درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/07/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /حجیت اجماع در اصول دین

 

حجیت اجماع در اصول دین

کلام قاضی عبدالجبار

سید مرتضی و شیخ طوسی مکرراً در کتب خود فرموده‌اند اجماع در اصول دین معتبر است بلکه فرموده‌اند اجماع متکلمین در مسئله‌ای معتبر است.

قاضی عبدالجبار معتزلی معاصر سید مرتضی است و کتابی درباره توحید و عدل الهی در 21 جلد نوشته است و سید مرتضی کتاب شافی را در نقد این کتاب نگاشته است. قاضی عبدالجبار در این کتاب می‌نویسد:

فإن قال: فيجب أن تقولوا: إن ما فى القرآن لا يدل على التوحيد و العدل و أن لا تحتجوا بذلك على المخالفين. قيل له: ليس يصح الاحتجاج بذلك فى إثبات التوحيد و العدل و إنما نورده لنبين/خروج المخالفين عن التمسك بالقرآن، مع زعمهم أنهم أشد تمسكا به؛ و نبين أن القرآن كالعقل، فى أنه يدل على ما نقول و إن كانت دلالته علی طریق التأکید. (المغنی فی ابواب التوحید و العدل ج 17 ص 94)

نظر فرق مختلف

اشاعره، اجماع در اصول دین را قبول دارند و خود را اهل السنه و الجماعه می‌نامند که به معنای اجماع است. معتزله اجماع را در اصول دین معتبر نمی‌دانند. ماتریدی‌ها (طرفداران ابومنصور ماتریدی که امروزه حدود 500 میلیون نفر هستند که غالباً در کشورهای آسیای میانه زندگی می‌کنند) در همه مسائل طرفدار معتزله و شیعه هستند ولی در این مسئله طرفدار اشاعره شده‌اند. ابومنصور ماتریدی می‌گوید اجماع در اصول دین معتبر است.

اقسام اصول دین

اینکه برخی مانند سید مرتضی و شیخ طوسی می‌گویند اجماع محصل، یقین آور است و در اصول دین، یقین لازم است، پس اجماع در اصول دین معتبر است، صحیح نیست؛ اجماع محصل یقین آور است و در اصول دین یقین لازم است ولی اجماع در اصول دین معتبر نیست. کما خبر متواتر، یقین آور است ولی خبر متواتر یقین به صدور می‌آورد نه یقین به دلالت. پس اجماع محصل و یقین به قول معصوم، دلیل بر حجیت در اصول دین نیست چون اجماع فقط صدور را اثبات می‌کند نه دلالت را و در اصول دین هم یقین به صدور لازم است و هم یقین به دلالت.

اصول دین بر دو قسم است: مباحثی که فقط با دلیل عقلی اثبات می‌شوند. مباحثی که هم با عقل و هم با نقل اثبات می‌شوند.

در قسم اول روشن است که اجماع، معتبر نیست چون دور لازم می‌آید؛ توحید به معنای اثبات وجود خدا با اجماع امکان ندارد چون اجماع فرع بر کلام پیامبر است و کلام پیامبر فرع بر وجود پیامبر است و آن فرع بر وجود خداست. البته این بحث‌ها در کتاب‌ها نیامده است لذا اشکال‌هایی وجود دارد مثلاً مقدس اردبیلی توحید و عدل را با اجماع اثبات می‌کند.

قسم دوم که هم با عقل و هم با نقل اثبات می‌شود، اختلافی است.

چند مثال در باب اثبات اصول دین با اجماع

آیا یکتایی خدا با اجماع اثبات می‌شود؟ فخر رازی می‌گوید وحدانیت خداوند با اجماع ثابت می‌شود ولی باقلانی می‌گوید اثبات نمی‌شود.

آیا عالم حادث است یا قدیم؟ فخر رازی می‌گوید با اجماع اثبات می‌شود ولی غزالی می‌گوید اثبات نمی‌شود. علامه مجلسی نیز در بحارالانوار می‌فرماید حدوث عالم با اجماع اثبات می‌شود.

3- بر اساس آیه ﴿وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا﴾[1] می‌توان گفت خدا متکلم است؟ یا بر اساس آیه ﴿وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا﴾[2] می‌توان گفت خدا ساقی است؟ غزالی می‌گوید با اجماع اثبات نمی‌شود ولی آمدی در ابکار الافکار می‌گوید با اجماع می‌شود.

اثبات فلک که در قرآن هم آمده است.

آیا زمین جاذبه دارد؟ تمام متکلمین می‌گفتند زمین جاذبه ندارد و این اجماعی بود. ایشان نیروی اعتماد را قبول داشتند یعنی در آسمان نیرویی هست که همه‌چیز را هُل می‌دهد و یا اینکه مکان طبیعی هر جسمی آن است که پایین برود.

نظر استاد

ظاهراً عدم اعتقاد در مسائل اعتقادی از اعتقاد بر طبق اجماعی که شاید بعداً عوض شود، بهتر است. این مسائل جزء مسائل مشروط اصول دین هستند.

 


[1] سوره نساء، آيه 164.
[2] سوره انسان، آيه 21.