1402/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /آیا اعتقاد موجب عوض شدن مصلحت و مفسده اشیاء میشود؟
معروف شده است در کتابها که اعتقاد انسان موجب عوض شدن مصلحت و مفسده اشیاء نمیشوند مثلاً سم از سم بودن خود عوض نمیشود. «إذ من الواضح أن القطع بانطباق عنوان على شيء لا يوجب سلب آثاره التكوينية الواقعية و لا حدوث أثر آخر فيه، فان القطع بكون الماء سماً لا يجعله سماً و لا يترتب عليه أثر السم؛ و القطع بكون السم ماءً لا يجعله ماء من حيث الأثر، بل يترتب على شربه أثر السم من الموت[1] ».
جلسه قبلی اشاره شد که بهصورت کلی این کلام صحیح نیست. اعتقاد بهصورت موجبه جزئیه اثر میگذارد. جلسه قبل این مثال ذکر شد که سقراط یک هفته آب را در هاون میکوبید سپس به آن شخص داد و او خورد و از دنیا رفت. اعتقاد آب را سم میکند و اعتقاد سم را آب میکند. بعضی از پزشکها وقتی مریضی مراجعه میکند، میبیند او مریض نیست و حالش خوب است، اما اگر بگوید حالت خوب است او نمیپذیرد. یکی دو قرص بیخاصیت به او میدهد و او میخورد و خوب میشود. این به دلیل همان اعتقاد است.
بعضی از بزرگان در بحث تجری و انقیاد گفتهاند: اگر بگوییم تجری حرام است، باید بگوییم انقیاد نیز واجب است. آیتالله نائینی و آیتالله خویی و برخی حواشی کفایه مثالی زدهاند: اگر کسی قبل از ظهر، یقین کرد ظهر شده است، میتواند نمازش را بخواند. اگر نمازش را خواند و بعد از نماز فهمید نماز قبل از وقت بوده است. میگویند این نماز قطعاً باطل است. از اینکه نماز باطل است میفهمیم که اعتقاد و یقین به اینکه وقت شده است، موجب درست شدن نماز نمیشود. نمازگزار یقین دارد که نماز صحیح است و شرایط موجود است سپس کشف خلاف میشود و این نماز مجزی نیست. این شاهد آن است که یقین چیزی را درست نمیکند. تجری هم همینطور است یعنی وقتی یقین دارد این مایع شراب است ولی چایی است و میخورد، چایی شراب نمیشود. نه این، وجوب را درست میکند و نه آن، حرمت را.
پاسخ این مطلب آن است که در بحث نماز اولاً حدیث لاتعاد دلالت دارد که این نماز باطل است و باید دوباره خوانده شود یعنی دلیل خاص دارد. ثانیاً بحث اجزاء است و در بحث اجزاء معمولاً همه قائل هستند که اتیان به مأمور به ظاهری، مجزی از مأمور به واقعی نیست. مثلاً استصحاب کرد که وضو دارد و نماز خواند، بعداً فهمید استصحاب اشتباه است؛ نماز باطل است و باید دوباره نماز بخواند. این نیز به دلیل خاص است. به مواردی که دلیل خاص دارد نمیتوان استناد کرد. آیا تجری فینفسه با قطعنظر از ادله خارجی و موارد استثنا، حرام است؟ آیا قبیح است؟ آیا استحقاق عقاب دارد؟
ادله اولیه احکام شرع، تجری و انقیاد را شامل نمیشود؛ یعنی وقتی خدا میفرماید خمر حرام است، خمر واقعی را میگوید نه آنچه مکلف خیال کرده است خمر است. حکم شارع روی عنوان واقعی رفته است نه آنچه مکلف خیال میکند. لذا با توجه عناوین اولیه و احکام اولیه، تجری حرام نیست و انقیاد واجب نیست؛ اما از باب عناوین ثانوی مثل هتک حرمت مولا و بیاحترامی به خدا، میتوان گفت تجری بیاحترامی به خداوند است.