1403/08/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /دستهبندی روایات عدم حجیت خبر واحد، ادله حجیت خبر واحد، آیه نبا
دستهبندی روایات عدم حجیت خبر واحد
بحث این است که ادلهای بر عدم حجیت خبر واحد دلالت میکنند ولی این روایات سه دستهاند: هر چیزی که خلاف قرآن است، ما نگفتهایم، یعنی نفی صدور. هر چیزی که شاهد از قرآن نداشته باشد، حجت نیست، یعنی نفی حجیت. هر چیزی که موافق نظر اهل سنت است، احتمال تقیه دارد.
اینکه آیتالله خویی در مصباح الاصول میفرماید: ما با ادله حجیت خبر ثقه، روایات را تخصیص میزنیم، آیا در دسته سوم هم تخصیص جاری است؟ آنچه خلاف قرآن است، صادر نشده است مگر خبر واحد ثقه یا آنچه شاهد از قرآن ندارد، حجت نیست مگر خبر واحد ثقه. آیا میتوان گفت هر چه موافق اهل سنت است، احتمال دارد که تقیه باشد مگر خبر واحد ثقه که حجت است؟
عدم تخصیص دسته سوم توسط ادله حجیت خبر واحد
بهعبارتدیگر تخصیص آیتالله خویی در دسته اول و دسته دوم درست است اما آیا میتوان اصاله الظهور یا اصاله الجد را با روایات تخصیص بزنیم؟ حجیت خبر واحد را میتوان تعبدی شرعی دانست اما اصاله الظهور و اصاله الجد، امور عرفی عقلایی هستند لذا تخصیص در این دسته جاری نمیشود.
حجیت خبر واحد
استناد به حدیث در فقه
در فقه نمیتوان به حدیث استناد کند مگر آنکه چند مطلب ثابت شود: اصل عدم کذب راوی که بحث حجیت خبر واحد است. ادله حجیت خبر واحد عدم کذب راوی را ثابت میکنند. باید ثابت شود که راوی اشتباه نکرده است و غافل و ناسی نبوده است. عادل دروغ نمیگوید ولی اشتباه میکند. در اینجا باید سراغ اصل عقلایی عدم غفلت برویم. باید ثابت شود که امام معصوم شوخی یا تقیه نکرده و واقعاً خواسته است حکم خدا را بفرماید. در اینجا باید اصاله الجد جاری شود. باید ثابت شود که این کلام، اجمال ندارد و ظهور در چه چیزی دارد. معنای لفظ همان است که من میفهمم که باید سراغ اصاله الظهور رفت. باید ثابت شود که این کلمه این معنا را دارد و امام هم همان را اراده کرده است که بحث تطابق مراد استعمالی با مراد جدی است.
ادله حجیت خبر واحد
آیه نبأ
چهار دلیل: کتاب، سنت، اجماع و عقل برای حجیت خبر واحد اقامه شده است. جایگاه عرف، بنای عقلا و سیره متشرعه در پایان بحث مطرح میشود.
آیات شریفه قرآن که برخی برای حجیت خبر واحد به آنها استناد کردهاند چند آیه است؛ یکی از آن آیات، آیه شریفه نبأ است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ﴾[1] .
کسی بحث نکرده است که آیا کلمه نبأ با کلمه خبر، به یک معنا است؟ نبأ و خبر در لغت باهم تفاوت دارند که بحث آن بعداً خواهد آمد.
وجه استدلال به آیه نبأ متعدد است، برخی از طریق مفهوم وصف، بعضی از طریق مفهوم شرط، برخی از راه دلالت اشاره، برخی توسط تعلیل و عدهای هم از راه فهم عرفی بحث کردهاند.
وجه استدلال از طریق مفهوم وصف
آخوند خراسانی در کفایه ابتدا بحث مفهوم شرط را مطرح کرده است ولی ما ابتدا مفهوم وصف را طرح میکنیم سپس مفهوم شرط را به دلیل آنچه آخوند در جلد اول کفایه فرموده است.
مفهوم وصف این است که در آیه شریفه عنوان فاسق استفاده شده است و آیه دلالت دارد که تبین از خبر فاسق واجب است. اگر کسی بگوید جمله وصفیه مفهوم دارد، معنایش این است که خبری که متصف است به اینکه آورندهاش فاسق است، تبین میخواهد اما اگر آورندهاش فاسق نبود، تبین نمیخواهد.
بیان شیخ انصاری
شیخ انصاری میفرماید: وقتی صفتی برای موصوف میآورند، چهار قسم است: صفت ذاتی باب ایساغوجی (کلیات خمس) است؛ مثلاً بگوییم خبر کسی که آدم یا ناطق باشد که آدم بودن یا ناطق بودن ذاتی باب ایساغوجی است. صفت ذاتی باب برهان است مثل حدوث و امکان؛ مثلاً بگوییم خبری که آورندهاش ممکنالوجود باشد. سفت، خارج محمول باشد (محمول من صمیمه) یعنی خرج من ذات الشیء ثم حُمِل علیه که به آن قضایای تحلیلی میگویند؛ مثلاً بگوییم فلان مرد، اصفهانی است. اصفهانی بودن از ذات او انتزاع شده و بر او حمل شده است. صفت، عرض مفارق باشد؛ مثلاً خبر انسان سیاه. علم، جهل، سیاهی، سفیدی و ... عرض مفارق هستند.
شیخ انصاری میفرماید: این چهار قسم به ترتیب هستند؛ زیرا اولی علت دومی است و دومی علت سومی است و سومی علت چهارمی است و تا علت هست نوبت به معلول نمیرسد. در آیه میفرماید خبر فاسق را تحقیق کند و مراد قسم چهارم است. خبر فاسق تحقیق میخواهد نه خبر واحد و خبر واحد از قسم سوم است. صفت فسق، عرض مفارق است. وجوب تبین مربوط به خبر واحد نیست بلکه خبر واحد متصف به صفت فسق، تبین میخواهد و اگر متصف به صفت فسق نبود، حجت است چون قسم سوم است.