1402/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام مطلق الأمارات /اصل اولی در حجیت امارات غیرعلمی
اصل اولی در حجیت امارات غیرعلمی
بحث در این است که اصل عقلائی یا اصل لفظی یا اصل عملی در موارد شک در حجیت اماره غیرقطعی چیست؟
درباره اصل لفظی بحث شد.
اصل عملی
شیخ انصاری این بحث را در رسائل مطرح کرده است ولی آخوند خراسانی در کفایه ذکر نکرده است که اصل عملی در باب شک در حجیت چیست؟ شاید در ذهن آخوند این بوده است که اصلاً اصل عملی نداریم یا اینکه از بحثهای دیگر نظر آخوند معلوم میشود یا اینکه چون در حاشیه رسائل نظرش را گفته است، اینجا نیاورده است.
کلام شیخ
شیخ میفرماید: اصل عملی در مانحن فیه، استصحاب عدم حجیت است. اگر اصل لفظی یا قاعده عملی نداشتیم، عدم جعل حجیت را استصحاب میکنیم. در مانحن فیه استصحاب عدم حجیت جاری نیست؛ زیرا استصحاب یعنی تعبد به حالت سابقه و تعبد در صورتی صحیح است که اثری بر آن بار شود. اینکه فرش دیروز ماشینی بود و امروز استصحاب کنیم ماشینی بودن فرش را ثمرهای ندارد. لذا استصحاب جاری نیست. استصحاب عدم حجیت ثمره ندارد و حجت نیست.
توضیح کلام شیخ
توضیح آنکه آثار شرعی یا بر شک مترتب میشوند یا بر احراز عدم چیزی مترتب میشوند. مثلاً هنگام نماز باید احراز شود که لباس نجس نیست عقلا یا شرعا تا بتواند نماز بخواند. صحت نماز مترتب بر احراز عدم است؛ اما گاهی اثر شرعی بر نفس شک است مثلاً همینکه شک کند به زید بدهکار است یا بدهکار نیست، کافی است که بگوید بدهکار نیست.
در مانحن فیه اثر شرعی بر خود شک مترتب است. همینکه شک در حجیت داشته باشیم، اثر شرعی (صحت اسناد، صحت استناد، منجزیت، معذریت) مترتب میشود. اینکه چیزی را نمیدانیم خدا گفته است یا نگفته است و آن را به خدا نسبت بدهیم، بدعت است. وقتی آثار باشد، دیگر نیازی نیست استصحاب کنیم و ثابت کنیم، حجت است. اثر مال شک است نه مال احراز عدم حجیت.
برخی از شارحان کلام شیخ انصاری گفتهاند: توضیح کلام شیخ این است که تحصیل حاصل قبیح است؛ اما گاهی چیزی وجدانا حاصل است و اگر این وجدانی را تعبد کنیم، تحصیل حاصل بدتری است. در مانحن فیه یک تحصیل حاصل وجدانی و یک تحصیل حاصل تعبدی داریم و این بدترین نوع تحصیل حاصل است. همینکه شک کرد چیزی حجت است، موضوع حرمت اسناد و استناد وجدانا محقق میشود چون شک او امر وجدانی است. اگر شارع بگوید استصحاب کن که قبلاً حجت نبوده است و الآن هم حجت نیست، تعبد است و این بدترین تحصیل حاصل است.
نتیجه کلام شیخ آن است که استصحاب اصلاً موضوع ندارد چون اثر شرعی ندارد.
(بین هلالین این مطلب تذکر داده میشود: معروف است که میگویند تعبد شرعی در صورتی صحیح است که اثر داشته باشد و اگر اثر ندارد تعبد بیفایده است و دلیل عدم حجیت اصل مثبت هم همین است؛ اما مطلقاً اینگونه نیست که هر تعبدی اثر شرعی بخواهد و الا باطل است. این در موضوعات درست است نه در احکام. مثلاً اینکه یک ساعت پیش آفتاب نزده بود و الآن شک دارم، این تعبد در موضوع درصورتیکه اثر شرعی داشته باشد، درست است؛ اما در حکم ولو اینکه ثمرهای مترتب نباشد، استصحاب حجت است و جاری میشود چون حکم ثمره شرعی است. مثلاً مردی میخواهد استصحاب کند که این خون حیض است یا نه، ثمرهای برای او ندارد؛ اما در احکام شرعی استصحاب جاری است چه اثر شرعی داشته باشد و چه اثر شرعی نداشته باشد.)
کلام آیتالله خویی
آیتالله خویی فرموده است: استصحاب جاری میشود زیرا وقتی شک کردیم چیزی حجت است یا حجت نیست، اثر بار میشود؛ شک در حجیت مساوی با قطع به عدم حجیت است ولیکن این در حجیت فعلیه است؛ شک در حجیت مساوی با قطع به این است که حجت بالفعل نیست. حجیت بالفعل یعنی واصل به مکلف باشد. استصحاب درست است چون هرگاه در حجیت شک کردیم میتوانیم عدم حجیت را استصحاب کنیم و نتیجهاش هم حجیت انشایی است. با شک عدم حجیت فعلی ثابت میشود و در استصحاب عدم حجیت انشایی ثابت میشود. لذا دو موضوع است. در اولی عدم وصول به مکلف ثابت میشود و در دومی عدم جعل حجیت من الله ثابت میشود.