1402/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /اقسام قطع
بحث یا در این است که احکام شرعی روی عناوین اشیاء رفته است که به آن قطع طریقی محض میگویند و یا در این است که احکام شرعی روی علم به عنوان رفته است که به آن قطع موضوعی میگویند.
شیخ انصاری فرمود: قاطع، قطع خود را نمیبیند مانند فرد عینکی که عینک خود را نمیبیند که قطع طریقی محض است و گاهی هم قطع را میبیند که قطع موضوعی است.
هرگاه مرجع تقلید مطلبی فرمود، مقلد باید عمل کند که به این قطع طریقی محض گفته میشود ولی اگر مرجع تقلید از راه متعارف به حکمی رسید، مقلد باید تقلید کند که آن را قطع موضوعی گویند. وقتی شارع خارج را میبیند، قطع طریقی است اما وقتی یقین را ببیند، قطع موضوعی است.
شیخ انصاری میفرماید: قطع بر سه قسم است: 1- قطع طریقی محض که اصلاً قطع مطرح نیست مثل اینکه خمر نجس است. 2- قطع موضوعی که بر دو قسم است: الف- قطع موضوعی صفتی یعنی صفت نفسانی یقین، علم و باور مورد نظر شارع است. ب- قطع موضوعی طریقی یا کشفی یعنی شارع قطع را با توجه به اینکه ناظر به واقعیت خارجی است، مورد توجه قرار داده است. قطع یا به انسان ارتباط دارد یا به متعلق ارتباط دارد.
آخوند فرموده است: قطع بر پنج قسم است یا بهعبارتدیگر بر شش قسم است: قطع طریقی محض و قطع موضوعی. قطع موضوعی نیز بر دو قسم است: صفت نفسانی قاطع و کشفی. در هر دو صورت یا تمام الموضوع است یا جزء الموضوع. تمام الموضوع یعنی قطع ملاک است چه مطابق با واقع باشد و چه مطابق با واقع نباشد. جزء الموضوع یعنی یقین مطابق با واقع باشد.
بلکه هفت قسم است چون وقتی شارع قطعی را به عنوان صفت نفسانی، موضوع قرار داده است یا به عنوان اینکه صفت نفسانی مربوط به قاطع است یا به عنوان اینکه صفت مقطوع به است. قطع صفتی دو قسم است، هر دو به عنوان صفت قاطع و یا به صفت مقطوع به.
آیتالله خویی فرمودهاند: کلام شیخ انصاری صحیح است ولی تقسیمات آخوند نادرست است. درجایی که انسان صفت نفسانی به نام قطع دارد (قطع موضوعی صفتی) که یا تمام الموضوع است یا جزء الموضوع (قطع مطابق با واقع)، مقطوع به معلوم بالعرض است. علم صورت ذهنی است و معلوم بالذات است. اینکه صورت ذهنی مطابق با خارج است، معلوم بالعرض است. انسان قاطع، صفت قطع دارد و این صفت قطع یا تمام الموضوع است یا جزء الموضوع. اگر جزء الموضوع است یعنی قطع و مطابقت با خارج. اگر علم، معلوم بالذات باشد، قطع قاطع بهصورت ذهنی است نه به خارج، یعنی قطع به خودش دارد. در این صورت نمیتوان گفت به چیزی خارج از خود علم دارد و آن مطابق با واقع است یا مطابق با واقع نیست. قطع همیشه صفت قاطع است نه مقطوع به. اگر علم به معلوم بالعرض معنا شود، دیگر علم باید همیشه جزء الموضوع باشد و تمام الموضوع معنا ندارد و همیشه کشفی است نه وصفی.