1403/02/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /اجماع اهل مدینه، اجماع در شیعه
اجماع اهل مدینه
اهل سنت ابتدا گفتند اجماع یعنی اتفاق امت رسولالله به دلیل حدیث: و لا تجتمع امتی علی خطا. سپس دیدند همه امت با ابوبکر بیعت نکردند، لذا گفتند اجماع یعنی اتفاق علمای امت. سپس دیدند بازهم مشکل حل نشد چون شکی نیست که امیرالمؤمنین علیهالسلام از علمای امت بلکه اعلم امت است ولی با ابوبکر بیعت نکرد. زبیر از علمای امت با ابوبکر بیعت نکرد. لذا گفتند اجماع یعنی اتفاق اهل مدینه. حضرت علی هم در مدینه بود ولی گفتند چون ایشان به کوفه رفتند، لذا ضرری ندارد.
مشکلی پیش آمد که شرط اجماع آن است که اگر کسی نظری داد، ازنظر خود برنگردد؛ درحالیکه عمر با ابوبکر بیعت کرد ولی بعداً از این بیعت پشیمان شد. ابن ابی الحدید از عمر نقل میکند که گفت: «إن بيعة أبي بكر كانت فلتة وقى الله شرها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه[1] ». ابوبکر در اواخر عمر خود بخشنامهای صادر کرد که باید عمر بن خطاب از جزیره العرب خارج شود و عمر گفت خلیفه کردن تو اشتباه بود.
گفتند اجماع یعنی اتفاق اهل حل و عقد اهل مدینه یعنی فقهای سبعه.
ابن حزم مینویسد: طرفداران فقه مالکی گفتهاند اجماع یعنی اتفاق اهل مدینه[2] .
غزالی مینویسد: «صار مالك رضي اله عنه إلى أن الإجماع يحصل بقول الفقهاء السبعة وهم فقهاء المدينة ولا نبالي بخلاف غيرهم[3] ».
تمام اینها برای مشروعیت بخشی به خلافت ابوبکر است. چون در میان اهل مدینه، انصار طرفدار امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند.
اجماع اهل مدینه بهاینعلت است که چند حدیث نقل کردهاند که مدینه و اهل مدینه مثل کورهای که طلا را از مس جدا میکند یا زنگار آهن را از بین میبرد، خلاف و باطل را از حق جدا میکند.
اجماع اهل سنت نه دلیل دارد و نه تعریف واحد. حدیث «و لا تجتمع امتی علی خطا» در صحاح سبعه نقل نشده است و کتابهایی که آن را نقل کردهاند، گفتهاند این حدیث درست نیست.
اشاره شد که پایاننامهای با این عنوان در مکه نوشته شده است: مخالفه الصحابه لحدیث النبوی الشریف. مراد نویسنده این است که مخالفت صحابه درست و ملاک است و باید حدیث را کنار گذاشت؛ یعنی اگر حدیثی معلوم است که کلام رسول خدا است ولی صحابه مخالفت کردند، عمل صحابه ملاک است. در شیعه میگوییم اگر علما از حدیثی اعراض کردند معلوم میشود حدیث از معصوم نیست.
اجماع در شیعه
شیعه اجماع را دلیل نمیداند و بیشتر از باب عدم اختلاف در مسلمین آن را بحث کردهاند. اگر اجماع راهی برای کشف سنت است، حجت است به خاطر حجیت سنت.
انواع اجماع محصل
کسانی که اجماع را بیان کردهاند چند دسته هستند:
1- سید مرتضی و طرفدارانش مثل ابن زهره، ابن ادریس و طبرسی: اجماع دخولی یا اجماع حسی یا تضمنی را قبول دارند. اگر عدهای از علما بر مطلبی اتفاق کردند و ما یقین داریم یکی از آنها امام علیهالسلام است، حجت است. این معمولاً اتفاق نمیافتد ولی اگر اتفاق افتاد حجت است.
اولاً این اجماع مربوط به زمان حضور امام است و در زمان غیبت پیش نمیآید. ثانیاً توهین به امام است چون میگویند اگر کسی مجهولالنسب در بین مجمعین باشد احتمال دارد او امام باشد.
2- مقدس اردبیلی: ظاهراً ایشان خدمت امام علیهالسلام میرسیده است و این اجماع تشرفی است. وقتی کسی خدمت امام برسد و مسئلهای را سؤال کند، نمیتواند بگوید من از امام پرسیدم چون بناء بر آن است که کتمان کند. مقدس اردبیلی در این موارد میفرماید اجماع داریم. اگر چنین اجماعی باشد، قطعاً حجت است.
کفایه دراینباره میفرماید: «وربما يتّفق لبعض الأوحديّ وجه آخر ، من تشرّفه برؤيته عليهالسلام وأخذه الفتوى من جنابه عليهالسلام، وإنّما لم ينقل عنه بل يحكي الإجماع لبعض دواعي الإخفاء[4] ».
اولاً دلیلی نداریم که بگوییم کسی خدمت امام زمان علیهالسلام رسیده است بااینکه امکان آن وجود دارد ولی وقوعش معلوم نیست. ثانیاً روایات زیادی داریم که ادعای رؤیت را تکذیب کنید و مراد این روایات آن است که بعد از نواب اربعه، کسی نایب نیست.