درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1403/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /ادله حجیت اجماع نزد اهل سنت

 

اجماع

آیت‌الله اراکی فرموده است: شیعه اجماع را قبول ندارد و اگر در کتاب‌های شیعه مطرح شده است، برای جلوگیری از فتنه است؛ وگرنه اجماع بر ای مشروعیت بخشی به خلافت ابوبکر است.

اقوال اهل سنت درباره اجماع

اگر کسی بگوید اجماع یعنی اتفاق امت رسول‌الله، قطعاً با خلافت ابوبکر سازگار نیست، چون امت رسول خدا با او بیعت نکردند مثلاً امیرالمؤمنین علیه‌السلام، عباس بن عبدالمطلب، سعد بن عباده انصار بیعت نکردند. دلیل بیعت ابوبکر، اجماع است و اجماع یعنی اتفاق امت رسول‌الله، درحالی‌که صحابه‌ای که در زمان رسول خدا از دنیا رفتند هم امت رسول‌الله بودند ولی با ابوبکر بیعت نکردند؛ بنابراین کلام احمد بن حنبل که گفت هرکسی بگوید بر یک مسئله اجماع داریم، دروغ می‌گوید، صحیح است.

برخی گفته‌اند: اجماع یعنی اتفاق مجتهدین امت رسول خدا. برخی هم گفته‌اند: اگر در مسئله‌ای اتفاق مجتهدین باشد، مخالفت دو سه نفر، ضرری نمی‌زند ولو اینکه اعلم باشد. همه این حرف‌ها برای تصحیح خلافت ابوبکر است.

پس از بن باز، ابن عثیمین رهبر وهابی‌ها شد. وی در کتاب خود می‌گوید: اجماع، ممکن نیست، چون احاطه به همه اقوال مجتهدین امت رسول خدا ممکن نیست.

طبری در تفسیر خود می‌نویسد: در اجماع، اتفاق امت یا مجتهدین لازم نیست و اتفاق اکثریت کفایت می‌کند. این تعریف شهرت در میان شیعه است.

ادله حجیت اجماع نزد اهل سنت و پاسخ استاد

روایات

حدیثی از رسول خدا نقل می‌کنند: «لا تجتمع امتی علی خطأ»، «علی ضلاله»، «علی باطل»، «علی غیر حق». این حدیث اصلی‌ترین دلیل اهل سنت برای اجماع است.

این حدیث در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده است. ملاک اهل سنت، این است که اگر حدیثی در کتاب صحیح بخاری یا صحیح مسلم باشد، بررسی سندی نمی‌خواهد ولی اگر در بقیه صحاح آمده است باید بررسی سندی شود.

حدیث مذکور در سنن ابو داود[1] ، سنن ابن ماجه[2] و ترمذی[3] نقل شده است. ابو داود می‌گوید سند حدیث به ابو مالک اشعری می‌رسد که ضعیف است. ابن ماجه از معان بن رفاعه نقل کرده است که اهل سنت او را کذاب می‌دانند. ترمذی از سلیمان بن سفیان نقل کرده است که اهل سنت او را ضعیف می‌دانند.

جالب آنکه این حدیث در هر کتابی، به‌گونه‌ای نقل شده است.

آیات

مهم‌ترین دلیل پس از حدیث این آیه است:

﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[4] .

هر کس به غیر از اجماع نظر بدهد، اتباع از غیر سبیل مؤمنین کرده است و جهنمی می‌شود.

پاسخ: مراد سبیل المومنین در ایمان به رسول، در تصدیق قرآن و در جهاد در رکاب پیامبر است و هر کس غیرازاین راه را پیروی کند، به جهنم می‌رود. ابن عثیمین در تفسیر خود همین مطلب را آورده است که این احتمالات در آیه هست لذا دلیل بر اجماع نمی‌شود.

2- ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ﴾[5] .

این آیه فرموده است اگر در مسئله‌ای نزاع داشتید به کتاب و سنت مراجعه کنید و مفهومش این است که اگر نزاعی نداشتید، نیازی به رجوع به کتاب و سنت نیست؛ یعنی اجماع، حجت است و وقتی اجماع هست دیگر مراجعه به کتاب و سنت ضرورت ندارد.

پاسخ: جمله شرطیه در مقام بیان موضوع است و مفهوم ندارد. مثل جمله «ان رزقتم ولدا فاختنه». وقتی نزاع ندارید به معنای حجت بودن اتفاق نیست بلکه می‌گوید وقتی نزاع ندارید، مراجعه به دادگاه معنا ندارد و سالبه به انتفاء موضوع است.

3- ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ﴾[6] .

قرآن تبیان همه‌چیز است و یکی از اشیاء، اجماع است که در قرآن بیان شده است.

پاسخ: این آیه علیه اجماع است چون قرآن همه‌چیز را بیان کرده است و نباید به اجماع رجوع کرد. این آیه دلیل نمی‌شود چون مراد از الکتاب، قرآن نیست بلکه مراد لوح محفوظ است.

4- ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾.[7]

آیه فرموده است شما را امت وسط قرار داده‌ایم تا شهید امت‌های دیگر باشید و کلام شهید حجت است.

پاسخ: این آیه به معنای شهادت مسلمین بر یهود و نصاری نیست چون چیزی ندیده‌اند تا شهادت بدهند. مراد از این آیه یا ائمه اطهار است یا کسی که ناظر اعمال امت‌های دیگر باشد.

کاش این بحث در کتاب‌ها مطرح می‌شد که آیا اجماع در اعتقادات حجت است؟ آیا اجماع در اصول دین حجیت دارد؟ چه مسائلی در اصول دین، اجماعی هستند؟

اجماع اهل مدینه

آیا شهر مدینه، خصوصیتی دارد؟ آیا اگر اهل مدینه برخلاف احادیث چیزی گفتند، معتبر است؟

این بحث در جلسه آینده مطرح خواهد شد.

 


[1] سنن أبي داود، السجستاني، أبو داود، ج4، ص98.
[2] سنن ابن ماجه - ت الأرنؤوط، ابن ماجه، ج5، ص96.
[3] سنن الترمذي - ت شاكر، الترمذي، محمد بن عيسى، ج4، ص466.
[4] سوره نساء، آيه 115.
[5] سوره نساء، آيه 59.
[6] سوره نحل، آيه 89.
[7] سوره بقره، آيه 143.