درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /استدلال به آیه نبا از طریق مفهوم وصف

 

حجیت خبر واحد

استدلال به آیه نبأ

اولین آیه در باب حجیت خبر واحد، آیه شریفه نبأ است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾[1] .

کلام شیخ انصاری ذکر شد. درواقع شیخ انصاری می‌خواهد استدلال دیگری غیر از راه مفهوم وصف بیان کند.

استدلال از طریق مفهوم وصف

بسیاری از علما به این آیه از راه مفهوم وصف استدلال کرده‌اند. آیه فرموده است از خبر فاسق تبین کنید و تبین یعنی تثبت و تحقیق. می‌دانیم که یکی از واجبات دین، تحقیق و تبین از خبر دیگران نیست، بلکه در مواردی تبین حرام است. مثلاً اگر تفحص از عیب مردم که دروغ‌گو است حرام باشد، آیه ﴿وَلَا تَجَسَّسُوا﴾[2] آن را حرام می‌داند. از آیه شریفه استفاده می‌شود که تبین در صورتی واجب است که بخواهید عمل کنید. ﴿فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ﴾ برای آنکه در جهالت و پشیمانی نیفتید تبین کنید یعنی بعد از عمل پس تبین وجوب شرطی دارد نه نفسی. آیه می‌فرماید: خبر فاسق را وقتی تبین کنید که می‌خواهید عمل کنید و اگر عمل نمی‌کنید تبین نمی‌خواهد. وجوب تبین عند وصف الفسق است. وقتی فسق نیست، تبین نمی‌خواهد، این همان حجیت خبر واحد است.

اشکال آیت‌الله خویی به استدلال

آیت‌الله خویی فرموده است: این استدلال صحیح نیست چون اولاً برخی گفته‌اند جمله وصف مفهوم ندارد. به‌عبارت‌دیگر کسانی که می‌گویند تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است، یعنی خدا فرموده است از خبر فاسق تبین کن یعنی فسق علت تبین است؛ اگر صفتی علت حکم بود مفهوم را ثابت نمی‌کند چون شاید علت منحصره نباشد و مفهوم آن است که علت منحصره باشد. مثلاً اکرم العالم آیا معنایش این است که غیر عالم اکرام ندارد؟ این جمله معنایش این است که علم سبب اکرام است و شاید چیز دیگری هم سبب اکرام باشد. وصف علت است اما انحصار در علیت نیست.

نکته اصلی این است که آیت‌الله خویی می‌فرماید برفرض که جمله وصف، مفهوم داشته باشد ولی باز هم انتفاء عند الانتفاء ثابت نمی‌شود.

اشکال بعضی از شاگردان به آیت‌ا‌ﷲ خویی

شاگردان ایشان فرموده‌اند: این کلام تناقض است. چون مفهوم یعنی دو مطلب. منطوق می‌گوید خبر فاسق تبین دارد و دلالت دیگری دارد که غیر فاسق تبین ندارد. چطور آقای خویی می‌گوید مفهوم دارد ولی انتفاء عند الانتفاء ندارد. سپس گفته‌اند: مفهوم آن است که چیزی علت منحصره حکم باشد و در اینجا ثابت نمی‌شود همان‌طور که کفایه فرموده است.

پاسخ استاد

این اشکال به آیت‌الله خویی وارد نیست و کلام آیت‌الله خویی صحیح است. آیت‌الله خویی می‌فرماید یک طبیعت مشترکه داریم و یک حصه و این دو فرق می‌کنند. گاهی کسی می‌گوید: اکرم العالم. حکم اکرم روی عالم رفته است و می‌دانم اگر عالم نبود این اکرام را ندارد ولی شاید اکرام دیگری دارد مثلاً سید است. وقتی می‌گوید اکرم العالم مفهومش این است که غیر عالم، اکرام عالم را ندارد. آیت‌الله خویی می‌فرماید: انتفاء عند الانتفاء را ندارد، یعنی شاید حکم روی طبیعت مشترکه رفته باشد و شاید نرفته باشد. عالم، حصه است و وقتی کلمه روی این حصه رفت از غیر حصه منتفی می‌شود اما غیر این فرد شاید طبیعت مشترکه داشته باشد و اکرام مال طبیعت انسان باشد. وقتی فرد منتفی شود، طبیعت منتفی نمی‌شود.

این مطلب در عبارت مرحوم خویی هم هست: كان مفهوم الوصف أنّ وجوب الاكرام لم يتعلق بطبيعة الرجل.[3] آقای خویی می‌فرماید حکمی که روی حصه و فرد رفت، وقتی صفت نبود، آن حکم و سنخ حکم منتفی می‌شود ولی احتمال دارد که حکم در طبیعت مشترکه باقی باشد و طبیعت مشترکه در ما نحن فیه عنوان الخبر است که هم در خبر فاسق است و هم در خبر عادل.

 


[1] سوره حجرات، آيه 6.
[2] سوره حجرات، آيه 12.
[3] مصباح الأصول( طبع موسسة إحياء آثار السيد الخوئي)، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج1، ص179.