درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية خبر الواحد /ادله قائلین به عدم حجیت خبر واحد

 

ادله قائلین به عدم حجیت خبر واحد

استدلال به روایات بر عدم حجیت خبر واحد

بحث این است که آیا روایاتی دال بر عدم حجیت خبر واحد داریم؟

روایاتی در بحارالانوار نقل شده است که برخی از آن‌ها را نقل می‌کنیم:

روي عن الصادق : أن رسول الله قال : ما وجدتم في كتاب الله عزوجل فالعمل به لازم.[1]

عن نصر الخثعمي قال : سمعت أباعبدالله يقول : من عرف من أمرنا أن لا نقول إلا حقا فليكتف بما يعلم منا.[2]

ما جاءك عنا فقسه على كتاب الله عزوجل و أحاديثنا فإن كان يشبههما فهو منا وإن لم يشبههما فليس منا ، قلت : يجيئنا الرجلان وكلا هما ثقة بحديثين مختلفين فلا نعلم أيهما الحق ، فقال : إذا لم تعلم فموسع عليك بأيهما أخذت. [3]

علامه مجلسی ذیل این روایات می‌فرماید: وسنفصل القول في ذلك في رسالة مفردة إن شاءالله تعالى[4] . البته ایشان موفق به نوشتن این کتاب نشدند.

قال رسول الله في حجة الوداع : قد كثرت علي الكذابة وستكثر فمن كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار فإذا أتاكم الحديث فاعرضوه على كتاب الله وسنتي فما وافق كتاب الله وسنتي فخذوا به وما خالف كتاب الله وسنتي فلا تأخذوا به. الخبر[5] .

در حدیثی فرموده است ملاک پذیرش حدیث، موافقت با قرآن است و در حدیث دیگری فرموده است ملاک پذیرش حدیث، عدم مخالفت با قرآن است.

خطب النبي بمنى فقال : أيها الناس ماجاءكم عني فوافق كتاب الله فأنا قلته ، وماجاءكم يخالف القرآن فلم أقله.[6]

عن أبي عبدالله قال : قال رسول الله : إذا حدثتم عني بالحديث فانحلوني أهنأه وأسهله وأرشده ، فإن وافق كتاب الله فأنا قلته ، وإن لم يوافق كتاب الله فلم أقله[7] .

از این روایات معلوم می‌شود که «موافق نیست» و «مخالف است» به یک معنا بوده است ولی امروزه آن را دو چیز می‌دانند. مخالف یعنی قرآن چیزی می‌فرماید و حدیث غیرازآن است ولی موافق یعنی قرآن نسبت به مطلب حدیث، ساکت است.

ما علمتم أنه قولنا فالزموه ومالم تعلموه فردوه إلينا.[8]

ملاک در حدیث ، علم است.

إذا كان جاءك الحديثان المختلفان فقسهما على كتاب الله وعلى أحاديثنا فإن أشبههما فهو حق وإن لم يشبههما فهو باطل[9] .

علامه مجلسی تمامی این احادیث را در باب تعارض روایات آورده است و اگر مجلسی هم این کار را نمی‌کرد از خود روایات مشخص است که فرض تمامی این روایات این است که اگر دو حدیث هست که مخالف هستند، آنچه علم دارد و موافق قرآن است، بپذیرید. بنابراین این روایات ربطی به بحث ما ندارند و جواب هم نمی‌خواهند.

در این روایات مواردی چنین است که راوی سؤال می‌کند که من در شهری هستم و نمی‌دانم باید چه کنم؟ امام علیه‌السلام می‌فرماید به علمای اهل سنت مراجعه کن و هر چه گفتند خلاف آن را عمل کن.

آیا این حدیث به این معنا است که در هر مسئله‌ای که گیر کردیم از عالم اهل سنت سؤال کنیم و عکس آن را عمل کنیم؟ مراد این است که اگر دو حدیث دارید که متعارض هستند از عالمان اهل سنت بپرسید و ببین کدام‌یک موافق نظر آن‌ها است و کدام‌یک مخالف نظر آن‌ها است، خلاف آن را عمل کن؛ چون علمای آن‌ها از حضرت امیر علیه‌السلام سؤال می‌کردند و هر چه حضرت می‌فرمود خلاف آن را عمل می‌کردند لذا ائمه فرمودند: دَعُوا مَا وَافَقَ اَلْقَوْمَ فَإِنَّ اَلرُّشْدَ فِي خِلاَفِهِمْ[10] . از صدر و ذیل احادیث و فهم محدثین می‌توان فهمید که این روایات مربوط به باب تعارض است و باب تعارض بعد از فرض حجیت است.

 


[1] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص220.
[2] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص220.
[3] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص224.
[4] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص225.
[5] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص225.
[6] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص242.
[7] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص242.
[8] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص245.
[9] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج2، ص244.
[10] الوافي، الفيض الكاشاني، ج1، ص293.