1403/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/الشهرة الفتوائيّه /نکاتی در باب حجیت شهرت
نکاتی در باب حجیت شهرت
استدلال به حجیت خبر واحد برای حجیت شهرت
آیا میتوان گفت وقتی خبر واحد حجت است باید شهرت هم حجت باشد؟ آیتالله بهجت میفرماید: اگر یک خبر واحد که ثقه نقل کرده است، حجت است، وقتی مشهور فتوا میدهند، همه ثقه هستند و بهطریقاولی باید شهرت هم حجت باشد.
در اصل حجیت شهرت با ایشان موافقیم ولی این استدلال کامل نیست چون خبر واحد، خبر حسی است ولی شهرت خبر حدسی است؛ زیرا فتوا برداشت مجتهد از آیات و روایات است لذا این مقایسه صحیح نیست. گرچه بناء شرع این است که حس بااینکه خطای کمتری دارد و حدس خطای بیشتری دارد ولی حدس را ترجیح میدهد مثلاً در شهادت، دو خبر عادل لازم است اما در فتوا، یک حدس کفایت میکند.
شهادت حسی و شهادت حدسی
آیا میتوان مثل بحث عدالت یا اجتهاد که مسائلی را خبر حدسی قریب به حس مینامیدند، در این بحث هم مطرح کنیم؟ شهادت به عدالت، خبر قریب به حس و حجت است. شهادت به اجتهاد هم حدس قریب به حس است. آیا میتوان گفت: شهرت خبر حدسی است و خبر حدسی اعتبار ندارد ولی حدس قریب به حس است یعنی مقومات آن حس است و لذا حجت است؟
پاسخ آن است که بهصورت کلی صحیح نیست و موردی باید بررسی شود. در مواردی خبر مشهور قریب به حس است و در مواردی بعید عن الحس است.
آیا سیره عقلا شامل شهرت میشود؟
معمولاً در باب حجیت خبر واحد میگویند دلیل اصلی حجیت خبر واحد، سیره عقلا است و آیات و روایات، ارشاد به بنای عقلا هستند. بهعبارتدیگر شارع مقدس باید احکام شرع را بیان کند اما بیان طریق الی الاحکام وظیفه شارع نیست. طریق الی الاحکام موکول به عرف است ولی خود احکام موکول به شارع است.
آیا بنای عقلا، اطلاق دارد که شامل خبر واحد، اجماع و شهرت بشود؟
روشن است که اجماع و شهرت یکی هستند مخصوصاً طبق قولی که میگوید مخالفت عدهای در اجماع ضرر ندارد. لذا ملاک حجیت هردو یکی است.
آخوند در بحث مقدمات حکمت میفرماید: یکی از مقدمات حکمت آن است که قدر متیقن در مقام تخاطب نداشته باشیم. غیر از آخوند هیچکس این کلام را نفرموده است. اگر این کلام صحیح باشد، در «احل الله البیع»، قدر متیقن بیع با زبان عربی و بهوسیله مرد است، ولی هیچکس این را نمیپذیرد.
آخوند در بحث شهرت میفرماید: سیره عقلا همانطور که شامل خبر واحد میشود شامل شهرت یا اجماع هم میشود. معنای این کلام آن است که سیره، اطلاق دارد و قدر متیقن آنهم ملاک نیست. سپس میفرماید: دون اثباته خرط القتاد[1] . عبارت کفایه روشن نیست که آیا با کلام خود درباره مقدمات حکمت مخالفت میکند یا موافقت.
با قطعنظر از کفایه، سیره عقلا، دلیل لبی است و قدر متیقن از آن خبر واحد است و جامع و شهرت را شامل نمیشود. ولی نمیتوان شهرت را بالکل کنار گذاشت. شیخ انصاری میگوید شهرت حجت نیست اما هیچ کجا با شهرت مخالفت نکرده است و سعی کرده مطابق شهرت، فتوا بدهد. کسی جرئت مخالفت با شهرت را ندارد.
یکی از مراجع فرموده است نمیتوان به شهرت اعتماد کرد چون بحث ما درباره شهرت فتوایی قدماست؛ بهعنوانمثال صدوق در من لایحضره الفقیه میفرماید هر چه در این کتاب نقل میکنم، بینی و بین الله حجت است بااینحال مطالب زیادی در این کتاب هست که حجت نیست. بهعبارتدیگر صدوق به ابن ولید اعتماد کرده است و بهنوعی تقلید میکند. کلینی هم در ابتدای کافی فرموده است آنچه خواستی همین کتاب است و نوعی شهادت به صحت همه کتاب داده است درحالیکه احادیث زیادی در کافی هست که نادرست است.
پاسخ میدهیم که صدوق و کلینی جز مشهور قدما هستند. صدوق ابتدای کتاب فرمود بینی و بین الله تمام آنچه نقل میکنم حجت است ولی از صفحه پنجاه به بعد روایات نادرست زیادی را وارد کرده است.
یک احتمال آن است که ایشان فراموش کرده که ابتدای کتاب چه فرمود. احتمال دیگر آن است که نظرش عوض شده است و فقط صحیح را نقل نکرد. احتمال سوم آن است که افرادی مثل صدوق، روایاتی که نقل کرده است، چند سند داشته است و چون هدف نویسنده تنوع کتاب بوده است، یکی از سندها را ذکر کرده و بقیه را حذف نموده است. سند ضعیف را نقل نموده تا کتاب متنوع شود نه آنکه حدیث ضعیف باشد بلکه سند درست داشته است اما نقل نکرده است. شاهد هم دارد که حدیثی در کافی با سندی نقل شده و در جای دیگر با سند دیگری نقل شده است.
بنابراین کتابهای فتوایی مشهور به معنای اعتماد به ضعیف نبوده است لذا دلیل نمیشود که مشهور را کنار بگذاریم.