، موضوع است و در موضوعات، بینه لازم است و خبر واحد عادل حجت نیست بلکه حتی معلوم نیست بینه هم حجت باشد. گاهی دو نفر می‌گوید این یک شخص، کافر و مرتد است، قبول می‌شود اما وقتی دو نفر می‌گویند قوم و ملتی، کافر و مرتد شده‌اند با خبر دو نفر هم قبول نمی‌شود بلکه باید بینه قوی‌تری باشد.

پس مورد آیه بحث موضوعات خارجی است و در موضوعات خارجی بینه لازم است و خبر واحد عادل حجت نیست. پس اگر آیه بر حجیت خبر واحد دلالت کند، مورد آیه را شامل نمی‌شود و این مستهجن است لذا باید بگوییم آیه مفهوم ندارد.

پاسخ شیخ انصاری به اشکال

خود شیخ انصاری به این اشکال پاسخ داده است و تقریباً اکثر علمای اصول بعد از شیخ، جواب ایشان را پذیرفته‌اند. شیخ انصاری فرموده است: بین تخصیص مورد آیه و تقیید مورد آیه فرق است. آنچه مستهجن است این است که آیه‌ای حکمی کلی را بیان کند ولی شامل خودش نشود؛ اما ما نحن فیه تقیید مورد آیه است یعنی آیه می‌فرماید خبر عادل حجت است نه آنکه در مورد ارتداد یا کفر، خبر واحد حجت نیست، بلکه در مورد ارتداد، خبر واحد مقید به قیدی است که باید دو خبر باشد یعنی مقید به قید تعدد است لذا خبر واحد حجت است و آیه مفهوم دارد.[1]

شبیه اینکه پیامبر فرمود: «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ‌ بِالْبَيِّنَاتِ‌ وَ الْأَيْمَان»[2] . (وسائل الشیعه ج 27 ص 232 باب 2 احکام کیفیه الحکم ح 1) بینه یعنی بیان و دلیل. دلیل داریم که بینه باید گاهی متعدد باشد. این به این معناست که در موضوعات خارجی باید متعدد باشد و در احکام واحد باشد. نه آنکه کلام پیامبر در موضوعات تخصیص بخورد.

اشکال بعض به شیخ

برخی اشکال کرده‌اند: در بحث مطلق و مقید گفته‌اند بین نکره و اسم جنس فرق است. اسم جنس و نکره بر شیاع دلالت می‌کنند و هر فردی را شامل می‌شوند. نکره ابهام دارد و با هر فردی صدق می‌کند اما اسم جنس معرفه است ولی با هر فردی صدق می‌کند. اسم جنس مثل العقرب که معرفه است اما هر عقربی را شامل می‌شود. العقرب برای صورت ذهنی عقرب وضع شده است که قابل صدق بر کثیرین است اما عقرب نکره است و بر هر فردی صدق می‌کند.

با توجه به مطلب فوق، اگر جمله‌ای این‌گونه بود: ﴿إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا﴾[3] . مفهوم آیه این است: ان جائکم عادل بنبإ. در آیه فاسق نکره است و نکره در سیاق مثبت دلالت بر وحدت می‌کند و مفهوم هم همین‌طور است. عادل در مفهوم یک فرد را می‌گوید، یعنی اگر یک عادل خبری آورد، تبین نمی‌خواهد و دیگر قابل تقیید نیست چون تناقض می‌شود درحالی‌که در خبر به ارتداد، یک عادل کافی نیست.

پاسخ استاد به اشکال بعض

پاسخ این اشکال این است که اولاً قبلاً اشاره شد که ابوعلی سینا در منطق وقتی می‌خواهد نکره و اسم جنس و طبیعت را مطرح کند تا به سور قضیه بپردازد، می‌فرماید: قضیه مهمله در عربی مثال ندارد؛ چون در هر کلمه‌ای سور وجود دارد. نکره در سیاق مثبت دلالت بر وحدت می‌کند و نکره در سیاق نفی دلالت بر عموم می‌کند. قضیه مهمله در فارسی مانند «انسان در زیان است»؛ اما ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾[4] مهمله نیست؛ بنابراین در این آیه شریفه چه بگوییم «إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ» و چه بگوییم «ان جائکم الفاسق» فرقی ندارد. فاسق در آیه، سور دارد پس قضیه طبیعیه که در اشکال مطرح شد، وجود ندارد.

ثانیاً مفهوم آیه این است که اگر عادل خبر آورد، تبین نمی‌خواهد نه آنکه حجت نیست. تبین نمی‌خواهد منافاتی ندارد بااینکه خبر عادل تبین نخواهد ولی بعض الحجه باشد. اگر دو شاهد عادل لازم است، یک عادل جزء الحجه است نه آنکه بی‌اعتبار باشد. آیه می‌فرماید خبر واحد عادل، تبین نمی‌خواهد.

تا اینجا نپذیرفتیم که آیه بر حجیت خبر واحد دلالت می‌کند. تا اینجا بحث دلالت آیه نبأ از جهت مفهوم وصف و مفهوم شرط بود.

استدلال به آیه نبأ از طریق مفهوم ایماء

بعضی گفته‌اند آیه نبأ از جهت دلالت ایماء و اشاره دلالت بر حجیت خبر واحد می‌کند.

دلالت ایماء مثل آنکه اقل حمل چقدر است؟ یک آیه فرموده است: حمل و شیر دادن بچه، سی ماه است؛ ﴿حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا﴾[5] و آیه دیگر فرموده است: شیر دادن مادر دو سال است؛ ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ﴾[6] نتیجه این است که اقل حمل شش ماه است. مفهوم ایماء و اشاره غیر از مفهوم وصف و مفهوم شرط است؛ مفهوم شرط یا مفهوم وصف یعنی تعلیق حکم بر یک وصف یا شرط که اگر آن منتفی شود، حکم هم منتفی می‌شود. در دلالت اشاره، تعلیق حکم نیست. آیه نبأ، فاسق را مطرح کرده است و فسق دخالت در حکم تبین دارد. از مناسبت وصف و حکم می‌فهمیم اگر جایی وصف نبود، حکم هم نیست. سفت فسق خصوصیتی داشته است که خدای متعال ذکر کرده است پس فسق موجب می‌شود که تبین لازم باشد و اگر فسق نبود، تبین هم لازم نیست.

 


[1] فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج1، ص263.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص232، أبواب کیفیه الحکم، باب2، ح1، ط آل البيت.
[3] سوره حجرات، آيه 6.
[4] سوره عصر، آيه 2.
[5] سوره احقاف، آيه 15.
[6] سوره بقره، آيه 233.