درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به آیه نبأ

 

حجیت خبر واحد

بیان استاد از آیه نبأ

مقصود با این بحث، جواب به اشکالی است که اصولیون گفته‌اند: در این آیه شریفه وصف برای بیان تحقق موضوع است و لذا مفهوم ندارد. اگر آیه این‌گونه بود: زید ان جائک فاکرمه؛ یک موضوع و یک شرط و یک حکم داریم اما آیه مثل ان رزقت ولدا فاختنه است که شرط برای تحقق موضوع است. وقتی خبری نیست، تبین ندارد و سالبه به انتفاء موضوع است.

گفته شد اگر جواب شرط جمله فعلیه باشد، جواب شرط، فاء لازم ندارد. در آیه ﴿وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ﴾[1] فاء قرینه بر حذف چیزی است؛ یعنی فاء فصیحه است و جواب شرط جمله اسمیه است: من عاد فالله ینتقم منه.

اگر جمله‌ای باشد که دو شرط پشت سر هم آمد سپس یک جواب داشت، مثل آیه ﴿وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[2] هیچ‌گاه نباید گفت جواب و شرط دوم باهم جواب شرط اول است بلکه باید گفت جواب مربوط به‌شرط اول است و باهم جواب شرط دوم هستند.

مطلب دوم شرط یعنی علامت مانند اشراط الساعه که به معنای علامت‌های قیامت است. شرط، علامت است بر جزاء. شرط و جزاء لازم و ملزوم یکدیگرند. شرط، ملزوم و جزاء لازم است. هرگاه شرط بود، لازم باید باشد ولی هرگاه لازم بود، این‌گونه نیست که ملزوم باشد.

نکته ادبی

در آیه ﴿إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا﴾[3] . ابتدا به ذهن می‌آید که یک شرط است اما در تفاسیر ادبی مثل کشاف و نسفی آمده است آیه دو شرط دارد. شرط اول آمدن فاسق است و شرط دوم خبر آوردن است: ای فاسق جائکم، بأیّ نبأ. قاعده این بود که هرگاه دو شرط داریم، شرط دوم، اول است و شرط اول، دوم ست؛ پس معنای آیه این‌گونه است: أیّ نبأ إن جائکم فاسق فتبینوا؛ مانند جمله ان زید جائک فاکرمه. شرط برای حالات موضوع است نه تحقق موضوع لذا مفهوم دارد.

این آیه درباره ولید بن عقبه است که برادر رضاعی عثمان بن عفان است. ولید کسی است که در کوفه شراب خورد و نماز صبح را چهار رکعت خواند. کلمه تبین وجوب شرطی دارد و به‌عبارت‌دیگر وجوب طریقی دارد و عقل هم همین را می‌گوید ولی اگر چیزی را هم عقل بگوید و هم شرع، حکم شرع، ارشادی نیست بلکه مولوی است. بااینکه عقل می‌فهمد به‌صورت مولوی می‌فرماید خبر فاسق را قبول نکنید. گاهی شرع ارشاد به عقل می‌کند و گاهی تأکید می‌کند و اگر شرع نگوید برخی انگیزه ندارند عمل کنند.

آیا تعلیل آیه در تناقض با مفهوم است؟

اگر فرضاً آیه شریفه دلالت بر حجیت خبر واحد کند، مفهوم آیه است ولیکن شاید کسی بگوید منطوق آیه سازگار نیست. منطوق آیه تعلیل است: «أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ». (حجرات/6) آیه می‌گوید خبر فاسق را گوش ندهید چون اولاً جاهلانه است و ثانیاً پشیمانی می‌آورد. برخی گفته‌اند تعلیل آیه با مفهوم آیه در تعارض است. مفهوم می‌گوید به خبر عادل عمل کنید ولی منطوق می‌گوید هر چیزی که سفیهانه است یا موجب پشیمانی است، عمل نکنید. در خبر عادل ممکن است جهالت و پشیمانی باشد. همیشه تعلیل بر مفهوم مقدم است چون تعلیل نوعی تعمیم دارد: العله تعمم و تخصص. جهالت عام است و ممکن است در خبر عادل هم باشد. درنتیجه باید منطوق آیه مقدم شود و مفهوم را کنار بگذاریم.

خبر عادل ممکن است به‌واقع نرساند ولی به‌واقع نرسیدن بر دو قسم است: به‌واقع نرسیده و معذور است. به‌واقع نرسیده و معذور نیست. اگر آیه ارشاد به عقلاء باشد، عقلاء هم قبول دارند اگر کاری جهالت است انجام شود اما معذور باشد ایرادی ندارد. در خبر عادل به‌واقع نمی‌رسد اما معذور است اما در خبر فاسق به‌واقع نمی‌رسد اما معذور نیست.


[1] سوره مائده، آيه 95.
[2] سوره احزاب، آيه 55.
[3] سوره حجرات، آيه 6.