1402/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية ظواهر الألفاظ /حجیت ظواهر، شروط حجیت
حجیت ظواهر
درباره حجیت ظواهر چند بحث مطرح است: 1- آیا ظواهر حجت هستند؟ 2- آیا حجیت ظواهر مشروط به ظن به وفاق است؟ 3- آیا حجیت ظواهر مشروط به عدم ظن به خلاف است؟ 4- آیا حجیت ظواهر، مطلق و عام است یا مربوط به موارد خاصی است؟ 5- فروعات بحث حجیت ظواهر مثل بحث قرائات قرآن و حجیت قول لغوی.
حجیت ظواهر
حجیت ظواهر، بحث نمیخواهد و روشن است که حجت است و این بحث امر عقلایی است و ربطی به شرع ندارد و در همه جای دنیا جاری است. همه جای دنیا، ظواهر کلام را حجت میدانند و ظاهر کلام را اخذ میکنند. این بحث اختصاص به الفاظ شرع مقدس ندارد. این امر از واجبات نظامیه است و اگر ظواهر حجت نباشند، زندگی مردم مختل میشود.
آخوند در کفآیهاینگونه بحث میکند: دو مطلب داریم: 1- سیره عقلا بر این است که ظاهر کلام را اخذ میکنند و این بدیهی است. 2- شارع این سیره را ردع نکرده است و همین عدم ردع کفایت میکند که شارع راضی است.
ردع خاص مثل قیاس که شارع بیش از 50 روایت صریح میآورد که قیاس حرام است. در مانحن فیه ردع خاص نداریم. کلام در ردع عام است؛ مثل این آیه: ﴿إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾[1] . آیا این آیه شامل ظواهر میشود؟ قبلاً اشاره شد که این آیات مربوط به اصول دین است و محل تعجب است که برخی در معاد جسمانی به ظواهر احتجاج میکنند. ظواهر، ظن هستند و در اصول دین قطع و یقین لازم است. در اصول دین، ظاهر ملاک نیست. ثانیاً این آیات در مرئی و منظر مسلمانها بوده است ولی از این آیات، نهی از پیروی از ظواهر را نمیفهمیدند. پس نه ردع خاص داریم و نه ردع عام.
حجیت ظواهر یعنی لفظی داریم و میخواهیم معنای آن را بفهمیم که مراد متکلم است. گاهی لفظ ذاتاً قالب معنا است و گاهی نوعاً قالب معنا است و گاهی شخصاً قالب معنا است. اگر کسی دلالت طبعی یا دلالت طبیعی را بپذیرد، دلالت لفظ بر معنا، ذاتی است و چنین چیزی ربطی به بحث حجیت ظواهر ندارد. جایی که لفظ نوعاً معنایی را میفهماند و فرقی نمیکند که الفاظ مفرد باشد یا جمله مرکب باشد و نیز جایی که لفظ شخصاً بر معنا دلالت کند، محل بحث است. مثلاً یک نفر، یک لفظ را با قرینهای بر معنایی استفاده میکند. حجیت ظواهر در این دو قسم بحث میشود.
در دلالت الفاظ بر معنا فرقی نمیکند که لفظ بر معنا وضع شده باشد یا اینکه لفظ در این معنا استعمال شده باشد و مورد استعمال با قرینه باشد یا بدون قرینه و قرینه شخصی باشد یا قرینه نوعی. همه این اقسام در بحث حجیت ظواهر داخل میشوند. مثلاً لفظ با قرینه مقدمات حکمت این معنا را دارد یا این لفظ به کمک اصاله العموم یا اصاله الاطلاق یا اصل عدم قرینه، این معنا را دارد. بهعبارتدیگر حجیت ظواهر فقط در لفظ بیقرینه جاری نیست بلکه در لفظ با قرینه شخصیه و با قرینه نوعیه و با قرینهای که مورد اختلاف است جاری میشود.
عدم اشتراط ظن به وفاق
آخوند خراسانی میفرماید: مطلب دوم و سوم هم روشن است. عقلا به ظاهر عمل میکنند، چه ظن به وفاق داشته باشند و چه ظن به وفاق نداشته باشند؛ بلکه اگر ظن به خلاف داشته باشند هم ظاهر حجت است.
اینکه ظاهر کلام حجت است و ظن به وفاق لازم نیست، صحیح است. شاهد آنکه در دادگاه، کلام دو نفر که با هم بر سر مالی دعوا دارند، حجت است و این دو کلام متعارض هستند. اگر قاضی، ظن به وفاق را شرط حجیت ظاهر بداند، هیچیک از این دو کلام حجت نخواهد بود. اینکه در باب شهادت، در باب اقرار و در باب دعاوی ظاهر کلام اخذ میشود و ظن به وفاق شرط نیست، بهترین شاهد است.
اشتراط عدم ظن به خلاف
اینکه حتی اگر ظن به خلاف باشد، بازهم ظاهر حجت است، بعید است. اگر مولا کلامی را به عبد گفت و عبد ظن به خلاف داشت، آیا باید عمل کند. اگر مولا به عبد گفت: یک کیلو گوشت بخر؛ ظاهر کلام آن است که اطلاق دارد و گوشت گوساله و گوشت گوسفند را شامل میشود؛ اما عبد، ظن دارد که مولا هیچگاه گوشت گاو نمیخورد. گرچه نوعاً میگویند اطلاق دارد و گوشت گاو را شامل میشود، ولی عبد ظن به خلاف این ظاهر دارد.
آخوند هم این را نمیپذیرد. گاهی عالمی، آیهای را طبق ظاهر معنا میکند و عالم دیگری با ظن سیاق یا با ظن صدر و ذیل یا طبق معنای دیگری عمل میکند.
لااقل از اینکه سیره، دلیل لبی است و باید قدر متیقن آن را اخذ نمود و قدر متیقن جایی است که ظن به خلاف نباشد.