1402/08/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /اقسام قطع
قطع بر دو قسم است: قطع طریقی و قطع موضوعی.
قطع طریقی یعنی قطع، مقطوع به میخواهد و قطع آلت یا عینکی برای شیء دیگر است.
قطع موضوعی یعنی هرگاه یقین داشتی فلان کار را بکن یعنی قطع، موضوع حکم قرار گرفتهاند.
قطع طریقی یعنی قطع به یک حکم یا به یک موضوع یا به حکم ذی موضوع؛ اما اگر قطع به چیزی، موضوع حکم واقع شود، موضوعی است. در نماز باید همه نماز با قطع خوانده شود و اگر قسمتی از نماز را باحالت شک بخواند، نماز باطل است. این قطع موضوعی است یعنی موضوع حکم شرعی قطع است. بهعنوانمثال هرگاه یقین داری بچهات زنده است، صدقه بده. یقین به زندهبودن بچه، موضوع صدقه است نه زندهبودن بچه.
آخوند قطع را به پنج قسم تقسیم کرده است: قطع یا طریقی محض است یا موضوعی. قطع موضوعی نیز یا بهعنوان صفت نفسانی است یا بهعنوان طریقیت و در هر دو صورت یا تمام الموضوع است یا جزء الموضوع. هدف آن است که چه چیزی قائممقام قطع میشود.
امام خمینی فرموده است: ما یک امور حقیقی داریم و یک امور انتزاعی و یک امور اعتباری. امور اعتباری تابع اعتبار مُعتبِر بوده و واقعیت خارجی ندارند. امور انتزاعی تابع منشأ انتزاع هستند. امور حقیقی، واقعیت خارجی دارند که قطع از این قسم است. امور حقیقی یا ذات الاضافه هستند یا بدون اضافه. فرش امر حقیقی است و اضافه به چیزی هم نیست؛ اما علم و قدرت و حیاء، شخص میخواهد که قائم به آن باشد، یعنی عالم و قادر و با حیا میخواهد.
امور حقیقی ذات الاضافه دو قسماند: برخی فقط موضوع میخواهند مثل رنگ که یک جسم میخواهد که بر آن باشد اما برخی چیزها موضوع و متعلق میخواهد مثلاً قطع امر حقیقی است که قاطع و مقطوع به میخواهد یا علم به عالم و معلوم نیاز دارد.
فخر رازی خیال کرده است که علم از مقوله کیف است؛ معنای این کلام آن است که علم یا یقین یا قطع چیزی نبوده و صرفاً اعتبار است و بین عالم و جاهل فرقی نیست و فقط اعتبار شده است که یکی عالم باشد و دیگری جاهل باشد.
امام خمینی میفرماید: عالم حقیقتاً چیزی دارد که جاهل ندارد.
امام خمینی در ادامه میفرماید: قطع به نظر برخی قیام صدوری به نفس دارد و به نظر برخی قیام ظهوری به نفس.
«فإنّ العلم هو الإضافة الإشراقيّة بين النّفس و المعلوم بالذات، بها يوجد المعلوم كوجود الماهيّات الإمكانيّة بالفيض المقدّس الإطلاقي».[1]
اضافه اشراقی یعنی ایجاد مثل اضافه مخلوقات به خدای متعال که اضافه اشراقی است یعنی خدای متعال خالق و فاعل است و نفس انسان هم مثال باریتعالی است، چون خداوند خالق نفس است و نفس خالق علم.
بها یوجد المعلوم یعنی معلوم بالذات نه معلوم بالعرض. نفس معلوم بالذات را ایجاد میکند، یعنی عکس شیء به ذهن نمیآید بلکه ذهن شبیه آن را خلق میکند.
فیض اقدس و فیض مقدس، تعابیر عرفانی هستند. امام خمینی، فیض اقدس و فیض مقدس را در کتابهای عرفانی خود توضیح داده است. فیض اقدس یعنی فیضی که حتی از کثرت و تعین برتر است. تعین اول که تعین عدم تعین است و فیض اقدس واحدیت است. فیض مقدس یعنی آنکه از شوائب امکانی بالاتر است.