1402/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /موافقت التزامیه
آخوند در کفایه مکرر اشاره میکند که حکم چهار مرحله دارد: اقتضاء، انشاء، فعلیت و تنجز. اقتضاء یعنی مصلحت و مفسده سنجی. انشاء یعنی جعل حکم. فعلیت یعنی اعلام و طلب و بعث. تنجز نیز دیدن و شنیدن حکم است.
معمولاً حواشی کفایه خصوصاً آیتالله خویی پافشاری میکنند که حکم چهار مرحله ندارد؛ مرحله اول، مرحله حکم نیست، حکم یعنی الزام و دستور و لذا اقتضاء حکم نیست. بلکه مرحله اول مقدمه حکم است. مرحله تنجز هم از مراحل حکم نیست بلکه عقل میگوید مخالفت حکم عقاب دارد یا ندارد. این از حکم جداست. درواقع تنجز، پیامد حکم است که ازنظر عقلی بر حکم بار میشود. بنابراین حکم فقط دو مرحله انشا و فعلیت است.
این بحث در جمع بین حکم ظاهری و حکم واقعی خواهد آمد.
آیا هر حکمی و هر مقطوع بهی علاوه بر موافقت عملی، موافقت اعتقادی نیز لازم دارد؟
مراد از موافقت التزامیه چیست؟ معنایی که بیشتر به ذهن میآید این است که: مولایی در نیمهشب سرد زمستان به عبد میگوید آب بیاور. عبد در دل خود میگوید الآن که وقت آب خورد نیست و غر میزند ولی آب را میآورد. این عبد موافقت عملی دارد ولی موافقت التزامی ندارد.
آیا هر چه را شرع فرمود، غیر از عمل کردن باید اعتقاد نیز داشته باشیم؟ اگر مولایی به عبد دستور داد، کاری را انجام بده، چنانچه عبد در حال غفلت آن کار را انجام داد، اطاعت کرده است یا باید اعتقاد هم داشته باشد؟
احتمال دارد کسی بگوید مراد از وجوب موافقت التزامیه این است که انسان باید بما جاء به النبی ایمان داشته باشد و این یکی از واجبات دین است. روشن است که این از اعتقادات است و در فقه و اصول بحث نمیشود.
اینکه بحث موافقت التزامیه در فقه و اصول مطرح شده است یعنی به معنای ایمان نیست. بحث این است که اگر شهرداری گفت باید مالیات پرداخت کنید، چنانچه کسی با این اعتقاد که این مالیات به ضرر جامعه است و شهرداری مال مردم را حیفومیل میکند، مالیات را پرداخت کرد، آیا امتثال کرده است؟ معمولاً میگویند در بحث اطاعت و معصیت، ملاک عرف است و عرف میگوید هر امری باید عملاً اطاعت شود و اعتقاد لازم نیست. شاهد آنکه گاهی یک نفر عملی را با غفلت از این اعتقاد انجام میدهد و عرفا او را ممتثل و مطیع میدانند.
بله کسی که موافقت اعتقادی ندارد، نزد مولا محبوبیت چندانی ندارد و پایین آمدن درجه دارد اما در ثواب و عقاب تفاوتی ندارد. وقتی مولا گفت چایی بیاور و عبد معتقد است ضرر دارد ولی چایی را آورد، عرفا این عبد را مطیع میشمرد. موافقت التزامی بحثهای قرآنی، روایی و کلامی زیادی دارد ولی این بحثها مربوط به فقه و اصول نمیشوند.